کتاب "سقاخانهها و سنگابهای اصفهان" تحقیقی است درباره سقاخانهها و سنگابهای اصفهان که در سه بخش سامان یافته است.
نویسنده در بخش اول به نقش و اهمیت آب در طول تاریخ ایران اشاره کردهاست، بخش دوم به شناخت سقاخانهها و علل پیدایی آنها اختصاص دارد و بخش سوم کتاب نیز گفتاری در شناخت سنگابها، معرفی سنگابهای اصفهان و سخنی در باب تفاوت سقاخانه و سنگابها است.
مطالب کتاب با عکسهای متعدد از سقاخانهها و سنگابها همراه شده، همچنین فهرست منابع هر بخش در پایان همان بخش ذکرشده است.
سقاخانه
سقاخانه، این ساحت پاک و مقدس، این جگر پاره باور مردم، مکانی که نامش یادآور گلوهای تشنه و سیراب شده است و منظرش از خنکای طراوت و نمناکی فضا، تا وجود آب و خیسی در و دیوارش حکایتگر سرگذشت ویژه خود است.
حکایت گوشهای از فرهنگ اجتماعی مردم پیشین این مرز و بوم است که تحت توجه و احترام به آن، بخشی از ذهنشان را به خود مشغول میداشت.
سقاخانه، محلی که هنوز مردم بر آن دست و پیشانی و لب میسایند تا مراد خود گیرند.
این تراوشگاه اندیشه یقین و حاجت، که بامدادان تواضعگاه عابران مصفا بوده و پسینگاهان پذیرای خسته از سرکار آمدگان روز به پیالهای آب.
سقاخانه، تجسم عینی پارهای از فرهنگ اعتقادات دینی مردم این دیار است که با هر گره و قفل و نشانی که به در و دیوارش پیداست، داستانی از آرزوها و گرفتاری حاجتمندانش را در بردارد.
سقاخانههای اصفهان
سقاخانه عزیزالله، سقاخانه سردر مجلسی، سقاخانه طوقچی، سقاخانه آقامیرزا اسدالله روضاتی، سقاخانه دردشت، سقاخانه حاجآقا شجاع، سقاخانه پنجشنبه دین، سقاخانه قدیمی روبروی سردر مسجد جورجیر، سقاخانههای درب امام، سقاخانه صحن شمالی درب امام، سقاخانه مسجدحکیم، سقاخانه هارونیه، سقاخانه درب کوشک، سقاخانه بیدآباد، سقاخانه حاج محمدجعفر، سقاخانه قصردردشت، سقاخانه گرک یراق، سقاخانه گذرهارونیه، سقاخانه حاج علی، سقاخانه آقانور، سقاخانه ترکها، سقاخانه مسجدسید، سقاخانه تاجالدین، سقاخانه مسجد ذکرالله و سقاخانه مسجد لنبان.
سنگاب
سنگاب قدح سنگی بزرگی است که در گذشته، هزاران تشنه را بیهیچ چشمداشتی سیراب میساخته و نیروی تازهای را در جان تشنگان میریخته تا توانی دوباره یابند و زندگی را از سرگیرند.
این قدحهای بزرگ آب که از روزگاران گذشته در میان بیشتر مساجد و امامزادهها قرار گرفتهاند وعدهگاه لب تشنگانی جگر سوخته بوده و نیاز حیاتی همگان را بر آورده میساخته تا به کاسه آب خنکی دیداری تازه کنند.
سنگاب انگار نقطه وحدتی بوده که تشنگان پیرامون خویش را به مهمانی آب دعوت مینموده است. پذیرایی ساده و رایگانی که طالبانش با خضوعی عابدانه به پیشگاهش گام برمیداشتند و با چند جرعه آب دعوتش را گردن مینهادند. حتی اگر تشنه نبودند، ولی پیش میرفتند، چرا که معتقد بودند: آب نطلبیده مراد است.
حکایت سنگاب، حکایت مرید و مراد بوده و سنگاب نقطه مراد است که با بلندایی به فراخور نیاز همگان، ایستاده بر پایهای سنگی، و درونش منبع سرشار از حیات و گاه کتیبههای زمینه بیرونش به خاطر اهمیت داستان آب، مرید را به اندیشه وامیداشته؛ و مرید جوینده آب بوده که به وقت تشنگی مراد را میطلبیده؛ یعنی آب را میجسته، که نشانش سنگاب است.
سنگابهای اصفهان
سنگابهای ارزشمند مسجد امام، امامزاده اسماعیل، مسجدجامع، مدرسه چهارباغ، مسجدحکیم، مسجد سرخی(سفرهچی)، تالار تیموری، کلیسای وانک، مدرسه ترکها همگی از دوره صفویه، سنگابهای مسجدسید، آقامیرزا محمدهاشم چهارسوقی، امامزاده هارون ولایت، مسجد علیاکبر حاجیرضا، مسجد دروازه نو، مسجدجامع محمدجعفر، مسجد رحیمخان، آرامگاه سید محمدباقر شفتی، مسجد آقامیرزا محمدباقر چهارسوقی، مسجد مصری، مسجد صفا، مسجد خان، مسجد حاجی سیدجواد(صفا)، مسجد محله نو، مدرسه صدر، مدرسه میرزا حسین همگی از دوره قاجار، مسجد شارع در صحن مسجد دردشت، سنگابهای مسجد قطبیه، سنگاب گرمابه جارچی، سنگابهای سیو سه پل.
کتاب "سقاخانهها و سنگابهای اصفهان" نوشته منصور دادمهر سال ۱۳۷۸ با شمارگان سه هزار نسخه توسط انتشارات گلها در اصفهان به چاپ رسید.
نظر شما