واکاوی فقر، روانشناسی و رفتار فقرا در کتاب اقتصاد فقیر

تهران- ایرنا- استاد دانشگاه فردوسی مشهد و یکی از مترجم‌های کتاب «اقتصاد فقیر» این اثر را نمونه‌ آثاری دانست که نویسنده با رویارویی چهره‌به‌چهره با افراد آن را نوشته و در نتیجه دلایل خوبی از رفتارهای فقرا و روانشناسی فقر به دست می‌دهد که برای ارائه راهکار در این زمینه لازم است.

مهدی فیضی، در ششمین نشست از سلسله نشست‌های هفتگی نیم‌فاصله، دانشگاهیان در فضای عمومی با موضوع اقتصاد فقیر در موسسه خانه کتاب،‌ با نگاهی به کتاب اقتصاد فقیر: بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی Poor Economics: A Radical Rethinking of the Way to Fight Global Poverty نوشته بنرجی، آبهیجیت وی درباره مبارزه با فقر، گفت: رویکرد اثر این است که فقر را در مرحله اول باید در زمین گرم فقرا دید و به همین دلیل رویکرد کتاب بسیار متواضعانه است و ادعایی برای ریشه‌کنی فقر ندارد. اساساً مولف کتاب با یک سؤال آغاز می‌کند و آن این است که فقر چیست؟ او تلاش کرده عملگرایانه به این رویکرد بپردازد.

وی اظهار داشت: نکته‌ای که در این کتاب به آن پرداخته شده، این است که بسیاری اوقات نیت‌های خوب کفایت نمی‌کند؛ نمونه آن، برخی انسان‌ها هستند که خواسته‌اند به فقرا کمک کنند اما متأسفانه به آنها آسیب زده‌اند به همین دلیل کتاب نگاهش شواهدمحور است تا ببیند کدام روش و سیاست و نگاه بهترین تأثیر را در بهبود حال فقرا دارد.

نویسنده پشت میز دانشگاه از فقر ننوشته است
فیضی با بیان اینکه نگاه نویسنده این کتاب به مسأله فقر، انسان به انسان است، عنوان کرد: رویکردهای قدیم‌تر اینگونه بوده که پشت میز دانشگاه می‌نشستیم و در مورد فقرایی می‌نوشتیم که هیچ‌گاه با آنها چهره به چهره نشده‌ایم. اما در این کتاب کار جدی انجام گرفته و وظیفه انسانی به اقتصاد برگردانده شده و وارد تحقیق میدانی شده است. این اثر به دنبال یافتن پاسخ سؤالاتی مانند اینکه چه می‌شود که افراد به رغم فقر اقتصادی بچه‌دار می‌شوند؟ چرا پس‌انداز نمی‌کنند؟ چرا بیمه نمی‌شوند؟ و ... است.

به گفته این مدرس دانشگاه، در کتاب یادشده به لحاظ روش‌شناختی، نگاهی جدید به علم اقتصاد شده است. علم اقتصاد در فضای دانشگاهی در تمام دنیا علم مردانه است و در دانشگاه‌ها در این رشته تعداد کمی خانم حضور دارند، اما با رویکرد کلی و آزمایشگاهی باید با نگاه زنانه به فقر نگاه کرد، به دلیل اینکه زنان، جزئی‌نگر هستند و به ظرافت‌ها بیشتر توجه می‌کنند.

از همه مهمتر اینکه در این کتاب روش‌شناسی بهتری را باب کردند که در علوم دیگر جدید نیست اما در علم اقتصاد جدید است و آن رویکرد آزمایشگاهی است که باید جدی در این زمینه کار شود. اگر ما دغدغه بومی‌سازی برای حل مسائل کشور را داریم اتفاقاً روش‌شناسی این کتاب بسیار کمک می‌کند، زیرا پاسخ جهانشمول برای حل مسأله فقر وجود ندارد و هر کشوری و هر زمینی باید ببیند چه چیزی آنجا بهتر جواب می‌دهد.
 

فیضی افزود: تعریفی که ادبیات اقتصادی به شکل کلاسیک از فقر دارد، این است که فقرا یعنی افرادی که غذای کافی برای خوردن ندارند، طبیعتاً این تعریف دقیق از فقر نیست، زیرا ما انسان‌هایی را می‌شناسیم که به زعم ما فقیر هستند، اما لزوماً گرسنه نیستند، بنابراین این تعبیر طرفداری ندارد.

وی عنوان کرد: شاخصه دیگر کتاب این است که در رابطه با فقر تنها به گرسنگی توجه نمی‌کند، بلکه کسی که نمی‌تواند استعدادهای خود را شکوفا کند و به بهداشت روانی برسد را جزء فقرا می‌داند، درواقع دو رویکرد کلی وجود دارد؛ یکی فقر تغذیه‌محور است که معمولاً احساس می‌شود باید کمک کنیم و آنها را از این دام بیرون بکشیم، اما هرچه بیشتر کمک کنیم مردم را بیشتر وابسته می‌کنیم و این وابستگی چرخه‌ای را ایجاد می‌کند که افراد را در فقر نگه می‌دارد.

