شگفتی و حسرت، ماحصل فَرنگ‌گَردی شاه قاجار

تهران- ایرنا- ناصرالدین شاه قاجار نخستین پادشاه در تاریخ ایران بود که جدا از عزم برای جنگ، به کشورهای خارجی نیز سفر کرد که در این سفر نگرش او نسبت به دستاوردهای مدنیت غرب به شیوه‌های گوناگون شکل گرفت؛ نگرشی که گاهی همراه با شگفتی و تحسین و زمانی نیز با نکوهش و تحقیر و در مواردی آمیخته با حسرت و افسوس بود.

چون سفر فرنگستان کار عمده‌ای بود، برای تسلی خاطر لازم شد استخاره به قرآن بشود که اگر خوب آمد، به جد تمام مشغول بشویم، اگر بد آمد که از صرافت بیفتیم. امروز به آقاسید صادق نوشتم، بدون اینکه مطلب را بفهمد، نیت را استخاره کرد. اول آیه میانه مایل به بد آمد. برای رفع تردید دوباره استخاره شد. بسیار بد آمد. آیه مبارکه را فرستادم ببینید. حال که خدا مصلحت ندانست باید کلیتاً از این صراف افتاد. با شارژدافر روس، دیگر مذاکره نشود. از اطریش هم دعوتی نشود؛ این متن نامه ای است که ناصرالدین شاه قاجار به میرزا حسین خان سپهسالار می نویسد تا او را مجاب کند که نمی تواند به فرنگ سفر کند.

نامه سپهسالار به ناصرالدین شاه

سپهسالار که می‌خواست شاه را از چگونگی اداره دولت‌های اروپا و همدستی پادشاهان با توده و اندازه پیشرفت آنها آگاه و او را با اندیشه‌های خود درباره ایران همداستان گرداند، بر خواسته خود اصرار می کند تا اینکه موفق شود، ترتیب نخستین سفر ناصرالدین شاه به خارج از کشور بدهد. به همین دلیل نامه ای به ناصرالدین شاه می نویسد و در آن می گوید: این عزم ملوکانه محض سیاحت نیست؛ این یک شاهراه بزرگی است که از برای ترقیات ایران گشوده می‌شود. در این سفر تنها پادشاه ایران به فرنگستان نمی‌رود، در حقیقت تمام دولت ایران به جهت نجات این ملک به تفحص اوضاع دنیا می‌رود. هرگاه مقصودات عالیه... درست به عمل آید، نتایج آن بلاشک معظم‌تر از آن فواید خواهد بود که نادر به واسطه فتوحات خود در سفر هند تحصیل نمود. پس از مراجعت... جمیع خیالات باطل و کل غفلت‌های کهنه تغییر خواهد یافت و آن اشخاص که تا به حال بی‌آنکه ملتفت بشوند، مانع ترقی بوده‌اند و گاهی هم عمداً اصول تمدن را خلاف شریعت محمدی شمرده‌اند، بیش از همه‌کس مقوی منظورات عالیه... خواهند بود. علاوه بر هزار نوع فواید دیگر، مراودات شخص اعلیحضرت... با سلاطین فرنگ، میان ایران و سایر دول ارتباط و مصالح تازه به میدان خواهد آورد... دولت ایران آن وقت تازه داخل سلک دول متمدنه خواهد بود. خلاصه امروز سرمایه امید ایران این سفر فرنگستان است و یقیناً این سفر را می‌توان منشاء هزار نتایج بزرگ بلکه اسباب نجات این ملک قرار داد.

بنابراین اینگونه که سپهسالار گفته بود، این سفر اسباب ترقیات ایران را فراهم می کرد و باعث نجات کشور می شد به همین دلیل هم دنیا حق داشت که با چهار چشم منتظر نتایج و ترقیات حاصله از آن سفر باشد.

سفر شاه به فرنگ

سفر ناصرالدین شاه به اروپا در واپسین روزهای فروردین ۱۲۵۲ خورشیدی، نخستین مسافرت یکی از سلاطین ایران به اروپا بود. ناصرالدین شاه که به جای پدرش محمدشاه بر تخت سلطنت جلوس کرده بود، قبل از آغاز سفر به اروپا ۲۵ سال سلطنت کرد و در آن موقع ۴۳ سال داشت.

ناصرالدین شاه با همراهان و ملتزمین بسیار تهران را به مقصد اروپا ترک کرد. تعداد افرادی که در بندر انزلی با شاه سوار کشتی شدند در حدود ۱۰۰ تن و مجموعه غریبی از اشخاص بودند که بسیاری از آنها برای نخستین بار به سفر خارج می رفتند. در میان مسافران، سوگلی شاه و سه ندیمه او هم بودند که تنها زنان گروه همراه شاه به شمار می آمدند.

ملتزمین اصلی شاه در این سفر عبارت بودند از میرزاحسین خان مشیرالدوله نخست وزیر یا صدراعظم شاه و ۱۰ تا ۱۲ وزیر و شاهزاده که بعضی از آنها هم مقام وزارت داشتند و در میان آنها از عموی شاه تا یکی از برادر خوانده هایش دیده می شد. به علاوه هفت امیر (ژنرال) که ۶ تای آنها ایرانی و یکی اتریشی بود، وظیفه تعلیم نظامیان ایرانی را به عهده داشتند. همچنین خدمه ها، یک عکاس و قهوه چی نیز برای چاق کردن قلیان جواهرنشان و … شاه را همراهی می کردند.

علاوه بر ژنرال اتریشی چهار اروپایی در جمع همراهان شاه بودند که از آن جمله ۲ فرانسوی؛ یعنی ملولوزان طبیب مخصوص شاه و مسیو ژول ریشار معلم و مترجم شاه، جوزف دیکسون پزشک سفارت انگلیس و رونالد تامسون یکی از دبیران سفارت که مدت ها در تهران اقامت داشت، بودند.

شاه در فرنگستان

ناصرالدین شاه و هیات همراه او در سفر خود به فرنگ از روسیه، آلمان، بلژیک، انگلیس، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و اتریش دیدار کردند. در سن پترزبورگ استقبال شایانی از پادشاه ایران به عمل آمد و تزار آلکساندر دوم نشان سنتاندره را که عالی‌ترین نشان روسیه تزاری به شمار می‌رفت به وی اعطا کرد اما در عین‌حال تزار و گوچاکف صدراعظم به شدت از سیاست خارجی ایران و اعطای امتیاز رویتر اظهار عدم رضایت کردند.

در آلمان نیز ویلهلم اول و پرنس فن‌بیسمارک صدراعظم تجلیل زیادی از پادشاه ایران کردند. سپس در لندن از پادشاه قاجار استقبال گرمی به عمل آمد و پرنس آف ویلز ولیعهد انگلیس به مهمانداری وی تعیین شد. ناصرالدین‌شاه در قصر ویندسور با ملکه ویکتوریا دیدار کرد و وی با دست خود نشان و حمایل زانوبند را که عالی‌ترین نشان انگلیس به شمار می‌رود به پیکر پادشاه ایران استوار کرد.

ناصرالدین‌شاه در بازگشت از فرانسه، سوییس، اتریش، ایتالیا و عثمانی هم بازدید کرد و در همه جا مورد استقبال پادشاهان و روسای جمهوری قرار گرفت تا اینکه سرانجام پس از چند ماه به ایران بازگشت و پنج روز بعد به میرزا حسین‌خان سپهسالار نوشت: چیزی که مایه ترقی دولت ایران است و پولش باید خرج شود و منافع برد و منافع مملکت در آن باشد. رشته‌های بسیار است که همه عاطل و باطل مانده است. دولت از ترس اینکه پولش را می‌خورند نمی‌تواند خرج کند و آنچه هم باید بشود، مجرا نشده و از پیش نمی‌برند و این یک رشته عمده درازی است در دولت که من خود می‌دانم و بس.

