استدلال و شهود؛ دوبالِ شاهنامه در بازسازی هویت‌ ایرانی
آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی / توس

نشست «هویت ایرانی در شاهنامه فردوسی»، عصر یکشنبه بیست‌وهفتم بهمن در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد که در این جلسه، اصغر دادبه برای حاضران صحبت کرد.

او سده چهارم که در آن بزرگانی چون فردوسی، ابن‌سینا و ابوریحان بیرونی و رودکی برخاستند، سده بازشناسی و بازسازی هویت ملی دانست و گفت: سده چهارم دوران طلایی فرهنگ ایرانی است و کتاب «عصر زرین فرهنگ ایران» اثر ریچارد فرای شرح آن است. نخستین اتفاق در این برهه، اعلام استقلال در سال ٢٠۶ هجری توسط طاهر ذوالیمینین از خلافت عباسی و بعد، روی کارآمدن حکومت‌های ملی مانند صفاریان و سامانیان بود. اتفاق دیگر، رسمی اعلام شدن زبان فارسی ازسوی یعقوب لیث صفاری بود زیرا زمان و زمینه برای این رویداد فراهم آمده بود.

مدیر بخش ادبیات مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ادامه داد: در قرن چهارم مثلث هویت ملی، بازشناسی و بازسازی شد که نمود آن در شاهنامه هست. ضلع اول زبان و ادب ملی است چون نمی‌شود هویت ملی داشت و ادب ملی نداشت. زبان ملی یک شبه درست نمی‌شود که یک شبه تغییر یابد، و فارسی، زبانی است که فرهنگ ایرانی را به دوش کشیده است. ضلع دوم تاریخ و اساطیر ملی است و ضلع سوم حکمت ملی است که همان حکمت پیش از اسلام است که در دوره اسلامی هم تایید شد و برای کشته هم دادیم که شیخ شهاب‌الدین سهروردی بود اما دست آخر مُهر تأیید خورد.

او افزود: ابن‌سینا را باید ارسطوی ثانی قلمداد کرد که نماینده تام و تمام عقل‌گرایی در معنای یونانی است اما در اواخر عمر به‌سوی حکمت ملی می‌رود. او نخستین کسی است که عرفان را تئوریزه کرد که به معنای نفی عقل و خردگرایی نیست. در نمط نهم کتاب اشارات خود به این موضوع اشاره کرده و از حکمت مشرقی گفته است. علت رفتن ابن‌سینا هم به‌سوی حکمت موضوع هویت ملی است که دنباله کار را سهروردی گرفت.

اصغر دادبه

این استاد ادبیات خاطرنشان ساخت: در این میان، حداقل دو جریان وجود دارد؛ یکی خود ابن‌سینا و سهروردی که نظریه آن را به کمال رساند و دیگر در ادب فارسی است که مقصود شعر فارسی و نگاه فلسفی به شعر است. از قرن چهارم به بعد که هویت ملی بازسازی شد سخن‌گویان حکمت و هنر ما با توجه به هویت ملی سخن گفتند و شعرای ما به‌ویژه از قرن پنجم، حکمت ملی را طرح کردند و سخن گفتن از حکمت ملی، عرضه کردن هویت ملی است که البته سرچشمه همه اینها در شاهنامه است.

او استدلال و شهود را دو بال شاهنامه عنوان کرد و گفت: برهان، مهم‌ترین کار استدلال است که در فرهنگ آریایی هم در ایران و هم در هند، جز برهان و استدلال جز بر مدار اخلاقی نبوده که نتیجه آن شهود است. در آموزش عقل ایرانی-افلاطونی نباید خودمان را نفی کنیم و در بازسازی حکمت ملی، زرتشت را فراموش کنیم که نسبتی مستقیم با فلسفه افلاطون دارد؛ اساس فلسفه او بر تئوری ایده‌ها و مُثُل است و تقسیم جهان به جهان برین و زبرین همان حرف زرتشت است. پس خرد شاهنامه دو هنر توانایی استدلال و شهود را دارد. چنان‌که پیشرفت در عقلانیت و شهود است و عقلی می‌تواند شهود کند که عقلانیتی قوی داشته باشد.

دادبه در پایان تاکید کرد: زمان شاهنامه را بزرگ کرده و بی‌خود و بی‌جهت بعضی می‌خواهند آن‌را از بزرگی بیندازند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha