نقش پاکستان در ظهور و استمرار قدرت طالبان پیچیدگی و اهمیت استراتژیک خاصی دارد. حمایت پاکستان از گروه طالبان برای بازیگری در تحولات سیاسی افغانستان و منافع پاکستان در ترانزیت کالا از این کشور به مناطق آسیای مرکزی از انگیزههای حمایت پاکستان از طالبان، در دو بعد اقتصادی و سیاسی است.
از منظر اقتصادی، سقوط اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای جدید، افغانستان را به یک گذرگاه معتبر برای روابط بازرگانی به آسیای مرکزی در دهه ۱۹۹۰ تبدیل کرد. از جهت سیاسی حمایت از پشتونهای ساکن در ایالت «سرحدات» در ارتباط با پشتونستان مستقل نیز بهعنوان اهرم فشار بر افغانستان مؤثر بوده است. عملکرد پاکستان در دوران پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی، اختلاف این دو همسایه را در چرخهای برگشتناپذیر از کشمکش قرار داد، زیرا سبب شد دولت مجاهدان روزبهروز ضعیفتر شده و بهجای آن گروه طالبان که از سوی پاکستان و آمریکا حمایت میشد، رشد و گسترش بیشتری پیدا کند.
پدیده طالبان ازنظر ساختار، متشکل از لایهها و قومیتهای دو کشور افغانستان و پاکستان بود، اما در فرایند سیاست خارجی آمریکا به ابزاری در خدمت سیاستهای استراتژیک آمریکا درآمد که این موضوع از نظر ساختار، قابلتحلیل است. تاریخ مناسبات افغانستان و پاکستان فراز و نشیبهای طولانی دارد که در اساس میتوان با اطمینان، میراث دوران استعمار را در آنها مشاهده کرد.
دو کشور افغانستان و پاکستان هر دو کموبیش از نقش و تأثیر خود درصحنه مبادلات جهانی اطلاع دارند. این دو کشور باوجود پیوندهای عمیق نژادی و فرهنگی همواره تاریخی پرتنش داشتهاند. پاکستان مهمترین رکن در بازی تعاملات میان افغانستان، طالبان و سایر بازیگران منطقه است. درواقع روابط پاکستان و افغانستان بانفوذ طالبان درصحنه سیاسی- اجتماعی هر دو کشور و حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان بهصورت یک معادله چند مجهولی در آمده است که به راهحلهای داخلی، منطقهای و بینالمللی نیاز دارد که صلح و امنیت را در روابط دو کشور پاکستان و افغانستان و منطقه حاکم کند.
تحولات پاکستان با تحولات افغانستان کاملاً مرتبط است و این ارتباط را امریکاییها آگاهانه ایجاد کردهاند. پژوهشگر ایرنا با «محمدجواد رنجکش» کارشناس مسائل بینالملل در مورد نقش طالبان در روابط افغانستان و پاکستان به گفتوگو پرداخت.
افغانستان؛میدان بازیگری طالبان و پاکستان
رنجکش در ابتدای مصاحبه اظهار داشت: حمایت پاکستان از گروه طالبان، ریشههای تاریخی دارد و به دوران اشغال افغانستان از سوی اتحاد جماهیر شوروی برمیگردد. کشورهای ایران و پاکستان بهعنوان دو کشور همسایه مسلمان افغانستان، درصد حمایت از گروههای داخل و مجاهدان افغان، در مقابله با اشغال این کشور از سوی شوروی بودند.بحث تأسیس مدارس دینی در پاکستان ومکاتبی مانند دیوبندی و نقشبندی در افغانستان قدمت تاریخی دارد و به قبل از تهاجم شوروی به افغانستان بر میگردد. قرابتهای قومی، نژادی و زبانی بین جمعیت پشتوتن نشین پاکستان و پشتوتنهای افغانستان وجود دارد. طالبان علوم دینی افغان که در مدارس دینی پاکستان به تحصیل علوم دینی مشغول بودند، ابتدا برای تحصیلات دینی و بعداً برای ابزار نفوذ پاکستان تبدیل شدند تا بتوانند در تحولات سیاسی و نظامی افغانستان نقش تأثیر گذار داشته باشند. پاکستان با حمایت از طلاب دینی پشتون افغان که در این کشور تحصیل میکردند و با دادن آموزش نظامی و در اختیار قرار دادن تجهیزات نظامی به این گروه سعی داشت در آینده قدرت افغانستان، نقش عمدهای داشته باشد. گرچه آمار دقیقی از جمعیت افغانستان وجود ندارد، اما با توجه به حدس و گمانه هاحداقل ۳۵ درصد جمعیت افغانستان را پشتونها تشکیل میدهند. ادعای پشتونها این است که بیش از نصف جمعیت افغانستان هستند و ریشههای مشترک نژادی، قومی، قبیلهای، زبانی و مذهبی با پاکستان دارند و به نوعی از حمایت این کشور برخوردار هستند.
وی ادامه داد: حمایت ایران از گروه های سیاسی و قومی افغانستان هیچ گونه تهدیدی برای امنیت ملی این کشور محسوب نمیشود. کشورها در سیاست خارجی یک نوع دوراندیشی برای آینده قدرت در محیط پیرامونی خود دارند. بهترین حالت برای هر کشوری باروی کار آمدن دولت جدید در کشور همسایه، این است که با مراودات سیاسی، بیشتر منافع را برای کشور خود به همراه داشته باشد. این موضوع باعث میشود که کشورهای همسایه نسبت به وضعیت همدیگر بی تفاوت نباشند. دولتمردان پاکستانی در زمان جهان دوقطبی و جنگ سرد در جبهه شوروی نبودند، و مورد حمایت آمریکا و در اردوگاه غرب قرار داشتند. پاکستان به علت ویژگی مشترک با افغانستان، تمایل داشت که در تحولات این کشور درکسب سهمیههای قدرت نقش داشته باشد وتلاش کرد که از جمعیت طالبان به هر نحو حمایت کند. حکومت طالبانی وپشتون ها که بر سر قدرت باشد منافع امنیتی و سیاسی پاکستان تأمین میشود و بیشترین مبادلات تجاری و مراودات سیاسی را با پاکستان خواهند داشت. محور چین و بندر گواتر که محور ترانزیتی کالا است که چینی هاکالاهای خود را به پاکستان میفرستند و پاکستان هم با ترانزیت کالا به افغانستان در طرحهای آینده، میتواند مبادلات تجاری به آسیای مرکزی را تقویت کند. همه این منافع زمانی تأمین میشود که پشتونها و طالبان بتوانند قدرت را درآینده افغانستان در اختیار داشته باشند.
آمریکا؛ هدایت روابط پاکستان و طالبان
رنجکش در مورد نقش آمریکا در تعاملات سیاسی طالبان اظهار داشت: رابطه آمریکا و طالبان را باید به دو بخش تقسیم کرد. در زمان حمله شوروی به افغانستان، آمریکا بهصورت تلویحی از پاکستان در تشکیل گروه طالبان و تجهیز گروههای جهادی حمایت میکرد تا بتوانند در فضای جنگ سرد در مقابل شوروی ایستادگی کنند و این تا زمانی است که شوروی در افغانستان حضور داشت. بعد از فروپاشی شوروی و رفع خطر این کشور بحث انتقال قدرت در افغانستان و منافع آمریکا در این کشور مطرح میشود. با توجه به اینکه ایران یکی از کشورهای ذی نفوذ درمیان هزارهها و تاجیکهای افغانستان است، آمریکا مایل نبود که یک حکومت متمایل به ایران در افغانستان شکل گیرد. بنابراین در شرایط اضطراری از طالبان حمایت کرد و تا سال ۲۰۰۱ که حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد و بهانهای برای لشکر کشی آمریکا به افغانستان و سقوط حکومت طالبان شد. در خاطره نویسی های مقامات آمریکایی، حمایت از طالبان مشهود بوده و علناً این موضوع حمایت از طالبان را عنوان کردند. آمریکایی ها مخالف ایدئولوژیک و عقیدهای با طالبان نیستند چنانکه در شرایط کنونی نیز مذاکراتی برای آینده افغانستان با طالبان دارند. آمریکاییها همیشه به چشم انداز آینده قدرت طالبان در افغانستان، نگاه میکنند و درصدد حذف این گروه در صحنه سیاسی افغانستان نیستند. دولت آمریکا، طالبان را به لحاظ جمعیتی و نظامی یک گروه قوی میبیند و درصد است، که سهمی از قدرت آینده افغانستان را به این گروه دهد. ایالات متحده درتعاملات سیاسی پاکستان و طالبان آگاهانه رفتار میکند و خواهان حفظ نفوذ خود در این کشور است.
نظر شما