محمد حنیف (متولد ۱۳۳۹ بروجرد) چهره شناختهشدهای در زمینه کتابهای تئوری داستان و البته داستاننویسی بیشتر در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی است. او سال جاری همراه با محسن حنیف (متولد ۱۳۶۴) برگزیده سی و هفتمین دوره جایزه کتاب سال برای کتاب بومیسازی رئالیسم جادویی (علمی فرهنگی، ۱۳۹۷) در بخش نقد ادبی شد، کتابی که فردا (دوشنبه، ۲۸ بهمن) ساعت ۱۵ در مراسمی با حضور دکتر مریم مشرف الملک استاد دانشگاه شهید بهشتی و حسین بیات استاد دانشگاه خوارزمی در محل انتشارات علمی و فرهنگی نقد و بررسی و ضمن آن از نویسندگان کتاب تجلیل می شود.
وی صاحب آثار دیگری از جمله ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس و قابلیت های بهره گیری از آن در رسانه ملی (۱۳۹۱، مرکز تحقیقات صداوسیما)، جنگ از سه دیدگاه، نقد و بررسی بیست رمان و داستان بلند جنگ (صریر، ۱۳۸۶) و راز و رمزهای داستاننویسی (مدرسه، ۱۳۷۹) است.
این منتقد و پژوهشگر ادبیات فارسی همزمان با نقد ادبی و شیوههای مختلف داستاننویسی از حوزه عملی نوشتن داستان نیز غافل نشده و داستان های این مرد از همان موقع بوی مرگ میداد (اسم، ۱۳۹۵)، کلاه جادویی و مجسمۀ مسی (عصر داستان، ۱۳۹۲)، زمانی برای فریاد (انتشارات مدرسه، ۱۳۸۱)، قفس (عروج، ۱۳۸۸) و تعدادی دیگر داستان بلند و ده ها مقاله را در زمینه های مرتبط نوشته است.
حنیف که در نوجوانی انواع کارهای یدی را تجربه کرده بود، سابقه آموزگاری در روستاهای بروجرد و ازنا را نیز در کارنامه کاری خود دارد و تهیهکنندگی، رادیو و پژوهشگری مرکز تحقیقات صداوسیما و تدریس در دانشگاه را نیز تجربه کرده و سال ۱۳۹۱ با عنوان پژوهشگر از صداوسیما بازنشسته شد. در حالیکه حوزه اخیر مطالعاتی حنیف رئالیسم جادویی بوده است به نظر می رسد وی در آثار اخیر داستانی اش به تجربهآزمایی در این ژانر پرداخته است.
رئالیسم جادویی بومیشده
رئالیسم جادویی به عنوان یک جریان ادبی، بعد از مدرنیسم در ادبیات معاصر جهان مطرح است. هر چند بر اساس نظریه جدیدتری در مکتبهای ادبی اولین آثار پدید آمده با خصوصیات رئالیسم جادویی از نویسندگان آمریکای لاتینی یا اروپایی نیست و در قرن حاضر نوشته نشده، بلکه به گذشتههای دور، در ادب دنیا و مشرق زمین مربوط است که تاکنون از آنها به عنوان یک اثر رئالیست جادویی نام برده نشده ولی با توجه به خصوصیات ساختاری محسوس در این آثار از نظر طبقهبندی نوع ادبی در این نوع قرار میگیرند. با آنکه چارچوببندی در حوزه علوم انسانی بسیار مشکل است و مکتبهای ادبی و هنری نیز از این مقوله مستثنی نیست، به طور خلاصه می توان در مورد ویژگی های آن گفت وجود علائم کافی و ناکاستنی تخیل به معنای شکاف بین علت و معلول عقلی، اتفاقات، شخصیتها یا هرچیزی که با نظام های این جهانی قابل توجیه نباشد.
این نویسنده و پژوهشگر در داستان بلند با اعمال شاقّه نوعی رئالیسم جادویی منحصر به خود را پیش روی مخاطب قرار میدهد و تمام تمهیدات رئالیسم جادویی بومیشده را در این داستان به کار میبندد. رمان با اعمال شاقّه که در موقعیت زمانی و مکانی فرضی (شهر محل زندگی قهرمان سلیقاس) و حتی اشارات فرضی (مانند اشاره به واحد پولی با عنوان پاپاسی) با زاویههای دید متفاوت اول شخص و دانای کل محدود به ذهن اول شخص روایت می شود، داستان فردی (مانوش، قهرمان داستان) است که در خلال مرور خاطرات خود بخشهایی از زندگی، افراد و موقعیتهای متعدد و متناوب و در عین حال پیچیده و عجیب زندگی خود را به یاد میآورد و مخاطب را به هزارتوی داستانی خود میبرد.
