در تقویم جمهوری اسلامی ایران ۲۲ اسفند به عنوان روز تجلیل از شهدا نامگذاری شده است. در این روزهای پرتکاپو و پر التهاب، مردم شهید پرور استان با یادآوری شهدا ضمن ادای احترام به پرستوهای خونین بال میهن، با آرمانهای آن ها تجدید میثاق میکنند و مطمئن هستند وفاداری به خون شهدا عامل اقتدار انقلاب و نظام است.
از افتخارات و توفیقات مردم دیار نصف جهان است که این گونه سرشتی شهید پرور و ایثارگر دارند. مردمان استان اصفهان در تجربه حیات اجتماعی و به ویژه در سیر و سلوک عظیم تاریخی – معنوی خود در انقلاب اسلامی و سال های دفاع مقدس و در دوران دفاع از حرم و کیان اسلامی ملت نشان داده است که مردمانی شهادت طلب و ایثارگر هستند.
"شهادت" در تفکر اسلامی به معنای گذاشتن از سرمایه جان و هستی در راه یک هدف و آرمان الهی با انگیزه برقراری ارزشهای واقعی بشری است."شهادت" یکی از عالیترین و راقیترین درجات و مراتبی است که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نایل شود.
شهادت نقطه اوج و مرتبه کمال سیر و صعود وجودی یک مجاهد و برترین صورت تحقق ایثار است. این گونه است که با شهادت، تقوا و ایثار و جهاد پیوند می خورند و مجاهد شهید را به درجات عالی وجودی در عالم ملکوت می رسانند.
در روز شهید ایرنا اصفهان به معرفی برخی از شهدای شاخص استان اصفهان می پردازد و قطعا همه شهدا شاخص هستند.
شهید حسین خرازی سال ۱۳۳۶ شمسی در یکی از محلههای شهر شهیدان اصفهان بنام کوی کلم، در خانوادهای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند.
از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچهها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله ؛میرفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذانگو و مکبر مسجد شد.
شهید خرازی با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یکسال خدمت صادقانه در کردستان راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان-اهواز در منطقه دار خوین تشکیل شده بود و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد؛ منصوب گشت.
خطی که نه ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانهای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد. این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچههای رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختیها و مشکلات بر آنها نشد بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقیها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.
او با آنکه یک دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوقالعادهاش هیچگاه احساس کمبود نمیکرد و برای تامین و تدارک نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی مینمود.
در بسیاری از عملیات حاج حسین مجروح میشد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی شد پشت جبهه انتقال یابد.
در عملیات کربلای ۵، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفندماه ۱۳۶۵ در جوار قرب الهی ماوا گزید.
شهید محمد ابراهیم همت در سال ۱۳۳۴ شمسی در شهرضا اصفهان در خانواده ای متدین متولد شد. پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. او پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید. وی در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد.
این شهید بزرگوار با فعالیتهای شبانه روزی در سال ۵۸، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار واذیت مردم میپرداختند، را دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی تحویل داد. از کارهای اساسی شهید همت در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقلابی تأثیر بسزایی داشت.
اواخر سال ۵۸ برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت های گسترده فرهنگی پرداخت.
شهید همت در خرداد سال ۱۳۵۹ به منطقه کردستان که بخشهایی از آن در چنگال گروهک های مزدور گرفتار شده بود، اعزام شد.
در سال ۱۳۶۱ با توجه به شعلهور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از دو ماه حضور در این خطه به میهن اسلامی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ ۲۳ تیر ۶۱ درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه نمود. پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم ـ که او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن بعثی جنگید.
در جریان عملیات خیبر، همچنان که نیروهای ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت میکردند هنگامی که شهیدهمت برای بررسی وضعیت جبهه در خطوط مقدم حضور یافته بود؛ بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکیاش در غروب ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در محل تقاطع جادههای جزایر مجنون شمالی و جنوبی به درجه رفیع شهادت نائل آمد .شهید احمد کاظمی در سال ۱۳۳۷شمسی در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود. با پیدایش جرقههای انقلاب اسلامیدوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت.
این شهید گرانقدر در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال ۵۹ به کردستان رفت تا با رزمیبی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید.
او دوران جوانی خود را باحضور در جبهههای نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهههای جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان گدراند.
سِـمتهای این شهید گرانمایه دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه می باشد.
شهید جلال افشار ششم مهر ۱۳۳۵، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود.. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم دینی درس خواند.
در سال ۱۳۵۳ به مدرسه حقانی قم رفت و از محضر آیت الله بهاءالدینی بهره جست. در اجتماع مردم قم در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ شجاعانه ایستاد.
این شهید گرانمایه در جریان تحصن تاریخی مردم اصفهان در منزل آیت الله خادمی در مورد اعتصاب غذای زندانیان سیاسی نقش بسزایی ایفا کرده بود.
با پیروزی و شکوفایی انقلاب جزء عناصر اولیهی کمیتهی دفاع شهری حرکت های مردمی اصفهان را سازماندهی کرد.
این شهید در آن روزها هم در خانه تدریس اخلاق داشت و هم مصاحبه و پذیرش نیروی جدید با او بود و در مرکز آموزش ۱۵ خرداد نیز اخلاق تدریس می کرد.
بیست و سوم ماه مبارک رمضان پرستوی آشیانهام هنگام اذان ظهر در حالی که نام مبارک رسول الله (ص) را بر لب داشت پر کشید -دوستانش گفتند- در روز بیست و چهارم تیرماه سال ۱۳۶۰ (عملیات رمضان) از ناحیهی پهلو مجروح شد و چند دقیقه بعد آسمانی گشت.
شهید محمد رضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳ در شهر شهیدان اصفهان به دنیا آمد . در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصف ناپذیر در مجالس عزا داری شرکت می نمود.
ایشان دوران تحصیل را همراه با کار و همیاری در مغازه پدر آغاز نمود . پدرش به دلیل علایق مذهبی برای دوره ی راهنمایی به مدرسه ی مذهبی احمدیه ثبت نام کرد.
در سال ۶۱ به جبهه عزیمت نمود و در تیپ نجف اشرف به خدمت مشغول شد و در عملیات محرم والفجر ها و کربلا شرکت کرد.
پس از عزیمت به جبهه در جمع رزمندگان به مداحی و نوحه خوانی پرداخت و بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او میشدند و در وصیت نامهخود تقاضا داشت در مراسم هفته اش دعای کمیل را بخوانند.
این علاقه و تقاضا های رزمندگان بود که باعث شد هیات گردان یازهرا را تاسیس کند که هر دوشنبه در جبهه در محل گردان و در هنگام مرخصی در اصفهان برگذار میشد . که این هیات بعدها به هیات محبان حضرت زهرا و هیات رزمندگان اسلام شهر اصفهان تغییر نام داد.
سر انجام این مجاهد خستگی ناپذیر در پنجم اردیبهشت ۶۶ در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسید. .
شهید مصطفی ردانی پور در سال ۱۳۳۷ شمسی در یکی از خانههای قدیمی پشت مسجد امام اصفهان متولد شد.
او که از بیت صالحی برخاسته بود و به لحاظ مذهبی، خانوادهای مقید و متدین داشت، تحصیل در هنرستان را به دلیل جو طاغوتی و فاسد آن زمان تحمل نکرد و از محیط آن کناره گرفت و با مشورت یکی از علما به تحصیل علوم دینی پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی، شهید ردانیپور به همراه عدهای از همرزمان خود از کردستان وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان که در نزدیکی آبادان «جبههی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد.
ایشان با تجربهای که از کار در جبهههای کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان میپرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا مینمود و در واقع وی را میتوان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبههها نامید.
دو هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش این روحانی عارف و فرماندهی شجاع در عملیات والفجر ۲ به نقطهی اوج رسید و عاشقانه ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد.
شهید حاج علی قوچانی در روز اول تیرماه ۱۳۴۲ دیده به جهان گشود. وی در کودکی به همراه پدر و مادرش از اراک به اصفهان آمد.
این شهید بزرگوار ازهمان کودکی حالاتی کنجکاوانه داشت. بسیار جسور و چالاک و فعال بود.در دوران انقلاب با اینکه سن چندانی نداشت به اندازه توان خود در رویداد های انقلاب شرکت و فعالیت کرد.
در اوان جوانی بعد از انقلاب،روستاهای سمیرم و بوئین میاندشت را زیرپاگذاشت و در خدمت انقلاب، به کمک محرومان و مستضعفان آنجاشتافت.
با شروع درگیریهای کردستان با سن کم و جثه کوچک، به هرنحو ممکن، خود را به آنجا رساند.
سالها شرکت فعالانه و مستمر او در جبهه های خون و آتش و درگیری با گروههای محارب و منافق در جنوب وغرب از او فرمانده ای ساخته بود شجاع، صبور و رازدار. زاهد شب بود و شیر روز. بارها تا مرز شهادت پیش رفت.
او به عنوان فرماندهی مدیر و لایق، هدایت بخشی از نیروها را در حمله به فاو،بعهده داشت. در منطقه استراتژیکی کارخانه نمک از خود رشادتهای فراوان نشان داد و سرانجام پس از۶ سال رشادت و جانبازی، در سن ۲۲ سالگی، در یک عروج آسمانی، تماشاگر راز شد و روح و جسم خود را نثار دوست کرد.
شهید علیرضا کریمی متولد ۲۲ شهریور سال ۱۳۴۵ مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان بدنیا آمد.
