با گذشت یازده سال، تیم راسل (با بازی برنتون تواینز) که به خاطر قتل پدرش، آلن (روری کوکرن) که خود مادر خانواده، ماری (کتی ساکُف) را به قتل رسانده، در حبس بوده، از آسایشگاه مرخص میشود و با خواهر خود، کایلی (کارن گیلان) که در شب قتل نیز حضور داشته، ملاقات میکند. اما کایلی برخلاف تصورات تیم، هنوز باور دارد آینه قدیمی خانه، قاتل پدر و مادر آنها است، و به تیم یادآوری میکند که در شب قتل، آنها به هم قول دادهاند که بعداً برگردند و آینه را نابود کنند. تیم که حرفهای کایلی را قبول ندارد، در انتها مجبور میشود با کایلی به خانه قدیمی خود بازگردد. آنها با دیدن آینه، در چرخهای از توهم، خاطرات گذشته و واقعیت گیر میکنند و تنها راه نجاتشان نابودی آینه است.
فلنگن به خاطر برقراری تعادل بین مشکلات روانی و اتّفاقات ماوراءالطبیعه در فیلمهایش معروف است؛ او بدون شک در این فیلم از همهی فیلمهای دیگرش موفق تر عمل کرده. وجود یک آینهی شیطانی که تصویرهای مورد نظرش را به صاحبان نشان میدهد تا آنها را دیوانه و مرتکب اشتباه کند، یک سمت از ترازو را نگه داشته و سمت دیگر آن به ضربههای روحی و روانی دوران کودکی شخصیتهایش اختصاص پیدا میکند. به شکلی که در حین فیلم مخاطب نمیتواند به قطعیت بگوید که کدام یک دلیل به وجود آمدن این اتّفاقات است، موجودی ماورءالطبیعه یا صرفاً توهمات روانی شخصیتها.
آینه در این فیلم، نهتنها شخصیتهای داستان، بلکه مخاطب را نیز گیج میکند و ما در بیشتر لحظات فیلم، توانایی تشخیص واقعیت از توهم را نداریم. همین طور فلشبکهایی که انگار به حال احضار شدهاند، این سطح از سردرگمی را چندین برابر میکنند. یکی از دلایل تفاوت این فیلم با اکثر فیلمهای ترسناک دیگر دنیا نیز همین است. فیلم در تلاش است که مخاطب را گیج کند و ترس ناشی از این گیج بودن و حس حقیر بودن در مقابل قدرت آینه است که این فیلم را در ژآنر وحشت قرار میدهد. این در حالی است که نود درصد فیلمهای دیگر این ژانر، برای ترساندن مخاطب از صدا، شخصیتهای ترسناک و شوکهای ناگهانی (Jump Scare) استفاده میکنند. البته اشتباه برداشت نشود، این فیلم در به عمل آوردن این روشها نیز کم نمیگذارد، امّا وحشت اصلی آکیولوس در داستان و شیوهی روایت آن است.
از دیگر دلایل معروف بودن فلنگن، شخصیتپردازیهای فوقالعاده او است. اصولاً فیلمهای ترسناک اهمّیتی به شخصیتپردازی نمیدهند. در بهترین حالت ما با تیپهای سادهای روبهروییم که کمترین اهمّیتی برایشان قائل نمیشویم. امّا این فیلم به روشی استادانه ترس و وحشت را با معرفی شخصیت ترکیب میکند؛ جوری که نهتنها حوصله مخاطبان را سر نمیبرد، بلکه آنها را با شخصیتهای داستان به اندازهای نزدیک میکند، که استرس شکست خوردن آنها در مقابل آینه دوچندان میشود.
بازیگران فیلم به درستی شخصیتهای خود را اجرا کردهاند. کارن گیلان که نقشهایی مانند نبیولا در مجموعه فیلمهای مارول و اِیمی در سریال محبوب دکتر هو را برعهده داشته، در این فیلم نیز بازی خوب و استانداردی دارد، همین طور همبازی او برنتون تواینز. روری کوکرن و کتی ساکوف نیز، نقش خود را به خوبی ایفا میکنند و در فراهم کردن فضای ترسناک فیلم مهرههای مهمی محسوب میشوند.
شاید ترس ناشی از این فیلم با بسیاری از فیلمهای معروف دیگر این ژانر مانند مجموعه احضار روح (The Conjuring) یا حتی فیلم دیگر خود فلنگن ویجا قابل قیاس نباشد، اما اگر از فیلمهایی مانند درخشش (The Shining) یا شوم (Sinister) لذت بردید، این فیلم گزینه خوبی برای دیدن است. دیدن فیلم بخاطر سطح خشونت نسبتاً زیادش، به افراد زیر هجده سال پیشنهاد نمیشود.
*نسخه هندیای از این فیلم در سال 2017 با نام دوبارا: شیطانت را ببین (Dobaara: See your Evil) منتشر شد، دین این نسخه پیشنهاد نمیشود!
*این فیلم براساس فیلم کوتاهی با نام آکیولوس: فصل سوم- مردی با نقشه (Oculus: Chapter 3 – The man with the Plan) ساخته شده است، که در سال 2006 توسط خود فلنگن کارگردانی شده است.
نظر شما