ولفگانگ آمادئوس موتسارت متولد ۲۷ ژانویه ۱۷۵۶ میلادی آهنگساز اتریشی و از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در زندگی بسیار کوتاه خود ۶۲۶ شاهکار موسیقی در سبک اپرا، سمفونی، کنسرت، کلیسایی، سونات، دیورتیم و سرناد از خود باقی گذاشت. او از ۳ سالگی شروع به آهنگسازی کرد، در ۷ سالگی نخستین سمفونی و در ۱۲ سالگی نخستین اپرای کامل خود را نوشت. او از پنج سالگی مشهور به یک بچه نابغه شد و در تمام اروپا بسیار معروف بود.
فانتزی های زندگی موتسارت
خود موتسارت ترجیح می داد که به نام ولفگانگ امادی موتسارت شناخته شود و همیشه بالای هر صفحه کارش را با این اسم امضا می کرد. پدرش لئوپولد که در دربار اسقف خدمت می کرد، آهنگساز و ویلنیست بسیار مشهوری بود. از همان اوان کودکی ولفگانگ چنان نبوغی از خود نشان داد که پدرش همه کار خود را رها کرد و به طور جدی و مستمر به آموزش فرزندش پرداخت. موتسارت پیش از رسیدن به ۱۲ سالگی نوازنده ای چیره دست در پیانو، ویلن و ارگ شد.
پس از یک سال اقامت در سالزبورگ در ۱۷۶۸ میلادی موتسارت ۳ سفر به ایتالیا رفت. سفر نخست از دسامبر ۱۷۶۹ میلادی تا مارس ۱۷۷۱ میلادی، سفر دوم از اوت تا دسامبر ۱۷۷۱ میلادی و آخرین سفر از اکتبر ۱۷۷۲ تا مارس ۱۷۷۳ میلادی بود. موتسارت در طول این سفرها با آندره لوچِسی در ونیس و جییُوانی باتیستا مارتینی در بولونا آشنا شد و علاوه بر آن به عضویت اکادمی فیلارمونیک ایتالیا برگزیده شد. یکی از اتفاقات بسیار جالب در این سفرها زمانی بود که موتسارت آهنگ ۱۲ دقیقه میزِره (Missere) ساختۀ گرگوریو آلِگری را که با پوشش و حفاظت واتیکانچچ بود، شنید. او پس از یک بار شنیدن این آهنگ، تمامی آن را از خاطره نوشت و پس از بازگشت به سالزبورگ نخستین کپی غیر قانونی این آهنگ بسیار زیبا را چاپ کرد.
موتسارت در سوم ژوئن ۱۷۷۸ میلادی با همراهی مادرش سفری جدید به مونیخ، مانهایم و پاریس کرد و در طول این مدت آهنگ های بسیار زیبایی برای فلوت و پیانو نوشت. او در همین موقع عاشق یک خواننده اپرا با نام آلویزا وِبِر (Aloysia Weber)، خواهر بزرگ کُنستانز وِبِر همسر آینده اش شد. علاوه بر آن موتسارت در این سفرش با آهنگسازان بسیار پر نفوذ و مشهوری از جمله یوهان کریستیَن باخ که یکی از بهترین دوستان وی به شمار می رفت، آشنا شد. مشاهده کارهای باخ تاُثیر زیادی در موتسارت و کارهای آینده اش گذاشت. موتسارت در پایان این سفر در پاریس، مادرش را از دست داد.
موتسارت و مهم ترین موسیقیدانان هم عصرش
باخ: باخ در ۱۷۵۰ میلادی از دنیا رفت و موتسارت در ۱۷۵۶ میلادی بدنیا آمد. موتسارت توانست چند روز مانده به پایان ۵ سالگی نخستین موسیقی خود را تصنیف کرد. یعنی موتسارت تصنیف موسیقی را از حدود ۱۲ سال پس از مرگ باخ، بزرگ مرد باروک آغاز کرد.