در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح میشود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد. فرمانده گردان امیرالمؤمنین(ع) به خاطر شجاعت و مدیریتی که علیرضا از خود نشان داده بود، مسوولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل(ع) را به او میدهد. در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می گوید ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر میگردیم. در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود به امید دیدار در کربلا.
در عملیات والفجر ۱ هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و در جواب فرمانده اش که می خواهد او را به عقب بیاورد می گوید، شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند. علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده و به سختی می خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند، ناگهان یکی از تانکهای عراقی به سرعت به سمت وی رفته و از روی پاهایش رد می شود. در اینجا فقط ۱۶ ساله بود. ۱۶ سال بعد درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا کرده و شب تاسوعای حسینی به وطن باز می گردانند.
شهید ابراهیم نصر آزادانی متولد ۲۳ فروردین ۱۳۴۵ شمسی در اصفهان محله ماربین بخش محله آزادان و لادان است.
در سال ۱۳۵۶ به خدمت سربازی رفت و چند ماهی از خدمتش نگذشته بود که به دنبال فرمان حضرت امام از سربازی فرار کرده و پس از پیروزی انقلاب در کمیته دفاع شهری مشغول خدمت شد.
با شروع درگیری در کردستان عازم آن دیار گردید و پس از بازگشت در واحد آموزش سپاه مشغول آموزش و آماده سازی نیروهای سپاه شد و همزمان با فعالیتش در سپاه مسئولیت هیات ورزش های رزمی استان اصفهان را نیز به عهده گرفت.
این شهید گرانقدر به همراه شهید محمد منتظری عازم جنوب لبنان شد و مدتی در آنجا ماند و با شروع جنگ به جبهههای جنگ شتافت و سرانجام در مرحله سوم عملیات فتح خرمشهر به عنوان یکی از مسئولین فعال عملیات شرکت داشت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
یادگارهایی چند از شهید ابراهیم نصر آزادانی در موزه دفاع مقدس اصفهان به یادگار نگهداری میشود.آخرین مسئولیت این شهید نماینده حضرت امام (ره) در قرارگاه خاتم الانبیا(ص) بود.
شهید رسول هلالی اصفهانی در تیر ماه سال ۱۳۳۶ شمسی د ر بخش ۳ اصفهان ,محله پا گلدسته در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. از همان اوان کودکی علاقه وافری به مسائل مذهبی داشت و علی رغم کار و فعالیت و مطالعه کتب مذهبی از شاگردان ممتاز مدرسه بود.
پس از اخذ دیپلم از هنرستان فنی، موفق به اخذ فوق دیپلم در رشته نساجی شد. به دلیل علاقه به ادبیات، دیپلم ادبی نیز اخذ کرد. سپس به خدمت نظام رفت.با فرمان حضرت امام از سربازخانه فرار کرد و بقیه خدمت را پس از انقلاب به اتمام رسانید. بعد از آن به خیل خدمتگذاران به انقلاب در کمیته دفاع شهری پیوست.
پس از مدتی با توجه به علاقمندی وافر به صورت طلبه تمام وقت در مدرسه امام صادق (ص) مشغول تحصیل علوم اسلامی گردید. با شورش ضد انقلاب در کردستان و ضرورت دفاع از کیان اسلام تصمیم به حضور در کردستان گرفت و مشتاقانه به سوی آن منطقه شتافت.
به دلیل توان علمی و فضائل اخلاقیش مسئولیت روابط عمومی سپاه در سنندج را بر عهده وی گذاردند.
پس از مدتی به کارآیی و توانمندی، او به عنوان قائم مقام سازمان پیشمرگ های مسلمان کرد معرفی و مشغول به کار شد و مدتی بعد فرمانده پیشمرگان مسلمان کرد واحد سنندج شد.
علی رغم مسئولیتی که داشت، برای خود هیچ امتیازی نسبت به دیگران قائل نبود. در حفظ ارزشهای انقلاب لحظه ای آرام نداشت و دمادم خود را در معرض شعله های خطر قرار می داد.
این عاشق دلسوخته، معلم مهذب و سردار رشید د ر پنجم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در جریان یک درگیری مورد اصابت تیر خصم قرار می گیرد و شربت شهادت می نوشد و در قرب حق منزل می گزیند.
شهید احمد کاظمی در سال ۱۳۳۷شمسی در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود. با پیدایش جرقههای انقلاب اسلامیدوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت.
این شهید گرانقدر در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال ۵۹ به کردستان رفت تا با رزمیبی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید.
او دوران جوانی خود را باحضور در جبهههای نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهههای جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان گدراند.
سِـمتهای این شهید گرانمایه دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه می باشد.
این شهید والامقام سپاه که فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۸۴ به همراه سردارانی همچون سردارسرتیپ پاسدار«سعید مهتدی جعفری» فرمانده لشکر۲۷محمد رسول الله(ص)، سردارسرتیپ پاسدار«سعید سلیمانی» معاون عملیات نیروی زمینی سپاه، سردارسرتیپ پاسدار«نبیالله شاهمرادی» ،معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه،سردارسرتیپ پاسدارخلبان «عباس کربندی مجرد» ، فرمانده پایگاه هوایی قدر نیروی هوایی سپاه، سردارسرتیپ پاسدار«غلامرضا یزدانی»، فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه درسانحه هوایی سقوط یک فروندهواپیمای نظامی (جت فالکون) به دیدار حق شتافت و آسمان شد.
در آن سانحه ، سردار سرتیپ پاسدار«صفدر رشادی»، معاون طرح وبرنامه نیروی زمینی سپاه، سردارسرتیپ پاسدارخلبان«احمد الهامی نژاد»، فرمانده دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه، سردارسرتیپ دوم پاسدار«حمید آذینپور»، رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه، سرهنگ پاسدار «مرتضی بصیری» ، مهندس پرواز و برادرپاسدار «محسن اسدی» نیز حضورداشتند و به شهادت رسیدند.
شهید محسن حججی در تیرماه ۷۱ در نجف آباد در یک خانواده ساده و متدین متولد شد و در مرداد ۹۶ در سن ۲۵ سالگی در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه در چنگال داعشی ها اسیر شد و به شیوه مولایش امام حسین (ع) به شهادت رسید و موجب افتخار و اعتبار برای شهر و کشورش شد.
محسن در آبان ۹۱ با همسرش زهرا عباسی آشنا شد و در سال ۹۳ پس از عضویت رسمی در سپاه و لشکر هشت نجف اشرف مراسم ازدواج ساده و مختصری برگزار کردند و در سال ۹۵ صاحب فرزند پسری شد.
او در سال ۹۴ برای بار اول عازم سوریه شد و در همان سفر بسیاری از دوستان و همرزمان او به شهادت رسیدند و او در حسرت شهادت مانده بود.
در نهایت در تیرماه ۹۶ با راضی کردن همسر و مادرش برای دومین بار برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) عازم سوریه شد.
پس از گذشت یکماه از دومین اعزام محسن به سوریه در ۱۵ مرداد ۹۶ هواپیماهای آمریکایی یکی از مقرهای منطقه را که گردان سیدالشهدای حشدالشعبی در آن قرار داشت بمباران کردند و ۳۰ نفر در این حمله به شهادت رسیدند.
بلافاصله بعد از این حمله در سحرگاه ۱۶ مرداد نیروهای داعشی به مقری که محسن رد آن حضور داشت حمله کردند و با یک عملیات انتحاری بسیاری از همرزمان او را به شهادت رساندندو محسن به شدت مجروح و در نهایت به دست داعشی ها اسیر می شود.
بلافاصله در شبکه های تلگرامی تصویر اسارت محسن در دست داعشی ها منتشر شد و خانواده او با دیدن این صحنه به شدت نگران و بی تاب شدند.
اما شهید حججی در این تصویر بسیار مصمم و با غرور در چنگال داعشی ها گرفتار شده بود و این تصویر فراموش نشدنی و بی نظیر در تاریخ رشادت شیعیان جهان ثبت و ماندگار شد.
بلافاصله پس از آن تصویری از پیکر آغشته به خون و سر از تن جدای محسن در شبکه ها منتشر و غوغایی نه تنها در ایران بلکه در دنیا به پا شد.
در نهایت در شهریور همان سال خبر رسید که پیکر شهید حججی به نیروهای حزب الله لبنان تحویل داده شد ولی به دلیل اینکه حرف وحدیث های بسیاری درباره اطمینان از بودو نبود پیکر واقعی محسن مطرح شد خانواده او به ویژه پدرش مجبور به دادن آزمایش "دی ان ای" شد تا از پس از فراز و نشیب های بسیار محسن شهید با تنی بی سر ولی سربلند به وطن و زادگاه خود برگشت.
مراسم های استقبال بسیاری در اصفهان، مشهد، تهران، قم و سایر شهرهای کشور برای استقبال از این شهید سربلند با حضور باشکوه مردم برگزار شد و در نهایت در پنجم مهرماه همان سال پبکر او در میان خیل عظیم عزادارانی که از سراسر کشور به زادگاه او در نجف آباد آمده بودند تشییع و به خاک سپرده شد.
استان اصفهان در دفاع مقدس علاوه بر ۵۰ هزار جانباز، سه هزار و ۵۰۰ آزاده و یکهزار مفقودالاثر، ۲۳ هزار و ۵۰۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
نظر شما