تشریح سفر شاه از دید تاریخ‌نگاران

با این همه این پرسش مطرح می شود که آیا نخستین سفر پادشاه قاجار به فرنگ تاثیری بر دیدگاه او و دیگر همراهانش گذاشت که بتوان نتیجه عینی آن را بعد از ورود به ایران در نوع مملکت داری آنها مشاهده کرد. عباس امانت تاریخ نگار و نویسنده کتاب قبله عالم که به روایت و تحلیل زندگی ناصرالدین شاه می پردازد در تشریح سفرهای ‌شاه می‌نویسد: این سفرهای ناصرالدین‌شاه به فرنگ جزیی از فراگرد بزرگ‌تری در جهت‌یابیِ فکری وی بود. علاقه اولیه شاه به چیزهای فرنگی -‌آلات و ابزار، لباس و پوشاک، نقاشی و معماری، اسلحه و کالسکه-‌ رفته‌رفته به صورت جدی‌تری درآمد که نمونه آن نه ‌تنها اشتیاق وی به ایجاد خط تلگرافی مستقل از خط هند- اروپای انگلستان بلکه میل شدید به احداث یک شبکه راه‌آهن بود. با وجود همه شیفتگی‌اش به غرب و باوجود آن همه خودآموزی حاصل از ساعت‌های متوالی خواندن سفرنامه‌ها و متون ملال‌آور جغرافی، گویی سنت‌پرستی باطنی‌اش مردم ایران را صرفاً پیشه‌ور و کاسب‌کار می‌دید، افرادی که فقط می‌توانند به حرفه پدران‌شان اشتغال ورزند و نمی‌توانند از ضوابط قدیمی جامعه تبری جویند.

امانت در ادامه می نویسد: ناصرالدین‌شاه هم مانند بسیاری از سلاطین دیگر شرق، اگرچه با نوعی حس تسلیم، غایتاً مزایایی در نظم اقتصادی موجود بین‌المللی می‌دید. تامین مواد خام ماشین صنعتی غول‌پیکر اروپا اقتصاد داخلی ایران را رونق داد و موجب تمکن پاره‌ای از تجار شد... تا پایان سلطنت ناصرالدین‌شاه نیز، از میان آن همه ابداعات فرنگی ... حتی یکی هم برای نمونه به عرصه استعمال عمومی راه پیدا نکرد. چراغ گازی (و بعداً چراغ برق)، کالسکه و سایر این قبیل تسهیلات، اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت ملوکانه باقی ماند. در عین‌حال کارگاه‌های نخ‌ریسی، کارخانه‌های پارچه‌بافی، شیشه‌سازی، ذوب فلزات، اسلحه و مهمات، هنگامی که از روی نقشه و کاغذ پا فراتر می‌گذاشت، سرنوشتی اسفناک می‌یافت که نشان از تکنیک‌هراسی شاه داشت. بدین قرار، دلباختگی شاه به فرنگ فنون فرنگی را اصلاً دربر نگرفت. علاقه او به تاریخ اروپا، جغرافی جهان و کشفیات جدید هیچ‌کدام کاربرد عملی مشخصی نیافت و تنها امور جاری دنیا و خاندان‌های مختلف سلطنتی و شایعات خصوصی و رسوایی‌های آنها و حتی کنجکاوی‌های پیش‌افتاده مندرج در جراید اروپا را شامل می‌شد، ناصرالدین‌شاه ترجمه تعداد زیادی کتب تاریخی و جغرافیایی را سفارش داد که تقریباً همه دربست برای مصرف شخصی او و دور از دسترس عموم باقی ماند.

 یرواند آبراهامیان تاریخ نگار دوره قاجار و پهلوی، تعبیری نسبتاً مشابه از ناصرالدین‌شاه ارایه می دهد و می نویسد: ناصرالدین‌شاه هنگامی که بر تخت سلطنت نشست، مشوق ارتباط با اروپا بود اما در پایان سلطنتش آنقدر نسبت به ایده‌های خارجی نگران بود که شایع بود، ترجیح می‌دهد، وزرایش ندانند بروکسل نام یک شهر است یا نوعی کلم.

فریدون آدمیت دیگر مورخ ایرانی این گونه از بی‌حاصلی سفر اول ناصرالدین‌شاه می‌گوید: سفر فرنگستان هیچ‌کدام از انتظارات میرزاحسین‌خان را برنیاورد. نه در افق فکری آن کاروانیان تحولی پدیدار گشت، نه آنان را به ترقی ممکلت مومن گردانید، نه در اخلاق سیاسی ایشان اثری نهاد. حاصل آنی آن برانداختن صدارت خود او بود و ایجاد بحران اصلاحات.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha