به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ صنعت برق به مانند دیگر صنایعی که در دوره قاجار وارد ایران شد تا به امروز فراز و نشیب های فراوانی را تجربه کرده است و اگرچه در روزهای نخست خود تنها افراد خارجی می بایست چرخ این صنایع را در ایران به حرکت درمی آوردند اما به مرور افرادی در داخل کشور سعی کردند تا دانش و مهارت لازم را برای راه اندازی این صنایع جهت توسعه کشور، کسب کنند. یکی از این افراد تیمور لکستانی بود که جزو نخستین گروه مهندسان صنعت برق به شمار می رفت که از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
زمانی که لکستانی به صنعت برق وارد شد، کارخانه برق تهران در اختیار مهندسانی از کشور چک بود. از آنجا که آنها تمایلی برای انتقال دانش و تخصص برق به ایرانیها نداشتند، لکستانی و همکارانش خود را متعهد به کسب این تجارب و تخصص کردند و با مطالعه پنهانی نقشههای این مهندسان خارجی، امور حساس در اداره شبکه برق تهران را فرا گرفتند تا اینکه سرانجام همین تعهد و تلاش سبب شد تا این مهندسان خارجی مجبور به ترک کارخانه برق شده و اداره کارخانه برق تهران بر عهده مهندسان ایرانی قرار بگیرد.
لکستانی در ۱۳۲۶ خورشیدی به عنوان رییس شبکه برق تهران منصوب شد و تا ۱۳۴۵ خورشیدی با سمتهای مختلف در زمینه تامین روشنایی معابر و توسعه شبکه توزیع در تهران و شهرهای دیگر خدمت کرد و پس از آن از پایه گذاران دانشگاه صنعتی شریف و تا ۱۳۵۹ خورشیدی عضو هیات امنا و معاون فنی این دانشگاه بود. این مهندس برق برجسته به دلیل خدمات متعهدانهاش به صنعت برق کشور و نقش تاثیرگذار در توسعه شبکه برق تهران به پدر برق ایران مشهور شد و سرانجام در دوم آبان ۱۳۹۰ خورشیدی در ۹۶ سالگی چشم از جهان فروبست.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز درگذشت تیمور لکستانی پدر برق ایران به روند تاریخی ورود برق به ایران پرداخته است.
روشنایی شهر با فانوس های گازی
تا قبل از اینکه خیابان های شهرهای ایران مملو از روشنایی برق شود در نخستین سفر ناصرالدین شاه به اروپا چراغ های گازی به ایران آورده شدند که این کار را انجام می دادند. به این صورت که در تهران دوره قاجار کارخانه ای وجود داشت با دیگ های در داری که درهایشان با پیچ و مهره هایی باز و بسته می شدند و از این دیگ ها لوله هایی به اطراف کشیده شده بود که شاه لوله آنها به خیابان های ناصریه و اندرون (بابا همایون) می آمد تا به امارت شاهی برسد تا فانوس هایی که به دیوارها نصب بودن را روشن کنند. برای این کار غروب که می شد، شیرهای دیگ ها را باز می کردند و گاز کاربیت از طریق لوله ها به این فانوس ها می رسید و عده ای هم که به آنها چراغچی می گفتند با میله های بلند مشعلی که در دست داشتند، فانوس ها را روشن می کردند.
عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من در این باره مینویسد: در این وقت کوچهها چراغ عمومی نداشت، فقط اعیان دم در خانههای خود چراغی به جرز وصل به در خانه نصب میکردند. بنابر این فانوس و فراش فانوسکش یکی از لوازم زندگی بود. عظمت این فانوس که گاهی قطر دایره سیلندری آن به نیم و بلندی آن به یک ذرع میرسید، از حیثیت اجتماعی صاحب آن حکایت میکرد. بدون اینکه نظامنامه داشته و اندازهای برای قطر و قواره آن با مقام صاحب فانوس معین باشد، مردم حق و حسابدان آن دوره هیچ وقت از حد خود تجاوز نکرده و فانوس بزرگتر از آنچه باید و شاید جلو خود نمی انداختند.
امین الضرب و نخستین کارخانه چراغ برق
داستان خرید کارخانه برق به این صورت روایت شده که حاج امین الضرب که تاجر سرمایه داری بود، همراه مظفرالدین شاه به روسیه می رود و روزی که در خیابان قدم می زده چشمش به کارخانه برقی می افتد که مشغول کار است. امین الضرب تا آن زمان چنین چیزی ندیده بود به همین دلیل محو تماشای آن می شود. به همین خاطر هم مدت زمان طولانی در حال تماشا می ماند به همین دلیل دربان به او می گوید مگر خیال خریدنش داری که اینطور نگاه می کنی!؟ و حاج امین الضرب جواب می دهد بله به شرطی که ارزان بدهند و درست حساب کنند. در همین زمان صاحب کارخانه می رسد و به دلیل اینکه سر و وضع ژولیده تاجر ثروتمند ایرانی را می بیند برای اینکه او را دست انداخته باشد، می گوید: قیمتش ۵۰۰ تومان است و امین الضرب هم کارخانه را می خرد تا به این ترتیب نخستین کارخانه برق چشم تهرانی ها را به نور جمال خود روشن کند.
مردم و روشنایی تهران
کارخانه امینالضرب از عجایبی بود که تا سالها موجب حیرت و تماشای مردم شهر شده بود. به این صورت که مردم هر غروب به تماشایش میرفتند و مدتها به شگفتیش لب به دندان میگزیدند و لاحول میگفتند اما با این همه هر نور لامپش تا ساعت ها وقت مردم را به تماشا میگرفت. اگرچه اندک عکسالعمل و رغبتی به استفاده از آن نشان نمیدادند و تنها فایدهای که از آن مترتب میشد، همان نور چند لامپ خیابان های اطراف اندرون شاهی بود که اول غروب روشن و آخر شب از خود کارخانه خاموش می شدند.
