آنتیلا در این جلسه گفت: در ایران باستان در خداینامههای معتبر خدای معنای سرور و پادشاه داشت. سوال من این است که این خداینامه چیست. کتابی از قرن ششم میلادی به جا مانده ولی متاسفانه این کتاب از بین رفته و در دست نیست و اگرچه این کتاب در قرن هفتم به عربی ترجمه شده ولی نسخه عربی آن هم در دست نیست و در این شرایط اطلاعات پراکنده در اختیار داریم. در زبان پهلوی به این شکل وجود نداشته و بعدا به شکل بازسازیشده درآمده است. در منابع کلاسیک عربی و فارسی اشاراتی به این خداینامه و ترجمه آن شده است. منبع اصلی این کار مطالعاتی مجموعه ای از ابنمقفع بوده که به عربی هم ترجمه شده است. پیش از اسلام چگونه ایرانیها به زبان غیر از اسلام توانستند بنویسند. ریشه تاریخی در این دوران ریشه پیشینه تاریخی اسلام است. یکی از این ریشهها به زمان پیامبر (ص) برمیگردد. و در تاریخ زندگی پیامبر (ص)، یکی از منابع اصلی است که در منابع دیگر هم به آن ارجاع شده و مسئله مهم دیگر تاثیر سندهای تاریخی دیگر روی این بحث است. در تاریخنگاری در قرن هجدهم، فرهنگ یونان تاثیر خاصی روی این مبحث نداشته است اما در تاریخنگاری عربی اسلامی یونانیها آن قدر اثرگذار نبودند که ایرانیها اثرگذار بودند و یکی از این آثار تاثیرگذار خداینامه است.
پس برای رسیدن به یک درک و دریافت این تاریخنگاری اینکه بدانیم خداینامه چیست اهمیت زیادی دارد و در این راستا تاریخ طبری و تاریخ گزیده هر دو در این تاریخنگاری نقش بسزایی دارند. اگر خداینامه را درک کنیم در تاریخنگاری قوم ایرانی اهمیت بالایی دارد و دیگر منابع شاهنامه فردوسی است. در مطالعه خداینامه نشان دارد که داستانهای جالبی در دل خود دارد. وقتی منابع فردوسی بررسی میشود میبینیم هیچ اشارهای به خداینامه نشده است.
او افزود: مطالعه نشان میدهد این متن یعنی شاهنامه ابومنصوری تلفیق متون مختلف است. برای پیشگفتار این متن است که منابع قابل استفاده ترکیبی از ژانرهای مختلف است و ما از منابع مختلف استفاده کردیم که هیچ یک از آن خداینامه استفاده نشده است پس دلیل نداریم تا این خداینامه را معادل شاهنامه بدانیم اگر نگاهی به شاهنامه و منابع فارسی میانه، شباهتی میان کارنامه اردشیر بابکان و متن شاهنامه هست. و اثری در اینجا هم از خداینامه نیست ولی از کارنامه اردشیر در شاهنامه نیست. پس چرا میگویند خداینامه همان شاهنامه فردوسی است و آنقدر به هم وصل هستند و این مطالعهای در قرن نوزدهم یعنی تئودور نولدکه انجام شده ولی در این مورد مشخص دچار اشتباه است.
جعفری دهقی در ادامه این نشست گفت: بریل ناشر این کتاب است و جلد چهاردهم مجموعهای است که چارلز ملویل و گابریل واندنبرگ از مشاوران مجموعه هستند. در این کتاب عنوان خداینامه توضیح داده شده و بهنحوی به تاریخ ملی ایران پرداخته شده و اصطلاحات طبقهبندیشده و مواد تاریخی فارسی میانه بررسی شده و مولف منابعی که بهنحوی به خداینامه مربوط است را که دسترسی داشته، بررسی کرده است. منابع پهلوی و یونانی بررسی شده و کار این جهت مهم است. سنت شفاهی مهم است و در تاریخ نگاری ایران اهمیت دارد. و این سنت تا امروز هم کماکان بوده است. همچنین در کتاب بحث شده که نهضت ترجمه چه زمانی اتفاق افتاده و متون فارسی چه زمانی ترجمه شده است. دیگر آنکه تاریخ ملی ایران بحث شده و ترجمه های عربی شاهنامه بررسی شده و منابع نقد شده است.
این استاد ایرانشناسی دانشگاه تهران اضافه کرد: چند نکته در پیشگفتار مهم است؛ از نظر برخی شاهنامه معادل خداینامه است ولی بسیاری از خود میپرسند این متن خاص چه ارتباطی با خداینامه دارد. این کتاب نه تاریخنگاری عربی و نه شاهنامه بلکه بررسی منابع گمشده خداینامه است. متون عربی و یونانی و پهلوی را تجزیه میکند و با مجموعه تازه ای از آثار آشنا میکند اما به نظر من مکتب تاریخنگاری ایرانی از دوره ساسانیان وجود داشته است. اما میدانیم که هشتاد کتیبه هخامنشی داریم و کتیبه داریوش از بیستون مهم است و این خود یک تاریخنگاری است. این مکتب تاریخی در قالب خداینامهها ادامه داشته است. با تایید گفته مولف و آنطور که ما شنیده و خواندهایم خداینامهها شرح جزییات زندگی شاهان بوده و حتی تصاویری از شاهان هم تهیه میکردند. او همچنین از سنت تاریخنگاری ایرانی صحبت کرده که تاریخنگاری اسلامی منتقل شده است.
نظر شما