ایجاد فقر به دلیل کمک‌های اشتباه
فیضی تصریح کرد: در واقع این ما هستیم که به واسطه کمک‌های اشتباه خود فقر را ایجاد می‌کنیم در رویکرد اول هر کمکی کم است و در رویکرد دوم هر کمک کمی، زیاد است. در رویکرد اول منظور این است که اگر هنوز فقر وجود دارد، یعنی ما کوتاهی کرده‌ایم و باید بیشتر کمک کنیم و رویکرد دوم معتقد است که اگر هنوز فقر وجود دارد بخاطر این است که اطلاعات و آگاهی‌ها کم است.

علی‌رغم تفاوت جدی، این دو رویکرد یک تشابه دارند و آن این است که هیچکدام دغدغه تأثیرگذاری ندارند. هیچکدام دغدغه بررسی و ارزیابی تأثیر کمک یا کمک نکردن ندارند، بنابراین کاستی اساسی که در هر دو نگاه کلاسیک در رابطه با فقر وجود دارد این است که آگاهی دقیق از سیاست‌های مبارزه با فقر در هرکدام از دو رویکرد وجود نداشته به خاطر اینکه شواهدی موجود نبوده و اگر هم وجود داشته نامعتبر بوده، بنابراین ادعای اینکه کمک کردن خوب یا بد است، قابل پاسخ نبود و ایراد دوم این است که اساساً فهم دقیقی از مسأله فقر وجود ندارد؛ زیرا اینکه از بالا به فقر نگاه می‌شود و حاشیه شهر را در نظر نمی‌گیریم و زندگی فقیرانه را از نزدیک لمس نکرده‌ایم.


این استاد دانشگاه بیان کرد: در رویکرد آزمایشگاهی سعی می‌شود فقر و فقیر خوب شناخته شود و هر ایده‌ای که دارد را آزمایش کند. اتفاقی که در این رویکرد کتاب می‌افتد و محور هریک از حرف‌های اساسی روش‌شناسی کتاب است، اینکه باید داده‌هایی که در محیط آزمایشگاهی در رابطه با مسأله فقر جمع‌آوری کرده‌ایم را آزمایش کنیم و ببینیم کدام سیاست و روش می‌تواند در کاهش فقر مؤثر باشد.

فهم بهتر فقر به کمک علم روانشناسی

به گزارش روابط عمومی موسسه خانه کتاب، فیضی اظهار کرد: مورد دیگری که در کتاب به آن پرداخته شده، اقتصاد رفتاری است. روانشناسی فقرا به فهم بهتر فقر کمک می‌کند. این کتاب از پرسش‌های کلان فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند به پرسش‌های جزئی‌تر بپردازد، مثلاً اینکه چه کنیم بچه‌های فقرا را بیشتر به مدرسه بفرستیم؟ چه کنیم حال عمومی بچه‌ها بهتر باشد؟ چه کنیم فقرا بیشتر از بیمه استفاده کنند؟ این‌ها پرسش‌های کوچکی است که انقلاب‌های جدی می‌تواند ایجاد کند، در مقابل پرسش‌های بزرگ که شاید انقلاب کوچک هم درست نکند.

استاد دانشگاه فردوسی مشهد افزود: آنچه در این کتاب می‌بینیم، حاصل ۱۵ سال مطالعه در آسیا و آفریقاست که از سمت خود نویسندگان انجام شده و سعی شده موارد فنی به صورت موارد غیرفنی قابل درک بیان شود و ارائه این شکل کار بسیار سختی است.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه در این کتاب به مسائل جزئی‌تر پرداخته شده و البته موفق بوده است، عنوان کرد: مثلاً در مواجهه با فقرا رفتارهایی را در آنها می‌بینیم که برای ما عجیب است و آنها را متهم می‌کنیم تصمیمات عقلایی نمی‌گیرند، اگر شما فقر را اشتباه فهمیده باشید نباید انتظار داشته باشید به آن پاسخ بدهید. سؤالاتی در این زمینه در کتاب مطرح شده، اینکه چرا بچه‌های فقرا به مدرسه نمی‌روند و اگر هم می‌روند اغلب بچه‌های تنبل کلاس هستند؟ چرا معمولاً از خدمات رایگان و پیشگیرانه استفاده نمی‌کنند؟ چرا عموماً کسب و کارهایی را شروع می‌کنند اما موفق نیستند؟

