چند روزی است برخی هنرمندان برای همدلی با خانوادههای مسافران پرواز هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ خطوط هوایی اوکراین چهارشنبه گذشته (۱۸ دی)، واکنشی یکسان بروز و از حضور در جشنوارههای فجر از جمله جشنواره فیلم، جشنواره تئاتر و جشنواره هنرهای تجسمی انصراف دادهاند.
شهاب حسینی، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و دارای جوایز متعددی از جمله بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن (۲۰۱۶) و بهترین بازیگر جشنواره فیلم برلین (۲۰۱۱) در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی اینستاگرام در این مورد نوشت: دوستان هموطنان، همدردان. مردم رنجیده و رنجدیده. روحمان آزرده و دلمان شکسته میدانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومی ما را به این روز درآورده. در همین سرزمین زیستم و چون شما نیک میدانم. اما این را نیز میدانم که روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات، بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است. وارث یکی از بزرگترین گنجینههای تاریخ و ادبیات در جهان هستیم در حالی که در زندگی روزمرهمان نهادینه نشده و نمودی ندارد. برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعیمان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگیمان شده.
تا آنجا که اول عمل میکنیم، بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکر نکرده عمل میکنیم. فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز، در تصمیم گیری، قضاوت، اظهارنظر، گرایش و واکنش. وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تامل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟ درباره سیاستهای کلان مملکتی چون از دانش کافی برخوردار نیستم، صاحب نظر هم نیستم و بعید میدانم نظر شخصیام، تاثیر چندانی بر روند وقایع داشته باشد. هرچند عیان است نسبت به دو دهه قبل، بیشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج میبریم. اما در حیطه حرفهای خود گاهی ناگزیر از ذکر مطالبی هستم.
وی افزوده: در احوالات مواج و گل آلود. کم نیستند موج سواران و ماهیگیران آب گلآلود. با عشق و ارادت به تمامی خانوادههای داغدار وقایع اخیر به خصوص عروجیان هواپیمای مسافربری، لازم به ذکر میدانم، سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند و آن، سقوط از مرز استانداردهای رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم؛ از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضاهای حقیقی و مجازی.
دوستان! شاید در حال حاضر شرایط فعلی متناسب این مطلب نباشد اما عملکرد تعدادی از همکاران که بعضا در پشت آن انگیزههای شخصی فراوان موج میزند، این واکنش را طلب میکند.
بازیگر فیلم فروشنده نوشته است: جشنواره فیلم فجر جدای از نام و مناسبت برگزاری آن، به لحاظ تکنیکی، همواره تنها جشنواره رسمی کشور تلقی میشده که شاید کلیه سیاستهای سینمایی سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سیاستهای تولید، روش و خط مشی سینما را رقم میزده و از این بابت همواره مورد توجه سینماگران در بخشهای مختلف و محلی جهت ارائه، کشف، رشد و پیگیری فعالیت حرفهای قلمداد میشده. لذا حضور در آن همواره برای فیلمسازان داخلی حائز اهمیت بوده. هر ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبین سینما بوده و طی سالهایی که از آن گذشته، رقم زننده بخش قابل توجهی از تاریخ سینمای ایران بوده که مسلما مانند بسیاری جشنوارههای دیگر در دنیا متولیان دولتی داشته. حال تعدادی از همکاران بنای اعلام انصراف از جشنواره گذاشتهاند.
با احترام به تصمیم شخصی آنان، نسبت به آن نقدی دارم که عرض میکنم. اولا این حرکت دامن زدن به افتراق جامعه به خودی و ناخودی است و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبینش نیز شکاف عمیق و شاید جبران ناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچ کس نیست.
و این تصور که کسانی که ترجیح به انصراف نمیدهند، همدرد و شریک حال مردم و جامعه نیستند و موضعی مغایر با مردم دارند، سخت اشتباه است. حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، هست که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع از بابت انگیزه تمامی عوامل یک فیلم با سرنوشت هنر سینمای کشور، ارتباط مستقیم دارد.
وی ادامه داد: چه بسا که طی دهههای گذشته، چنانچه نیم تمرکز سیاسی و نظامی کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سینما به قدرت هماوردی با هالیوود میکردیم، شاید امروزه با تکیه بر غنای تاریخی و فرهنگی و ایمانی که از آن برخورداریم، نیمی از جهان را به مرام و آیین خویش درآورده بودیم. بماند! در نهایت قربانی شدن فرهنگ و هنر دست کمی از فجایع ندارد.
دوم اینکه جشنواره تماما امکان بدل شدن به یادوارهای برای تقدیم شدن آثار به از دسترفتگان مدت اخیر و زنده نگهداشتن یاد آنها را داراست و تریبونی برای بیان رسای احساسات و همدردی با دردمندان.
یادوارهای که رنگ و بوی یاران از دست رفته را به خود بگیرد و تبدیل به مراسمی برای گرامیداشت و زنده نگهداشتن شکوه یادشان باشد.
لذا این بنده کوچک بدین وسیله این حرکت را تایید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینمایم. هنر و فرهنگ حق مردم هر سرزمین است و در هر محفلی و تحت هر عنوانی که مجال بروز و ظهور پیدا کند، تاثیرگذار جامعه خویش خواهد بود، ای کاش نیت هایمان هم خالص باشد و بنا به صلاح شخصی خود فیالمثل ترس از بزخورد تحقیرآمیز مخاطب با فیلممان به سیاق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قایم نشویم.
حسینی این نوشته را اینگونه خاتمه داده است: اوست یگانه حی و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند.
نظر شما