یکی از عناصر رئالیسم جادویی وجود حیوانات یا موجودات خیالی مختلف با قدرت عجیب و جادویی مانند جن هاست که این عنصر در با اعمال شاقه دیده می شود، حنیف با وارد کردن موجودات خیالی مانند نسناس و مردآزما (موجوداتی که بر اساس داستان به نظر میرسد از اجنه باشند) در این زمینه گام برمیدارد. مثل اینجا؛
در یکی از همان روزها - وقتی مانوش از بارش تند باران به زیر چتر درختهای سیب پناه برده بود- تکچشم درشت فروزانی را دید که از میان بوتههای خزانزده گل زرد او را میپایید. در یک لحظه درست هنگامی که مانوش در آستانه ناامیدی مطلق قرار داشت، با دیدن تکچشم زیر بوتههای خشک پرخار، احساس گرما وجودش را انباشته بود، با دیدن آن تکچشم زیر بوتههای خشک پرخار، احساس گرما وجودش را انباشته بود و ته دلش را روشن کرده بود (ص. ۱۲).
غیر از این خواب هایی که شخصیت اصلی داستان می بیند و نشانه هایی از رویاهای صادق در خود دارند نیز از دیگر نشانه های رئالیسم جادویی هستند، مثل اینجا؛ در خواب مانوش، ناگهان سگ سپید خانه شروع کرده بود به پارس کردن و اسب عمو نعمت الله از جا جسته و شیههکشان سم کوبیده بود به زمین خاکی حیاط (ص. ۴۷)....صبح که خوابم را به یاد آوردم، میدانستم روز خوبی پیش رو ندارم. (همان).
البته حنیف تجربه آزمایی در این اثر را به رئالیسم جادویی منحصر نمی کند و حتی به سبک پست مدرنیسم هم با وارد کردن نویسنده در داستان با عنوان توضیح ویراستار نقبی می زند، هر چند نمی توان دیگر خصوصیات پست مدرنیسم را مانند کوتاه بودن توصیفهای زمان و مکان و شخصیتها و دیالوگها (گفت وگوها) و مونولوگها (گفت وگوهای درونی) در اثر دید. در همان حال طنز نهان پیچیده در تار و پود این روایت در کنار تعلیق متوازن موجود در نثر رمان و ایجاد کشش روایی به واسطه تلفیق متن و تصویر (هر چند محدود) و نیز سادهنویسی منحصر به فردی که در آثار دیگر او نیز میشود از آن سراغ گرفت دست در دست هم با اعمال شاقّه را به اثری خواندنی مبدل کرده است.
حنیف در این داستان برای نمایش جهانبینی خاص خود همراه با داستان اصرار دارد، جهانبینی که بر پایه نگاه منتقدانه ساختارهای رایج در زیستبوم خانواده ایرانی و فرهنگ حاکم بر آن ساخته و پرداخته شده است. با اعمال شاقّه با چنین رویکردی مخاطب خود را با سبکبالی به درون ساختارهای زیستی خانوادههای کلاسیک ایرانی برده و صرفنظر از موقعیت اقتصادی و به قصد نقد نگاه فکری آنها، تصویری اغراقنشده و در عین حال بسیار رئال از بافتار رفتاری و ذهنی آنها را به نمایش میکشد و از این رهگذر سعی میکند داستان خود را به سرمنزل مقصود خود هدایت کند.
در بخشی از این اثر که در دوازده فصل (هر فصل هم به چند بخش تقسیم بندی شده است) و ۳۰۰ صفحه نوشته شده و اخیرا توسط انتشارات نیستان به بازار آمده است، می خوانیم؛
به جز دکتر مصطفوی، بقیه همسایه ها را با شماره آپارتمان شان می شناختم. همسایه شماره یک، زن و مرد جوان و دخترکی ناز بودند که سرشان به کار خودشان گرم بود. گربه ای داشتند که گاهی خودش را از پنجره به حیاط خلوت می رساند و سر و سری با گربههای ولگرد داشت. همسایه شماره دو مردی به تمام معنا تنها بود. نه سر و وضع شیک و مناسبی داشت، نه ماشینی. اینکه آنجا چه میکرد، نمیدانستم. کمی مرموز مینمود، اما در تنهایی خوش سر میکرد و به قول آقای کریمیان، «بیآزار بیآزار. کاری به کار کسی نداره. حق شارژش سر وقت، رفت و آمد اصلا، خودش هم ساکت و کمحرف. مثل سایه. مثل؟ سایه!» (ص. ۹۳.)
نظر شما