چالش لبخند حرکتی بود که به دعوت برخی از مردم برای گرفتن زهر روزهای گذشته پیشنهاد شد و به سان آنچه از دل برآید، بر دل نشست و همراهان بسیاری پیدا کرد. آدمهایی که این روزها عکسهای انفرادی و دسته جمعی خود را با چاشنی لبخند به اشتراک میگذارند و تلاش میکنند تا هرچند برای ثانیهای اثری مطلوب از خود به ثبت برسانند. این چالش از سوی آدمهای معمولی شروع شد و حالا دستمایهای شده که چهرههای شناخته شده تر نیز به آن بپیوندند. چالشی که یک لبخند به همراه دارد و دیگران را نیز بدان دعوت میکند. آدمهایی که میخندند و دیگران را هم بدان دعوت میکنند.
همانند هر پدیده دیگری که همواره موافقان و مخالفانی دارد، چالش لبخند هم منتقدانی دارد که رواج یافتن این کار را مصداقی از بی عاری و فارغ بودن از دغدغه میپندارند. در مخالفتها البته توجه به پیامدها امری ضروری است. نگاهی به ماحصل حرکتی که شروع میشود و پیامدهایی که میتواند به همراه داشته باشد اقدامی عقلانی است. با چنین نگاهی چالش لبخند حرکتی با پیامدهای مثبت به نظر میرسد، حرکتی که میتواند به سان مسکنی برای دردهای اجتماعی و روانی امروز جامعه عمل کند.
البته که لبخند زدن در مواقع بحران، آن هم در شکل و شمایلی که امروز در جامعه و به واسطه شیوع یک بیماری شاهد آن هستیم، درمان نیست اما میتواند مرهمی برای تحمل و افزایش توان باشد. مصداق آن عبارت معروف در ادبیات کلاسیکمان است که خنده بر هر درد بی درمان دواست. اثرات مثبت خندیدن و تاثیرات مطلوب جسمی و روحی آن توسط پزشکان، روانشناسان و متخصصان به اثبات رسیده و تردیدی در آن نیست؛ اما زمان این خنده بعضاً برای همه یکسان نیست.
برخی در مواجهه با غمها و بیماری و هر تندباد فراموش میکنند که خنده هم میتواند آبی بر آتش سیاهیها باشد و حالا فضای مجازی یکی از آن برگ برندههای خودش را رو کرده تا دیگر بار بدانیم این فناوریها اگر به جا باشند مفید و موثرند. چه چیز بهتر از این که وقتی دریچه جهان را به واسطه فضای مجازی میگشایید برغم روزهای گذشته و تکرار مکرر آمار مبتلایان و درگذشتگان، لبخند روی لبهایی ببینید که امید و نوید روزهای پیش رو را به همراه دارند؟ خندههایی که انگار گوشزد میکنند: نرم نرمک میرسد اینک بهار.
خندیدن و لبخند زدن هزینهای ندارد، حتی اجباری هم نیست اما این روزها فضای مجازی را رنگ و بوی دیگری به خود داده است؛ چالش دوست داشتنی و امیدبخشی که پیر و جوان و کودک و بزرگ را همراه خود ساخته و بهانهای شده است تا فضای مجازی به سیاهی روزهای گذشته نباشد.
حال روز ما قبل از کرونا، حال و هوای غفلت بود و ندیدن تمام داشتههایی که شاید نادیده میانگاشتیم؛ سلامتی و عافیت همان که تا هست بدیهی و مطلق میپنداریم و تازه زمانی به ارزشش واقف میگردیم که از کف دادهایم. مصداق شعر حافظ آنجا که میگوید جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است.
شاید این روزها بیشتر مفهوم آن سخن معروف برای آدمها قابل درک است که «سلامت همچون تاجی است بر سر انسانهای سالم، که فقط بیماران قادر به دیدنش هستند».
کرونا در کنار همه تلخیهایی که به کاممان ریخت و فرصتهایی که در این روزهای آخر سال از ما دریغ کرد، یک مزیت بسیار بزرگ داشت و آن هم توجه به سادهترین اما غیرقابل جایگزینترین رسومات انسانی و اجتماعی و فرهنگیمان بود. دست دادن، در آغوش کشیدن و معاشرت با آدمهایی که فکر میکردیم همیشگی و بی خلل ترین هاست اما دریافتیم که همین خوشیهای کوچک و نادیدنی هم میتواند به سان همان تاج سلامت، خلل پذیرد و از دست برود.
نظر شما