روزنامه «آرمان ملّی» در گفتوگو با حسین کمالی دبیر کل حزب اسلامی کار، آورده است: اختلاف دیدگاهها در جریان اصلاحات چگونه جمعبندی خواهد شد؟ آیا این اختلافات قابلجمع است و طیفهای مختلف جریان اصلاحات در نهایت تابع تصمیم جمعی خواهند بود؟ آیا خیز اصولگرایان برای تصاحب دولت آینده توسط اصلاحطلبان رصد خواهد شد؟ آیا اصولگرایان از فرصت اختلاف دیدگاه در جریان اصلاحطلبی برای تصاحب دولت آینده استفاده نخواهند کرد؟ اصلاحطلبان با چه استراتژیی وارد انتخابات ریاستجمهوری آینده خواهند شد؟ پاسخ به این سوالات این روزها ذهن پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات و افکار عمومی جامعه را به خود مشغول کرده است؛ پاسخهایی که هر کدام میتواند به روشن شدن چشمانداز آینده جریان اصلاحات و کشور کمک کند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوعات «آرمان ملی» با مهندس حسین کمالی، وزیر کار در دولتهای آیت ا...هاشمی و اصلاحات و دبیرکل حزب اسلامی کار، گفتوگو کرده است. مهندس کمالی معتقد است: «اگر اصلاحطلبان بدون اینکه زمینههای حضور در قدرت را مهیا کرده و سیاستهای لازم را تدوین کرده باشند، وارد رقابتهای انتخاباتی شوند و به دنبال به دست گرفتن قوه مجریه باشند، منطقی به نظر نمیرسد. اصولگرایان نیز با چنین چالشهایی مواجه هستند. اصولگرایان هم اگر تنها به دنبال به دست گرفتن قدرت بدون ایجاد پیشزمینههای لازم باشند، راه به جایی نخواهند برد. به همین دلیل نیز تلاش آنها برای به دست آوردن قوه مجریه در سال ۱۴۰۰ بینتیجه خواهد بود. اصولگرایان تنها در شرایطی میتوانند نسبت به تأثیرگذاری در مناسبات آینده خوشبین باشند که برنامهریزی داشته باشند. در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
در شرایطی که اصلاحطلبان قوه مقننه را از دست دادهاند و اصولگرایان تلاش زیادی انجام میدهند که قوه مجریه را نیز به دست بیاورند، اصلاحطلبان چه استراتژیی برای زیست در بیرون از قدرت دارند؟
برای پاسخ به این سؤال در مرحله نخست باید اصلاحطلبی را تعریف کرد تا نسبت آن با قدرت مشخص شود. هنگامی که اصلاحطلبی را به صورت دقیق تعریف کردیم، خود به خود نسبت آن با قدرت نیز مشخص خواهد شد. باید مشخص شود رفرم در چه زمینهای قرار است صورت بگیرد و چه کسانی چنین رفرمی را طلب میکنند و به دنبال آن هستند. باید مشخص کنیم آیا کسب قدرت برای اصلاحطلبان یک هدف است یا وسیلهای برای رسیدن به هدف؟ به همین دلیل نیز حضور یا عدمحضور اصلاحطلبان در قدرت به تعریف و نگاه ما بازمیگردد مبنی بر اینکه چه تعریفی از اصلاحطلبی ارائه کنیم. بنده معتقدم بهترین راه، تعریف هویت اصلاحطلبی است. امروز ما باید دوباره خود را تعریف کنیم که اصلاحطلبی چه معنایی دارد و چه اهدافی را دنبال میکند و در این زمینه چه ابزارهایی در اختیار دارد؟ به همین دلیل نیز باید با مردم گفتوگو کنیم و دیدگاهها و برنامههای خود را با مردم در میان بگذاریم. اگر مردم از برنامههای ما استقبال کردند و خواستار اجرای این برنامهها شدند، ما میتوانیم مدعی باشیم که باید شرایط عملی شدن این برنامهها در کشور فراهم شود. در چنین شرایطی اصلاحطلبان میتوانند در قوه مقننه و مجریه و سایر نهادهای تصمیمگیر جامعه حضور داشته باشند و برنامههای مورد نظر مردم را اجرا کنند. به صورت طبیعی هنگامی که ما این تعاریف مقدماتی را انجام نداده باشیم، برنامهها را تدوین نکرده و با مردم گفتوگو نکرده باشیم حتی اگر همه مناصب تصمیمگیر جامعه را هم در اختیار داشته باشیم، راه به جایی نخواهیم برد. به هر حال در برخی مقاطع زمانی این اتفاق رخ داده و اصلاحطلبان در نهادهای مهم تصمیمگیر مانند دولت و مجلس حضور داشتهاند؛ با وجود این، نتیجه مطلوب به دست نیامده است. به همین دلیل در مرحله نخست باید تعاریف و برنامهریزیهای لازم صورت بگیرد و سپس به دنبال حضور در قدرت بود.
چــــرا طیـــف اصلاحطلبی که معتقد به فاصله جریان اصلاحات از قدرت است، در گفتمان اصـلاحات هژمونی پیدا کرده است؟
بعضیها برخی طیفهای اصلاحطلب را طیف رادیکال نام میبرند که صحیح نیست و جریان اصلاحات دارای طیف رادیکال نیست. در اندیشه و گفتمان اصلاحات رادیکالیسم جایگاهی ندارد. در نتیجه نمیتوان دو اصطلاح رادیکال و اصلاحطلب را در کنار اصلاحطلبی قرار داد. کسانی که رادیکال خوانده میشوند و به دنبال براندازی هستند، خود به خود از دایره اصلاحطلبی خارج میشوند. اصلاحات در مرحله نخست به دنبال حفظ اساس نظام است. در مراحل بعدی به دنبال اصلاحگری و بازسازی است. در چنین رویکردی نیز رادیکالیسم جایگاهی ندارد و مورد نظر نیست. جریان اصلاحات اساس نظام جمهوری اسلامی را پذیرفته است. در عین حال تلاش میکند ایرادها و اشکالاتی را که وجود دارد، مرتفع کند. ممکن است برخی افراد صحبتهایی را مطرح کنند که تداعیکننده رویکرد رادیکال در جریان اصلاحات باشد اما در واقع چنین نیست و دیدگاههایی که این افراد مطرح میکنند شخصی است و نباید به نام یک طیف در جریان اصلاحات نوشته شود.
اختلاف دیدگاهی که امروز در جریان اصلاحات مطـــرح است پس از کنارهگیری آقای عارف از شورایسیاستگذاری جریان اصلاحات و انتقادات نسبت به این شورا بود. آیا شورای سیاستگذاری که نقطه کانونی تـــصمیمگیری جریـان اصلاحات بود، همچنان همان رسالت گذشته را ایفا خواهد کرد یا زمینه پررنگ شدن اختلاف دیدگاهها شده است؟
ریشه اختلافات در جریان اصلاحات به شورای عالی سیاستگذاری بازنمیگردد و ریشه در جای دیگری دارد. البته بنده در دو سال اخیر در شورای سیاستگذاری حضور پیدا نمیکردم. مصوبات شورای عالی سیاستگذاری همواره اجرا میشود و در این زمینه مشکلی وجود نداشت. حتی انتقاداتی که به برخی تصمیمگیریها صورت میگرفت نیز در نهایت تحت لوای خردجمعی ساماندهی میشد و به نتیجه میرسید. بنده معتقدم اختلاف اصلاحطلبی وجود ندارد و کسانی که چنین ادعایی دارند به دنبال اختلاف ایجاد کردن هستند. گفتوگوی درونجریانی که سازنده و ضروری است نباید چالش و اختلاف تعبیر شود. هر کسی که در جریان اصلاحات تعریف میشود، این امکان را دارد که دیدگاههای خود را مطرح کند. ممکن است برخی دیدگاهها مورد نقد دیگران قرار بگیرد اما این نقد به معنای اختلاف و درگیری نیست. جریان اصلاحات مدعی گفتوگو و مذاکره و خردجمعی است. در چنین جریانی سیّالیت و پویایی وجود دارد. تعارضهایی که امروز در جریان اصلاحات مطرح میشود نیز به دلیل پویایی و سیّالیت جریان اصلاحات است که در نهایت تحت نظر خردجمعی قرار خواهد گرفت. قرار نیست اگر کسی مانند من فکر نمیکند به اختلاف و شکاف تعبیر شود و عنوان شود در جریان اصلاحات اختلاف بهوجود آمده است.
آیا در شرایط کنونی جمع کردن اختلافنظرهای مـــوجود در جریان اصلاحات با توجه به پافشاری برخی روی باورهای خود سخت و دشوار نشده است؟
امروز دیدگاههای مختلفی در جریان اصلاحات مطرح میشود. حسن این دیدگاههای مختلف این است که افکار عمومی جامعه دیدگاههای مختلف را توسط افراد و گروههای متفاوت میشنوند و نسبت به وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه نگاه عمیقتری پیدا میکنند. موضوع توسعه انسانی و فرصت دادن به جوانان در قالب احزاب و تشکلهای سیاسی، یکی از مسائلی است که مورد توجه شخصیتهای مختلف جریان اصلاحات قرار گرفته است. در چنین شرایطی افراد و گروههای اصلاحطلب تلاش میکنند برای این رویکرد برنامهریزی کنند و این برنامهها را در اختیار افکار عمومی جامعه قرار بدهند. تضارب آرا، فرصت برای انتخاب یک نوع توسعهیافتگی است و باید به فال نیک گرفته شود؛ نه اینکه آن را یک چالش تلقی کرد. در شرایط کنونی بنده رئیس کمیته سیاسی شورای هماهنگی جریان اصلاحات هستم. به همین دلیل نیز معتقدم امروز باید دیدگاههای مختلف درباره جریان اصلاحات مطرح شود و همه این دیدگاهها را بشنوند. در نهایت نیز تصمیم نهایی به صورت جمعی گرفته خواهد شد. این تصمیم نیز برای همه اصلاحطلبان قابل احترام است.
آیا در شرایطی که اصلاحطلبان در حال تضارب آرا هستند، فرصت برای جریان اصولگرایی که مجلس را به دست آورده فراهم نمیشود که برای به دست آوردن قوه مجریه خـیز بردارد؟ آیا اصولگرایان از این فرصت به سود خود استفاده نخواهند کرد؟
واقعیت این است که وضعیت اصولگرایان به مراتب از اصلاحطلبان بدتر است و این جریان با چالشهای گفتمانی عمیقتری مواجه است. در شرایط کنونی اصولگرایان فاقد برنامه برای حل مشکلات کشور هستند و هیچ برنامهای نیز برای آینده ارائه نکردهاند. انتخابات مجلس و رویکردی که مجلس یازدهم در پیش گرفته، نشاندهنده این نکته است که اصولگرایان راهکار عملی برای حل مشکلات کشور ندارند و در این زمینه دارای برنامه مدوّنی نیستند. رویکرد و نوع حرکت مجلس یازدهم نشان میدهد اوج بیبرنامگی در جریاناصولگرایی وجود دارد. امروز وضعیت جریان اصولگرایی و چشماندازی که این جریان برای خود تدوین کرده برای جریان اصلاحات موضوعیت ندارد. آنچه امروز برای جریان اصلاحات دارای اولویت است طراحی برنامه سازمانیافته و کاربردی برای آینده است. امروز جریان اصلاحات به دنبال آن است که در معادلات کنونی جهانی، ایران باید به چه صورت نقشآفرینی کند. از سوی دیگر مشکلات اقتصادی تا به کجا قرار است ادامه پیدا کند و راهحل منطقی آنها چیست. روابط اجتماعی مردم ایران با چه آسیبهایی مواجه است و در آینده چه شکلی به خود خواهد گرفت. نگاه اصلاحطلبان به موضوع محیطزیست چگونه است و چگونه باید باشد؟ امروز دغدغه جریان اصلاحات این مسائل است. جریان اصلاحات باید برای این مسائل برنامه تدوین کند و برنامهها را در اختیار مردم قرار بدهد. در چنین شرایطی اصلاحطلبان برنامههای خود را در صحنه رقابت با کسانی قرار خواهند داد که قصد دارند با اصلاحطلبان رقابت کنند. اصلاحطلبان در شرایطی وارد رقابت با رقیب خود خواهند شد که برنامههای آنها مورد تأیید مردم قرار بگیرد. این در حالی است که هنوز هیچکدام از این اتفاقات رخ نداده است.
با توجه به اینکه تنها یک سال به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده، اصلاحطلبان برنامههای خود را چه زمانی به مردم ارائه خواهند داد؟ آیا وضعیت اصولگرایان توسط اصلاحطلبان رصد خواهد شد؟
نگاه اصلاحطلبان نباید تنها به انتخابات ریاستجمهوری باشد. واقعیت این است که تا زمانی که برنامهها و استراتژی اصلاحطلبان مشخص نباشد، نمیتوان نسبت به آینده و نحوه حضور در انتخابات ریاستجمهوری امیدوار بود؛ چرا که بینتیجه خواهد بود. اصلاحطلبان در گذشته نیز دولت را در اختیار داشتهاند. این وضعیت درباره مجلس نیز وجود دارد. نمونه بارز این وضعیت در مجلس دهم بود که اصلاحطلبان دارای یک فراکسیون در مجلس بودند. سوال اینجاست در مقاطعی که جریان اصلاحات، دولت و مجلس را در اختیار داشته به چه میزان موفق شده ساختارها را اصلاح کند و گامهای بلندی در جهت بازسازی بردارد؟ به همین دلیل اصلاحطلبان باید همه انرژی خود را روی اصل موضوع یعنی تدوین برنامهها و سیاستها و تلاش برای اجرای آنها بگذارند. اینکه اصلاحطلبان بدون اینکه زمینه حضور در قدرت را مهیا کرده و سیاستهای لازم را تدوین کرده باشند وارد رقابتهای انتخاباتی شوند و به دنبال به دست گرفتن قوه مجریه باشند، منطقی به نظر نمیرسد. اصولگرایان نیز با چنین چالشهایی مواجه هستند. اصولگرایان هم اگر تنها به دنبال به دست گرفتن قدرت بدون ایجاد پیشزمینههای لازم باشند، راه به جایی نخواهند برد. بههمین دلیل نیز تلاش آنها برای به دست آوردن قوه مجریه در سال ۱۴۰۰ بینتیجه خواهد بود. اصولگرایان تنها در شرایطی میتوانند نسبت به تأثیرگذاری در مناسبات آینده خوشبین باشند که برنامهریزی داشته باشند.
نظر شما