درساژ اندوه نوشته مهدیه مطهر به تازگی از سوی نشر افق روانه بازار کتاب شده است. این کتاب چهارمین کتاب مطهر (متولد ۱۳۶۲) است که به تازگی در چاپ نخست منتشر شده است. وی پیش از این در آثاری چون زیر سایهی اکالیپتوسها (گلمهر ۱۳۹۱)، سمفونی ناکوک رنگها (نگاه ۱۳۹۵) و حرفه: خرابکار (افق ۱۳۹۳) را نوشته و منتشر کرده است.
وی در درساژ اندوه (درساژ به معنای حرکات اسب) از زاویه دید اول شخص داستانی از زندگی امروز زنی را با بیان روایاتی از شاهنامه در ۴۵ فصل و ۱۱۰ صفحه روایت می کند که از یک سو پدر جانبازی نیازمند مراقبت پزشکی دارد و از سوی نگران پسر جوان دانشجوی خود است که علاقهای به گفتوگو با او ندارد.
در بخشی از داستان این کتاب آمده است: «دوتایی با بابا برام قلاب گرفید که از آن دیوار لعنتی افتخار بروم بالا و حالا با مخ از نوکش پرتم کنید پایین؟ که دستم و همه وجودم بوی تعفن بگیرد و با هیچ ترنج بویا و عطر و عنبری بویش نرود؟…»
درساژ اندوه نگاهی متفاوت به بازماندگان جنگ دارد و اشاره نویسنده به بخشهایی از شاهنامه است که با سرنوشت شخصیتهای داستانش گره خورده و فضای تازهای را خلق کرده است.
پیرمرد چشم ماست، من از بلندترین ارتفاع پریده ام، چه کسی اسب را از هوش می برد، انقراض، مکانی برای رویش قارچها عنوان بخشهایی از کتاب است که در ابتدای برخی از این بخشهای اشارهای به داستانهای شاهنامه از کتاب «فردوسی نامه» شده است.
کتاب درساژ اندوه در ۱۱۰ صفحه و اخیرا از سوی نشر افق وارد بازار کتاب شده است.
نظر شما