روزهای کرونا و قرنطینه خانگی، برای آدمها و مشاغل مختلف، روزها و تجربههای متنوعی را ورق میزند. از افراد پیشگامی که به عنوان کادر پزشکی در تمام این روزها و شبها مشغول کار هستند تا آدمهایی که خیلی زود کارشان متوقف شد و در خانه ماندن را آغاز کردند. آدمهایی که البته بسته به جهان فکریشان در این روزها تلاش کردهاند که برای دیگران درمان باشند تا آنان که با مراقبت از خود و ترغیب دیگران به این مهم، کوشیدهاند سهمی در بهبود حال روحی دیگران داشته باشند و حتی آدمهایی که با در خانه ماندن و درگیر نکردن سیستم، وظیفه اجتماعی و رسالت شهروندی خود را به جا آوردهاند.
در خانه ماندن البته لزوما سخت نیست و به شرط آن که مباحث مرتبط با معاش حل شده باشد، نیاز به ذهنی دغدغهمند دارد تا تهدید را به فرصت بدل ساخته و در یک صورت متعالی، شخصیت افراد را دست کم یک پله ارتقا دهد.
آنچه در ادامه میآید گفتوگوی خبرنگار فرهنگی ایرنا با محرم براتی؛ منتقد سینمایی و فعال فرهنگی در راستای پویش سهم من در مبارزه با کرونا است.
براتی در ابتدا و در اشاره به بیمرز و اقلیم بودن شیوع ویروس کرونا، بیان داشت: این روزها که حال دنیا از ویروس کرونا مکدر است، تنها مطالبهای که از چپ سیاسی تا راست افراطی؛ از تروریستهای تکفیری تا طرفداران آزادی به آن اعتقاد دارند و همه کشورهای عالم از شرق تا غرب؛ از دوست تا دشمن؛ از متخاصم تا متحد بدون چون و چرا روی آن توافق دارند، راه حل اصلی مبارزه با ویروس کرونا است. همانی که هرکسی بلندگویی به دستش بیفتد یا نایی برای ندا دادن داشته باشد، از تهِ دل فریاد میزند. برای اینکه زندگی از این که هست دشوارتر نشود؛ برای اینکه ویروس کرونا جانهای بیشتری را از ما نستاند؛ برای زنده ماندن روح زندگی «در خانه بمانیم».
وی افزود: جمله «درخانه بمانیم» بیشتر از هر جمله دیگری به زبانهای مختلف و از زبان افراد متفاوت تکرار میشود؛ خیلی بیشتر از جمله جهانشمول «دوستت دارم». پرتکرارترین جمله مشترک از تریبون همه رسانههای جهان؛ شاید تنها وقتی است که دو طرف یکجنگ داخلی هم، نسخهای واحد برای مردم سرزمین مورد مناقشه میپیچند؛ درخانه بمانیم تبدیل به کلید واژه اصلی دنیای امروز شده است. کمتر آدم عاقلی هم پیدا میشود که با آن موافق نباشد حتی اگر با بهانهای نادیدهاش بگیرد ولی باور اصلیاش این است که برای شکستِ این ویروس جهانگیر باید در خانه ماند.
«پیش از تهدید همهگیری کرونا چهره زندگی به اندازه کافی برای بسیاری از مردم جهان مخدوش و چنگ خورده بود حالا که این بلا هم دامنگیر آدم و عالم شد با حبس خودخواسته چگونه سر کنند؟ در خانه ماندن برای روزهای طولانی و فاصلهگیری اجتماعی از دیگران و پرهیز از هرگونه معاشرت برای همه دشوار و حوصلهسربر است؛ مخصوصاً آنها که جز تلاش برای زنده ماندن، سرگرمی دیگری بلد نیستند، چگونه این روزها را طی کنند؟».
در خانه میمانیم که زندگی بماند
این منتقد سینمایی ادامه میدهد: دیشب برای بار دوم فیلم انگل ساخته بونگ جو هوو کارگردان کرهای که چند روز قبل از شیوع کرونا جایزه اسکار را از چنگ اسکورسیزی و تارانتینو قاپید را تماشا میکردم. یک جایی از فیلم قبل از اینکه تراژدی پایانی شکل بگیرد؛ کیتانک (پدر) در پاسخ به کیم وو (پسر) وقتی در مخمصه گیر افتادهاند، درباره نقشه برای عبور از وضعیت میپرسد؛ میگوید هیچ نقشهای ندارد چون گاهی برنامهریزی نکردن و نقشه نداشتن خیلی بهتر از حرکت طبق برنامه است. چون وقتی برنامهای نباشد طبعاً عقبافتادن از برنامه یا اشتباه هم معنی ندارد. حتی اگر یکی دوگام پس یا پیش شود یا متوجه نمیشوی یا اگر شدی اتفاق عجیبی نیفتاده است! نصیحتی که عجیب به کار این روزهای خانهنشینی میآید.
وی افزود: به چند دلیل میخواهم این ایده را برای گذران اوقات و تابآوری خانهنشینی از آقای جو هوو قرض بگیریم و با حفظ اصول از همین برنامه نانوشته استفاده کنم. اول اینکه دقیقاً مشخص نیست این خانهنشینیِ از سرِ اجبار چند روز یا چند ماه طول میکشد! پس برنامهریزی مجدد یا شروع و پایان ندارد. دیگر اینکه نمیدانم طبق برنامه و سیستمی حرکت کردن چقدر میتواند دوام داشته باشد و تابآوریام چه میزان است یا چه روزی کلاً قید برنامه و هدف و نقشه را میزنم تا ادامهٔ ماندن در خانه را دشوارتر از آنچه هست بکنم!
«از آنجا که با سینما روزگار میگذرانم و این حوزه از میان همه مشاغل در شمار اولین قربانیهای کرونا بود و همان روزهای اول تعطیل شد. برای همین خود قرنطینگی و خانهنشینیام با قواعد سفت و سختی که حتی برای تهیه مایحتاج ضروری هم اعمال میکنم، به سیو چند روز رسیده و تا روز مرگ کرونا و آغاز دوباره زندگی ادامه خواهد داشت. دیگران را هم قویاً به ماندن در خانه دعوت میکنم؛ ولی چگونه میتوان گذر از این روزها و شبهای چسبنده به ساعت و دقیقه را را تاب آورد؟ آیا علاقهمندی به کتاب یا شیفته سینما بودن برای پیشگیری از سر رفتن حوصله که منجر به شکست قرنطینه میشود کافی است؟ آیا فقدان اتفاقات معمول روزمره را صرفاً با مطالعه کتاب یا تماشای فیلم میتوان تحمل کرد؟»
برنامهای بدون برنامهریزی
براتی در اشاره به تجربه زیسته خود و راهکارهایی که برای گذران مفید روزهای قرنطینه اعمال کرده است، تصریح کرد: روزهای اول در خانه ماندن داوطلبانه، کاملاً گیج بودم و هیچ کاری نمیکردم جز خوابیدن و تماشای شبکههای مختلف خبری یا چرخیدن در اینستاگرام و تلگرام؛ مطلقاً کار مفیدی دیگری انجام نمیدادم. حتی همان برنامه روتین مطالعه کتاب یا تماشای فیلمهای سینمایی به عنوان علاقهمندی اصلی و روش معمول زندگیام را هم کنار گذاشته بودم. حتی نوشتن که برایم ارزش بالایی در پرورش قوه تخیل دارد را هم ترک کردم. انگار یکی با مشت کوبیده بود توی صورتم. منگ و سردرگم بودم. نمیدانم این یک حس همگانی است یا فقط من دچار آن شدم.
«روزهای اول قرنطینه خودخواسته یا اجباری با گیجی توامان میشود یا فرد در قرنطینه از همان ابتدا قدرت تمیز و تشخیص اتفاقات را دارد و زندگی را بر همان منوال تعریف میکند؟. برای من احساس بازنده بودن برتری داشت. احساس از کف رفتن زمان؛ احساسی بیهودهگی. با گذر روزها و رسیدن به هفته اول و بعداً رسیدن به روز دهم قرنطینه و با روشنتر شدن عمق فاجعه در گرفتار شدن شمار زیادی به اپیدمی کرونا، سعی کردم خودم را با شرایط وفق بدهم. دوباره کتاب خواندن را از سر گرفتم. با همان سلیقه همیشگی در ترجیح رمان و داستان کوتاه و کمی هم تاریخ که این روزها به دوز کتابهای تاریخی افزودهام».
وی افزود: بیشتر فیلم و سریال میبینم اما هیچ برنامه مشخصی برای فردا نمیچینم. میدانم فردا اگر حالم خوب باشد، کتاب را حتماً میخوانم. فیلم را مشکلی اگر نباشد، قطعاً میبینم ولی دقیقاً مشخص نمیکنم چه فیلمی یا چه ساعتی. فقط تنها برنامه ثابت و برنامهریزی شده این روزها غذا خوردن است که آن را هم به دلیل بالا بردن سطح ایمنی بدن برنامهریزی کردهایم. البته اگر کتاب رمان باشد، برنامه اول فردا، ادامه داستانی است که از سرگرفتهام و البته نوشتن از هردری و یوگا؛ علاقهمندی جدید این روزها که خیلی مشتاقترم کرده است و کمی سرحالتر. این روزها دستخیال را بازگذاشتهام هرکجا خواست سر بزند. تا جایی که بتوانم رؤیاپردازی میکنم. به گذشته سر میزنم خاطرات را مرور و آینده را در اشکال گوناگون تجسم میکنم. وقتی دیدم نمیشود برای عیددیدنی حتی تا خانه پدر و مادر رفت، از عکسهای قدیمی عکس میگیرم برای خانواده و دوستان میفرستم. آنها هم در فرستادن عکس و شخم زدن آلبوم مخصوصاً از گافها و عجیبها سخاوت زیادی به خرج میدهند. امتحان کنید ضرر ندارد.
فرصتهایی که باید دید
این فعال فرهنگی در ادامه و در اشاره به راهکارهایی که به وسیله آن میتوان از بار کرختی این روزها کاست، خاطرنشان کرد: یکی از سرگرمیهای مفرح که به مدد وسایل ارتباط جمعی و شبکه اینترنت فراهم شده، ارسال و دریافت تصویر، در دسترس همگانی است که میتواند به شادی و نشاط هم کمک کند. بینهایت سوژه برای خندیدن و خاطره برای مرور کردن لابهلای این عکسها در آلبومهای خانوادگی گیر افتاده است، فقط باید بیرونشان بیاوریم.
وی افزود: همچنان خبرها مخصوصاً اخبار مربوط به بیماری در ایران و دیگر کشورها را به دقت دنبال میکنم؛ مخصوصاً روشهای پیشگیری و درمان را؛ اما مانند روزهای اول نیست که اعداد مبتلایان به ویروس و جانباختگان به تفکیک استان و شهرستان را حفظ و خط فرضی حرکت مبتلایان و شعاع احتمالی انتقال را محاسبه نمایم. آن روزها آمار شهر به شهر مبتلایان در کشورهای درگیر و نقشه حرکتی کرونا در پهنه جغرافیایی از شرق به غرب را روی نمودار ذهنی برده بودم تا جایی که پیش بینی میکردم، ویروس چه زمانی و با چه قدرتی سر از هند درمیآورد؟ یا تعداد تختهای بستری موجود در بیمارستانهای شهر مزار شریف در افغانستان چقدر است؟ کافی است یا بحرانی انسانی در پیش است؟ این روزها همچنان پیگیرم ولی در حد معمول و هر روز سعی میکنم از میزان این پیگیری کم و کمتر کنم.
«شما چطور؟ شما چگونه روزهای کشدار خانهنشینی را سَر میکنید؟ یا بهتر بگویم چگونه این بلاروزگار را برای رسیدن به روزهای روشن از سَر میگذرانید؟ درست است که هدف مشترک جهانی برای در خانه ماندن داریم اما راههای در خانه ماندن و تابآوری مختلف و محلی و حتی بعضاً شخصی است. برای همین غیر از توصیه به کتابخواندن و لذت بردن از تماشای فیلمهای خوب که در روزهای غیر کرونایی هم صادق است. تنها درخواستم همانی است که همه از هم داریم اینکه که تا نابود شدن این ویروس منحوس در خانه بمانیم به دستورالعملهای بهداشتی عمل کنیم و به هر طریقی مشروعی که بلدیم و دوست داریم قدرت تابآوری خود و خانواده را بالا ببریم چون روزهای روشن نزدیک است این ویروس اگر چه با زبان تهدید پیش میرود اما فرصتهای زیادی را با خود به این کره خاکی آورده است! این روزهای خلسهآور و شبهای کشدار فرصت خوبی است که به گذشته و آینده فکر کنیم. خدا را چه دیدی شاید فردا روز نظرمان برگشت و خواستیم تغییراتی در شیوه زیست و نگرشمان به جهان بدهیم».
نظر شما