کودتایی که شهر را روشن کرد
اگر شبها در کوچه و خیابان های تهران روشنایی و نوری به چشم میآمد، همان چند لامپ تیرهای اطراف اندرون سلطنتی بود که کورسو میزد و بقیه شهر در ظلمت مطلق فرورفته بود و همین چند لامپ هم که از سیم ها آویخته شده بودند، تلو تلو میخورد و یکی از ۱۰ تای آنها سالم نبودند و به وسیله سنگ و تیرکمان بچهها هدف قرار گرفته، شکسته شده بودند تا اینکه در جریان کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی سیدضیاالدین طباطبایی به نخست وزیری می رسد و سعی می کند تا روشنایی بقیه شهر را تامین کند به همین دلیل هم بلدیه تعدادی فانوس دیواری حلبی سبز رنگ با لامپ های نمره هفت که سه طرف آن شیشه و واریختگی و کلاهک بادگیری در بالای آن تعبیه شده بود و توسط پایه آهنی به دیوار قرار میگرفت، خریداری و در هر ۵۰ قدم یکی از آنها به دیوار کوبیده شد. این لامپ ها با جیره هر فانوس پنج سیر نفت و استخدام عدهای چراغچی که هر ۱۵۰ چراغ به یکی از آنها واگذار شد، معابر شهر را مختصر روشن کردند.
برای دیدن برق تهران باید کبریت کشید
برق کارخانه امینالضرب برق کمجانی بود و این کارخانجات به علت آنکه به وسیله سیم هوایی بدون استفاده از ترانسفورماتور برق را به نقاط مختلف می رساند، نقاطی که نزدیک کارخانه بودند تا اندازه ای از روشنایی بهتری بهره می گرفتند اما هر قدر سیم برق از کارخانه دورتر می شد، روشنایی ضعیف تر می شد به گونه ای که در آخر خط فاقد روشنی کافی بود تا آنجا که مردم به طنز دربارهاش میگفتند که برای دیدن برق تهران باید کبریت کشید.
به هر حال تاریکی خیابانهای تهران به اندازهای مشکلساز بود که روزنامه اطلاعات در مقالهای در ۱۳۰۷ خورشیدی نوشت: پایتخت ایران که نیمهشب خاموش میشود و از برق و روشنایی دیگر خبری نیست باید شهر خاموشان نام گذاشت، غروب برق داده می شود و نصف شب قطع می گردد یعنی تهران چهار پنج ساعت برق دارد و از ساعت ١٢ به بعد شهر در ظلمت میافتد و احتمال هرگونه مخاطراتی از لحاظ وسایط نقلیه و جنایات می رود. به همین دلیل در دوره رضاخان، مشاوران فنی به او گفتند که این کارخانه پاسخگوی نیازهای مردم شهر نیست و باید کارخانه برق دیگری تاسیس شود. به همین دلیل در اوایل خرداد ۱۳۱۷ خورشیدی کارخانه برق در بیرون دروازه دوشان تپه یعنی انتهای خیابان ژاله دایر و به کار افتاد.
در همین زمان شهرداری، مردم را تشویق می کرد تا در منازل خود از برق استفاده کنند اما مردم استقبال چندانی نمی کردند تا اینکه اداره برق ناچار شد با استفاده از آگهی از صاحبان مغازه ها و منازل برای قبول اشتراک و دریافت کنتور دعوت کند که این امر هم موثر واقع نشد تا اینکه دستگاه فرستنده رادیو نصب و شروع به کار کرد و مردم برای گرفتن برق و استفاده از رادیو پیش قدم شدند. به گونه ای که اداره برق با عدم تکافو مواجه شد و کنتور برق مشترکان قیمت پیدا کرد و از ۱۰۰ تومان شروع تا ۵۰۰ تومان خرید و فروش می شد. اگرچه نباید فراموش کرد که درباره کارخانه برق خیابان ژاله می گفتند از شرق تا سمنان از غرب تا قزوین و از شمال تا آمل و از جنوب تا قم را برق می دهد! اما پس از چندی معلوم شد که حتی از خود روشنایی تهران هم عاجز است. پس از آن در دوره های مختلف و در برنامه های عمرانی توسعه کشور سهمی هم برای توسعه صنعت برق در کشور با هدف تامین مصارف خانگی شهرها در نظر گرفته می شد.
همه گیر شدن برق در کشور
با پیروزی انقلاب اسلامی، بازنگری اساسی در خط مشی های صنعت برق و هماهنگ ساختن آنها با اهداف انقلاب ضروری بود. توجه به مفهوم خودکفایی، سرمایه گذاری در کارخانههای تولید کننده تجهیزات مورد نیاز صنعت برق، کوتاه کردن دست مشاوران و پیمانکاران خارجی و توجه به بهره گیری بهینه از توانایی های داخلی، صنعت برق را در راستای تازهای قرار داد. به این صورت که اگر تا پایان ۱۳۵۷ خورشیدی برق رسانی به چهار هزار و ۲۳۷ روستاهای نزدیک شهرها انجام شده بود تا به امروز برق رسانی به مناطق محروم به صورت یکی از محورهای اساسی فعالیت های صنعت برق درآمده است تا آنجایی که لوکس ترین لوسترها جای فانوس های گازی را گرفته اند و استفاده از آنها برای همه به امری طبیعی تبدیل شده است.
نظر شما