این کتاب ۱۰ فصل دارد و در هر فصل به مواردی مانند تغذیه، بهداشت، سلامت و ... پرداخته و در هر فصل پرسش‌هایی مطرح شده است، یکی از سؤالات این است که چرا فقرا بچه دار می‌شوند؟ مثلاً در آفریقا در مناطقی که هیچ امکاناتی ندارند تا چشم کار می‌کند بچه است به ویژه در زمان حال که خانواده‌ها توان تأمین یک بچه را هم ندارند اما فقرا در بخشی از آفریقا که هیچ امکاناتی ندارد، فوق تصور بچه دار می‌شوند. در صورتی که هم آگاهی و هم دسترسی به موارد پیشگیری امکان‌پذیر است. در این زمینه وقتی با افراد صحبت می‌کنیم متوجه می‌شویم دلیل آنها از بچه دار شدن این است که در پیری عصای دستشان شوند، برای جلوگیری از این اتفاق باید ساختار تأمین اجتماعی را قوی کنیم که بچه‌ها دست آویز قرار نگیرند؛ زیرا علاوه بر تأمین مالی، موضوع فرزندپروری هم تحت تأثیر قرار دارد.
 

یکی از مترجم های کتاب اقتصاد فقیر عنوان کرد: در فصلی از کتاب به موضوع تحصیل پرداخته شده است. تعداد زیادی از فرزندان فقرا درس نمی‌خوانند یا اگر هم درس بخوانند موفق نمی‌شوند شاید در نگاه اول فکر کنید دلیلش این است که پول ندارند تا فرزندان خود را به مدرسه بفرستند، اما اینگونه نیست و وقتی با آنها چهره به چهره صحبت می‌کنیم، پاسخ آنها این است که لزومی نمی‌بینند که درس بخوانند.

وی با اشاره به آزمایشی که محققان در مراکش انجام داده‌اند، گفت: با انجام این آزمایش مشخص شد هریک سال درس خواندن چقدر درآمد آن بچه را در بزرگسالی افزایش می‌دهد و چقدر در ازدواج و نسل بعد تأثیر دارد و نتایج نشان داده همین آگاهی دادن چقدر باعث می‌شود پدر و مادرها بچه‌ها را به مدرسه بفرستند بدون اینکه نیاز باشد به آنها پول بدهیم.

رابطه بین پهنای باند ذهنی آدم‌ها با تصمیم‌گیری‌های اشتباه
این مدرس دانشگاه افزود: مشکل دیگر که در این کتاب به آن پرداخته شده، تصمیم‌گیری بین زمانی است، به این معنی که پهنای باند ذهنی آدمها هرچقدر محدودتر باشد، تصمیمات اشتباه‌تر می‌گیرند و فقرا به خاطر مشغله‌های روزمره اینقدر ذهنشان مشغول است که در زمان تصمیم گرفتن اشتباه تصمیم می‌گیرند.

وی بیان کرد: فصل دیگر کتاب درمورد بهداشت صحبت می‌کند و دوباره فکر می‌کنیم فقرا چون پول ندارند پیشگیری نمی‌کنند و دچار بیماری می‌شوند، خلاصه این فصل کتاب نشان می‌دهد که فقرا در زمینه سلامت چند مشکل دارند، یکی اینکه کمبود آگاهی دارند و اگر به آنها بگوییم پیشگیری چه اهمیتی دارد حتماً انجام می‌دهند و دوم اینکه طرز فکرها و باورهای نادرست در بین افراد رواج دارد که باید اصلاح شود و دیگر اینکه خدمات سلامت و بهداشتی باید برای فقرا کاملاً رایگان باشد.

فیضی تصریح کرد: مساله‌ای که در فقرا وجود دارد این است که کمتر به پس‌انداز فکر می‌کنند این کتاب یک فصل جالب دارد و عنوان آن، آجر به آجر پس‌انداز کردن است. در این کتاب به انسان‌هایی اشاره می‌کند که در طول روز کار می‌کردند و در پایان روز یک آجر می‌خریدند تا بتوانند یک خانه بسازند وقتی از آنها این پرسش می‌شود چرا این پول را پس‌انداز نمی‌کنید تا یک دفعه آجر بخرید، حرف آنها این است که اینقدر بدبختی و مشکلات در این خانه وجود دارد که اگر پول را به خانه بیاوریم خرج می‌شود و باید قبل از آوردن در منزل به شکل آجر در جایی بگذاریم تا خرج نشود.

وی گفت: یافته عجیبی وجود دارد که فقرا بیشتر از اینکه به پول داشتن نیاز داشته باشند به پس‌انداز کردن نیاز دارند، آنها گاه پول کم ندارند اما نمی‌توانند پس‌انداز کنند. در واقع این فصل از کتاب می‌گوید لزوماً نیاز نیست به فقرا پول بدهید، به آنها یاد دهید از پول‌هایی که دارند چگونه استفاده کنند. نیاز نیست به گزینه آدم‌ها چیزی اضافه کنید، فقط گزینه‌ها را به گونه‌ای بچینید که با احتمال بیشتر گزینه‌ای را انتخاب کنند که به نفعشان است. این باعث می‌شود پهنای باند ذهنی آدم‌ها بیشتر شود و تصمیمات بهتری بگیرند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha