شخصاً از وضعیت آموزش و پژوهش زبان فارسی و ایرانشناسی در آمریکا راضی نیستم. بیشتر کسانی که در آمریکا پرچمدار ادب فارسی هستند، در ایران تحصیل نکردهاند و تنها دو استاد زبان فارسی که دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران هستند، میشناسم که به ادب فارسی و شعر سنتی و تصوف آگاهی دارند. نسبت به وضع زبان فارسی در ایالات متحده حُسنِ ظن ندارم؛ زیرا از سوی کسانی ترویج و تدریس میشود که عمق ندارند و برای این اوضاع اسفبار، غصه میخورم و امروز در اینجا به معنای واقعی خیلی کم تدریس میشود.
احمد مهدوی دامغانی
ایرانشناسی در اروپا قدمت بیشتری از امریکا دارد؛ در اروپا، ایرانشناسی حالتی ایدئولوژیک و گشتوگذاری در گذشتههای دور برای پیدا کردن هویت آریایی است. اروپا همزمان با رنسانس جهشی بزرگ را آغاز کرد که عامل پیشرفت خیرهکننده آن نسبت به سایر جهان شد. بر همین اساس نخستین مراکز و انجمنهای شرقشناسی در بنگال، پاریس، لندن و سپس برلین تاسیس شد. با توجه به این اصل باید دانش شرقشناسی و در نتیجه آن ایرانشناسی در اروپا را کاربردی قلمداد کرد که این بزرگترین وجه تمایز آن ایرانشناسی در آمریکا است. اما شرقشناسی در آمریکا که ایرانشناسی را هم دربرمیگیرد بدان دلیل که مردم ساکن در آن به سبب مستعمره بودن، افرادی محرومیت کشیده بودند که قصد ساختن جامعهای نو در سرزمینی جدید داشتند، بیشتر علمی و آکادمیک است. براساس چنین تفکری بود که نخستین مجمع و مجله به نام در سال ۱۸۴۳ در دانشگاه شیکاگو منتشر شد که تاکنون نیز انتشار آن ادامه دارد.این مجله اختصاص به باستانشناسی دارد .همچنین در سال ۱۸۹۱ مرکز مطالعات باستانی خاور نزدیک توسط ویلیام هارپز ایجاد شد. یکی از مهمترین تحولاتی که باعث رشد ایرانشناسی در آمریکا شد، کشف الواح عیلامی تخت جمشید توسط ارنست هرتسفلد (Ernst Emil Herzfeld) به سال ۱۹۳۳ و انتقال ۳۰هزار لوح به دانشگاه شیکاگو بود که عامل ایجاد مبحث خاص عیلامشناسی در دانشگاه شیکاگو و در نتیجه آمریکا شد.
ایرانشناسی و مطالعات مربوط به ایران در ایالات متحده امریکا قبل از جنگ جهانی دوم منحصر به چند دانشگاه بود و بهطور کلی به مطالعات مذهبی بستگی داشت. بعد از جنگ علاقه بیشتری به این برنامهها خصوصاً به زبان فارسی و تمدن ایران نشان داده شد. دانش ایرانشناسی پس از جنگ جهانی دوم بهشدت مورد توجه آمریکاییان قرار گرفت.
زبان فارسی با تصویب یک لایحه در کنگره آمریکا در سال ۱۹۵۸ آغاز شد و به همین دلیل بودجههای خاصی از طرف دولت آمریکا برای خاورشناسی و بهخصوص ایران اختصاص داده شد. مطالعات جدی درباره ایرانشناسی و در نتیجه تدریس زبان فارسی در امریکا از همین سال شروع شد. در این سال، کنگره امریکا لایحهای درباره تعلیم و تربیت تصویب کرد و بودجه کافی در اختیار نهادهای آموزشی این کشور گذاشت و باعث گسترش و شتابگیری مطالعات مربوط به خاورمیانه و ایرانشناسی در این کشور شد. بعدها بنیاد فورد با پرداخت کمکهای بلاعوض به دانشجویان و اساتید و وزارت دفاع امریکا با دادن بورس و بودجه به دانشگاهها و راهاندازی دورههایی با روش زبانآموزی خاص خود (و البته صرفا برای رفع نیازهایش)، باعث پیشرفت هرچه بیشتر مطالعات ایرانشناسی در امریکا شدند. در سال ۱۹۶۷ پیشرفت زیاد دیگری در اجرای این برنامهها مشاهده شد. بدین طریق که از یک طرف کادر متخصص جدید در این برنامهها که با کمک مالی وزارت آموزش و پرورش امریکا تربیت شده بود، به گروه استادان موجود در این برنامهها پیوست و از طرف دیگر تعداد دانشجویان در برنامههای لیسانس و فوقلیسانس که بهطور مستقیم و غیرمستقیم به مطالعه در زمینه ایرانشناسی اشتغال داشتند، به سرعت رو به افزایش گذاشت و تا پایان سال ۱۹۷۰ به حد اعلای خود رسید. به دنبال مهاجرت گروه کثیری از پژوهشگران و استادان خارجی به امریکا، عدهای از متخصصان در رشته شرقشناسی نیز از کشورهای مختلف به این سرزمین روی آوردند.
وجود پژوهشگران ایرانی در ایالات متحده امریکا و شرکت آنها در برنامههای تحقیقی و آموزشی شرقشناسی نهتنها سبب توسعه و پیشرفت مطالعات مربوط به ایران شده بلکه روش تحقیق و تدریس قدیمی اروپاییان را در مطالعات مذکور تغییر داده است. این تغییرات در رشتههای مردمشناسی، زبانشناسی، موسیقی محلی، ادبیات تطبیقی و علوم سیاسی بسیار آشکار است. رشد سریع مطالعات مربوط به خاورمیانه مخصوصاً در ایالات متحده امریکا، نسل جدید و تربیتشدهای از محققان رشتههای شرقشناسی را جانشین ایرانشناسان قدیمی کرده و با پیشرفتهای کنونی در این زمینهها صرفاً نتیجه کاوشهای مداوم علمی است، امریکا به مرکز مهم مطالعات مربوط به ایران تبدیل شده است. این عوامل به اضافه روابط سیاسی، فرهنگی و تجاری خوب امریکا و ایران، تحصیل برخی از دانشجویان دوره عالی امریکا در رشته ادبیات فارسی در ایران و بازگشت آنها به دانشگاههای امریکا باعث اوجگیری وضعیت زبان فارسی و ایرانشناسی در این کشور از سال ۱۹۷۰ به بعد شد.
ایرانشناسی و تدریس زبان فارسی در امریکا در دو دهه اخیر سیر نزولی داشته است. بر این مهم، میتوان دلایل متعددی را برشمرد؛ نخست آنکه به سبب تیرگی روابط ایران و امریکا - خلاف سالهای پیش از انقلاب - هیچگونه حمایت مالی از این دست نهادهای فرهنگی و دانشگاهی نمیشود. این موضوع، بهویژه در مقایسه با تُرکها، چینیها و اعراب، خود را به وضوح نشان میدهد. جز این، سطح قابل توجه مبادلات اقتصادی چین، ترکیه و کشورهای عربی با ایالات متحده، این حمایت را حتی ناگزیر کرده است، در حالیکه در عمل برای فارغالتحصیلان زبان فارسی و ایرانشناسی در امریکا، بازار کاری وجود ندارد.
اما کرسیهای ایرانشناسی و زبان فارسی در دانشگاههای آمریکا روند و روالی قابل توجه دارد.
تا سال ۱۸۷۰ فقط یک کرسی زبان سانسکریتی و یک کرسی درس زبانهای سامی آن هم برای فهم متون ادیان هندی و تورات در دانشگاههای آمریکا وجود داشت. اما به مرور بر کرسیها و گروههای زبان افزوده شد تا جایی که تا سال ۱۹۶۴ در دانشگاه کلمبیا پنج مرکز زبان فارسی و پنج مرکز آموزش زبان ترکی دایر شده بود.
دانشگاه هاروارد (Harvard University) که در سال ۱۷۸۰ به دانشگاه تبدیل شد، بزرگترین دپارتمانهای اسلامشناسی، شرقشناسی و ایرانشناسی را در خود جای داد. دانشکده زبانهای فارسی، ترکی و عربی آن به سرپرستی هامیلتون گیب در ۱۹۵۵ گسترش یافت.
دانشگاه پرینستون (Princeton University) با سرمایهگذاریهای کلان دولتی و مردمی و با بهکار گرفتن استادان و متخصصان شرقی و ایرانی توانست اسلامشناسی و ایرانشناسی را در بخشهای آموزشی و پژوهشی گسترش دهد و تعمیق بخشد. این دانشگاه مجلهای زیر عنوان The Moslem World منتشر میکند.
دانشگاه کلمبیا در نیویورک (Columbia University) برای زبانهای شرقی، هجده دانشکده و گروه آموزشی تأسیس کرد و با روشهای جدید به آموزش در زبانهای خاورمیانه پرداخت.
دانشگاه بوستون (Boston University) که در اصل برای آموزش الهیات و فلسفه تأسیس شد، در آن دینهای ایرانی و اسلام نیز تدریس میگردد.
دانشگاه شیکاگو University of Chicago)) دارای دانشکده شرقشناسی است که در آن برخی موضوعات مربوط به ایران تدریس میگردد. این دانشگاه در امور باستانشناسی ایران بسیار فعال بوده و همواره گروههایی را برای اکتشافات و تحقیقات به ایران میفرستاده است.
دانشگاه استنفورد (Stanford University) در دانشکده مطالعات خاورمیانه، دروسی را به ایران اختصاص داده و مرکز مطالعات ایرانی دارد که عباس میلانی هدایتگر آن است.
دانشگاه جورج واشنگتن (George Washington University) دارای گروه ایرانشناسی است و پردیس مینوچهر، رئیس آن است.
دانشگاه مریلند (University of Maryland) دارای رشته ایرانشناسی است و موسسه روشن در این دانشگاه به این وظیفه مشغول است.
دانشگاه کالیفرنیا در اِرواین (University of California, Irvine) در مرکز سموئل جردن، دارای برنامههای شرقشناسی و درسهای ایرانشناسی است که ریاست آن، برعهده تورج دریایی است.
دانشگاه دلاویر (University of Delaware) در برنامههای خود، رشته تاریخ ایران را در نظر گرفته است.
دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس University of California, Los Angeles)) در برنامه درسی خود، توجه خاصی به ایرانشناسی دارد که رحیم شایگان آن را اداره میکند.
دانشگاه نورث ایسترن ایلینوی در شیکاگو (Northeastern Illinois University) در دانشکده مطالعات خاورمیانه، رشته تاریخ ایران را گنجانده است.
دانشگاه اوکلاهما (University of Oklahoma) واجد نوپاترین گروه ایرانشناسی در جهان است و تنها سه سال است که فعالیت خود را آغاز کرده است و ریاست آن را پدرام خسرونژاد برعهده دارد.
دائرهالمعارف آمریکانا (Encyclopedia Americana)، دائرهالمعارف راتلیج (Routledge Encyclopedia of Phlosophy)، دانشنامه ایرانی (Encyclopedeia Iranica)، دایرهالمعارف اسلام (Encyclopedia of Islam)، دائرهالمعارف کلمبیا (The Columbia Encyclopedia)، دائرهالمعارف وایکینگ کلمبیا (The Columbida Wiking Encyclopedia)، دائرهالمعارف دین (The Encyclopedia of Religion)، دائرهالمعارف جدید جهان اسلام (The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic)، دائرهالمعارف کمبریج (Cambridge Encyclopedia)، دائرهالمعارف فلسفه آسیایی (The Companion Encyclopedia of Asian Philosophy)، کتابشناسی گزیده و توصیفی ایران(Iran a Selected and annotated bibliography) و راهنمای پژوهشگران برای نوشتههای ادواری (Reader's Guide to Periodieal Literature) از جمله دانشنامهها و دایرهالمعارفهایی هستند که اکثرا طی ۶۰ سال اخیر منتشر شده و مداخلی را به ایران و آنچه به آن مرتبط است، مختص کردهاند.
نظر شما