هندل: پس از باخ باید از هندل نام برد، که بیش از باخ و تا ۱۷۵۹ میلادی یعنی تا سه سالگی موتسارت توانست زندگی کند. هندل نیز آلمانی بود اما بیشتر زندگی خود را در انگلیس گذراند که سبک موسیقی او نیز همانند باخ از جمله پیروان سبک باروک است.
گلوک: از دیگر موسیقیدانان بزرگی که در زمان تولد موتسارت فعالیت هنری داشتند، می توان از کریستف ویلبالد گلوک نام برد. او یک آهنگساز اهل چک که محل تولد او هم اکنون جزو آلمان محسوب می شود، بود که در زمان تولد موتسارت ۴۲ سال داشت و سبک کاری او بیشتر تصنیف اپرا نزدیک به شیوه های نزدیک به کلاسیک بود.
روکوکو: در واقع به علت مسافرت های زیاد او به فرانسه، وی تحت تاثیر هنر روکوکوی فرانسه قرار گرفت. روکوکو (Rococo) بومی شده هنر باروک در فرانسه بود، این سبک موسیقی در میان منتقدان همواره به عنوان قسمت گذر از دوران باروک به کلاسیک مطرح می شود. (به این سبک گاهی موسیقی کلاسیک اولیه یا Early Classic هم گفته می شود.)
هایدن: اما آخرین شخصی که می تواند به عنوان یک هنرمند هم عصر و قدر، تاثیر گذار در موسیقی موتسارت موثر باشد، فردی جز هایدن نیست. در واقع در سیر تکاملی موسیقی میان منتقدان، پس از باخ نام هایدن، موتسارت و سپس بتهوون را می شنویم.
تاثیرات شگفت انگیز موسیقی موتسارت
در ۱۹۹۳ میلادی فرانسیس راسچر استاد دانشگاه کالیفرنیا، ادعایی شگفتانگیز را مطرح کرد. او بیان داشت که گوش دادن به قطعه Mozart’s sonata for two pianos k۴۴۸ برای ۱۰ دقیقه در افراد معمولی مهارتهای استدلال فضایی را به طور قابل ملاحظهای افزایش میدهد و علاوه بر آن با پایین آوردن فشار خون، موجب آرامش میشود. نمره تستهای IQ بعد از گوش دادن به این موسیقی تا ۹ امتیاز بالاتر میرود اما این اثر فقط ۱۰-۱۵ دقیقه پایدار است. این اثر بحثبرانگیز بوده است؛ چون همه محققان قادر به مشاهده آن اما بسیاری نیز این اثر را ثبت کردهاند! این اثر بر استدلال فضایی ناحیه تمپورال اثر میگذارد.
پیش از این، تاثیر موتسارت برای نخستین بار به وسیله آلفرد توماتیس که تلاش میکرد از موسیقیهای موتسارت برای درمان برخی از اختلالات استفاده کند، ابداع شد. یکی از توضیحات برای نتایج حاصل از گوش دادن به این موسیقی شاید در نحوه پردازش درک موسیقی و تصویرسازی فضایی در مغز باشد. تحقیقات زیادی در زمینه نحوه پردازش موسیقی صورت گرفته و معلوم کرده که این کار فعالیتهای زیادی در مغز را درگیر میکند و همه لوپ های مغز درگیر آن میشوند.
همین تحقیقات راجع به محلیابی پردازش هوش فضایی هم صورت گرفته که همپوشانی زیادی را با مکانهای پردازش موسیقی نشان میدهد! شاید علت افزایش IQ هم همین باشد. اثر طولانی مدت موسیقی بر هوش هم مورد آزمایش قرار گرفته است؛ در این آزمایش کودکان ۳-۴ ساله تحت تعلیم ساده موسیقی با کیبورد قرار گرفتند و پس از ۶ ماه قادر بودند، موسیقیهایی ساده از موتسارت و بتهوون را اجرا کنند. پس انجام این کار از آنها تست هوش فضایی به عمل آمد که ۳۰ درصد بهتر نسبت به کودکانی که تحت تعلیم کامپیوتر و… قرار گرفته بودند به آن پاسخ دادند.
نمونهای دیگر از تأثیر این موسیقی درباره بیماران مبتلا به صرع بوده؛ ۲۳ تن از ۲۹ بیماری که برای این کار انتخاب شده بود، واکنشهای خوبی به این موسیقی نشان داد. در یک مورد بیهوشی معمول در زمان ایجاد عارضه از ۶۲ درصد به ۲۱ درصد کاهش یافته بود. این موسیقی جادوی خاصی ندارد؛ فقط بسیار خاص است و به علت لذتی که به شخص میدهد، چنین اثری را ایجاد می کند.
عجایب مرگ و مزار موتسارت
مرگ موتسارت سوژه داستانها، فیلمها و گفت وگوهای فراوان است. موسیقیدانان و محققان نظرات مختلفی در ارتباط با مرگ او دارند. به طور دقیق مشخص نیست که موتسارت در چه زمانی به بیماری و مرگ تدریجی خود واقف شد و این که آیا این درک تأثیری در کارهای او داشت یا نه.
برخی معتقدند که او به تدریج بیمار شد و طرز کار و سبک موسیقی او تا حدی مرگ تدریجی او را دنبال میکند. بر خلاف این نظر، تعداد زیادی از محققان اعتقاد دارند که بیماری موتسارت به طور ناگهانی بر او عارض شد و پس از ۲ هفته، جانش را گرفت. این طرز فکر بیشتر بر اساس وضع روحی او در نامهها و مکالمههای او با دوستان، برادران فراماسون و همکارانش است و عنوان میکند که مرگ او ناگهانی و غافلگیرکننده بودهاست.
دلیل اصلی مرگ موتسارت نامشخص است. در مدارک مربوط به مرگش، تب میلیاری شدید ناشی از بیماری سل علت آن ذکر شده که از دیدگاه پزشکی امروزی به عنوان علت درست کفایت نمیکند. فرضیههای دیگری مبنی بر ابتلا به آلودگی تریشین، مسمومیت از جیوه یا آنفلوآنزا وجود دارد اما فرضیهای که از همه مقبولتر است، علت مرگ را تب روماتیسم حاد بیان میکند که او از زمان کودکی سه یا چهار بار دچار حمله ناشی از آن شده بود. برخی از نوشتههای به جای مانده از آن زمان بیان میکنند که پزشکان آن زمان سعی کردند که موتسارت را با هجامت درمان کنند. موتسارت حدود یک ساعت پس از نیمه شب پنجم دسامبر ۱۷۹۱ میلادی درگذشت.
موتسارت در یک آرامگاه گمنام مخصوص تهیدستان دفن شد و به این دلیل بسیاری میپندارند که او در زمان مرگش تهیدست بود و او را فردی به خاطر نمیآورد. باوجود اینکه وی شهرتی را که زمانی در وین داشت تا حدی از دست داده بود، با این حال درآمد کافی داشت و علاوه بر آن، مقدار زیادی کارهای گذشتهاش در نقاط مختلف اروپا، به خصوص پراگ، برایش منبع درآمد بودند، موتسارت به علت ولخرجی زیاد، مقدار زیادی از عایدی خود را از دست میداد و مجبور به درخواست کمک مالی از دیگران میشد.
محل دقیق دفن او در آرامگاه سن مارکس پس از چند سال گم شد، اما در محلی که حدس زده میشود، پیکر او به خاک سپرده شدهاست، امروز یک سنگ قبر وجود دارد.
علاوه بر آن، در زنترال فریدهف یک تابوت خالی برای احترام به او دفن شدهاست. در ۲۰۰۵ میلادی تحقیقات ژنتیکی که روی جمجمهای که بسیاری آن را متعلق به موتسارت میدانستند، نتوانست ثابت کند که آیا این جمجمه متعلق به این مرد بی نظیر هست یا نه.
نظر شما