دومین ساخته محمدرضا لطفی همچون ساخته قبلیش یک نتیجه مهم را در بر دارد و آن اینکه کارگردان جوان سینمای ایران و روزنامه نگار سابق، علاقه ای به ساختارها و فرمول های رایج در سینمای ایران نداشته و به دنبال ساختن راهی است در سینما که مطلوب خودش و احیانا مخاطبانش باشد. و از این رو تلاش کرده تا خود را از قید و بندهای مرسوم رها سازد و اثری متفاوت را چه به لحاظ محتوا و چه از نظر ساختار روانه پرده سینما کند.
وقتی به فرهنگ لغات فارسی برای پیدا کردن ترجمه تعارض مراجعه می کنیم با این معانی مواجه می شویم: اختلاف، تخالف، تعاند، خلاف ورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه، خلاف ورزی کردن، متعرض شدن، ناسازگاری؛ بسیاری از معانی فوق دقیقا همسو با محتوا و داستان فیلم هستند و ما کشمکش ها درگیری ها اختلافها دشمنی ها و موادی از این دست را در قصه مشاهده می کنیم. قصه ای که البته رضا تمدن برای ما روایت می کند و در دو موضع مختلف این قصه را شاهد هستیم: یکی در حضور روانپزشک و دیگری در حضور مامور پلیس و البته هر چه که داستان پیش می رود بیشتر حس می کنیم که مامور و روانپزشکی هم وجود ندارد که در پایان می فهمیم اینگونه بوده و البته نویسنده فیلمنامه غافلگیری دیگری برایمان دارد که آن را در انتهای داستانش رو می کند.
اسارت در تکنولوژی و تحت سیطره درآمدن انسان در زندگی ماشینی یکی از بخشهای کلیدی و تاثیر گذار تعارض است. دوربینهایی که همه جا وجود دارند و مراقب رفتار و کردار ما هستند و آنقدر حضور پررنگی دارند که شخصیت اصلی داستان نیز آگاهانه و با میل فراوان، در آن بخشهایی از زندگیش که دوربین ندارد نیز دوربین نصب می کند تا این اسارت خود خواسته به شکلی تکمیل شود.
در تمام مدت زمانی که قصه رضا تمدن و واگویه هایش را بر روی پرده مشاهده می کنیم این فکر درگیرمان می کند که چقدر بسیاری از رفتارها و افکارمان شبیه رضا تمدن است. تو گویی در وجود هر یک از ما یک رضا تمدن وجود دارد که نمی خواهیم بروزش دهیم اما نمی توانیم کتمانش هم کنیم. این مساله در سکانس پایانی نیز اثبات می شود. آنجا که رضا تمدن قبلی، خود را حلق آویز می کند و بیننده با رضا تمدن جدیدی مواجه می شود که یک شهروند معمولی است و دو فرزند دارد و الی آخر. و البته این رضا تمدن جدید هم درگیری ها و فانتزی های ذهنی خودش را دارد.
ساختار تعارض نیز یک ساختار غیر خطی است (همچون داستانش) و شرایط و رفتارهای و موقعیتهای متفاوت و بعضا متضادی را از رضا تمدن به ما نشان می دهد. برگ برنده در ساختار به نظرم فیلمبرداری سیاه و سفید اثر است که اکثرا با نماهای بسته همراه بوده و البته بازی بسیار قوی رضا بهبودی که توانسته نزدیک به دو ساعت مونولوگ روبروی دوربین و یا به صورت نریشن بگوید و این مونولوگ ها که هر یک موقعیت های جذابی را می سازند آنقدر تازگی دارند که مخاطب را شیفته می کنند.
تعارض اگرچه نمی تواند در آشفته بازار اکران این روزهای سینمای ایران موفقیتی به لحاظ گیشه کسب کند و در تغییر ذائقه نازل شده مخاطبی که کمدی های سطحی و فیلم های اجتماعی شعار گونه زیادی را دیده اثر بگذارد اما گام جدیدی در سینمای مستقل ایران است که نواوری ها و جذابیت های خاص خود را نیز به همراه خواهد داشت. سینمایی که معتقدم در آینده بیشتر از آن می بینیم و می شنویم و با نوآوری جوانانی همچون محمدرضا لطفی و ارائه آثار متنوع و متفاوت، به زودی خود را به سینمای ایران اثبات و تحمیل خواهد کرد.
نظر شما