بیانی: با بازوبند استقلال همه جام‌ها را درو کردم

تهران- ایرنا- پیشکسوت استقلال گفت: خوشحالم زمانی بازوبند کاپیتانی را بر دستان خود می‌بستم که استقلال یکی از بهترین تیم‌های تمام ادوار تاریخ را در اختیار داشت و جام‌ها را درو می‌کردیم.

بدون شک «شاهین بیانی» یکی از نام‌های ماندگار باشگاه استقلال است، او فوتبال را با جوانان استقلال استارت زد و با همان پیراهن فوتبال را ترک کرد.

بیانی در تیم پرستاره استقلال ۱۹۹۰ کاپیتان بود و جام قهرمانی را بالای سر برد تا نامش برای همیشه در کلکسیون‌ استقلال ثبت شود.

وی روز چهارشنبه در مصاحبه با خبرنگار ورزشی ایرنا حرف‌های جالبی زد که متن آن در زیر از حضورتان خواهد گذشت.

چه زمانی احساس کردید می‌توانید فوتبالیست خوبی شوید؟

از زمانی که با توپ فوتبال آشنا شدم، همان روزهایی که در کوچه و خیابان فوتبال بازی می‌کردیم متوجه شدم استعداد خاصی در این رشته ورزشی دارم و باید از این استعداد نهایت استفاده را ببرم.

برای اولین بار با جوانان استقلال فوتبال را شروع کردید؟

آن روزها مثل حالا نبود که هر باشگاهی در تمام رده‌های پایه تیم داشته باشند. فقط باشگاه‌ها رده سنی جوانان داشتند و باید از نظر فنی در بالاترین سطح قرار داشتی تا بتوانی قرارداد امضا کنی. من سنم به جوانان نمی‌خورد و اگر مثل امروز بود باید در نوجوانان بازی می‌کردم اما ساکم را بر داشتم و به باشگاه استقلال رفتم و بری حضور در جوانان تست دادم و مورد تایید فنی مربی قرار گرفتم. شاید باور نکنید اما این قدر سنم کم بود که ۵ سال برای جوانان استقلال بازی کردم.

خیلی زود به تیم اصلی راه ‌پیدا کردید؟

۱۵ سال بیشتر نداشتم که این اتفاق رخ داد. همیشه گفته‌ام و باز تاکید می‌کنم «جکیچ» نقش پررنگی در فوتبال من داشت و الفبای فوتبال را زیر نظر این مربی بزرگ آموختم. در این سن کم جزو ۵ بازیکن جوانان بودم که جواز حضور در تمرینات بزرگسالان را پیدا می‌کردند. بزرگ‌ترین و شیرین‌ترین اتفاق زندگی‌ام در این سال رخ داد.

چه اتفاقی؟

«حسن روشن» در سالی که من به استقلال پیوستم راهی الاهلی امارات شد و به همین علت بازی دوستانه‌ای میان این ۲ تیم برگزار شد و من با ۱۵ سال سن اولین تجربه سفرم را انجام دادم. یک هفته از این اتفاق شیرین خوابم نمی‌برد. رویای بزرگم این بود که با استقلال به سفر بروم.

در آن بازی به میدان رفتید؟

من در پست دفاع راست به میدان رفتم. بزرگانی همچون حسن نظری، آندرانیک اسکندریان، هادی نراقی، مصطفی مسلمی نفراتی بودند که در استقلال حضور داشتند و برای خودشان اسم و رسمی داشتند.

بازی کردن در این تیم سخت نبود؟

سخت که بود، این‌ها هر کدام ستون استقلال بودند و از بهترین‌های فوتبال محسوب می‌شدند، اما انگیزه زیادی داشتیم. ما با جکیچ‌ کار کرده بودیم. پس از روزهایی که تمرین جوانان استقلال به پایان می‌رسید او من و شاهرخ‌ بیانی را به سالن تنیس می‌برد و برای اینکه تکنیک‌ ما  بالاتر ببرد تنیس بازی می‌کردیم. او به جوان‌ترها انگیزه زیادی می‌داد و باعث می‌شد همه برایش با تمام جان بازی کنیم.

اولین قرارداد شما با استقلال چقدر بود؟

من چون سن زیر ۱۸ سال داشتم به همراه مادرم به باشگاه استقلال رفتیم و قرارداد امضا کردیم. مبلغ قرارداد مهم نبود اما یک نکته مهم بود. ما اصلا به پول فکر نمی‌کردیم چرا که همان قرارداد بستن دنیایی ارزش داشت. جکیچ‌ می‌گفت شما جوان هستید و نباید به پول فکر کنید. اما بازیکنانی  که در استقلال حضور داشتند از نظر مالی تامین می‌شدند. برایتان مثالی می‌زنم.

چه مثالی؟

«رضا نعلچگر» قرارداد ۲۵ هزار تومانی با استقلال امضا کرده بود ولی هر بازی که برنده از زمین خارج می‌شدیم پاداش و سکه می‌داد. در عرض ۲ ماه پاداش‌های پیروزی که می‌گرفتیم با آن مبلغ قرارداد مساوی می‌شد.

اولین بار چه زمانی بازوبند کاپیتانی استقلال را بر دستان خود بستید؟

سال ۶۹ بود، دیدار با دارایی این فرصت نصیب من شد که برای اولین بار بازوبند کاپیتانی استقلال را بر دستان خود ببندم.

با این بازوبند جام‌های زیادی را بالای سر خود بردید؟

خوشحالم زمانی بازوبند را بر دستان خود می‌بستم که استقلال یکی از بهترین‌های تمام ادوار تاریخ را در اختیار داشت و جام‌های زیادی می‌گرفتیم و به قول معروف جام‌ها را درو کردیم. ما در یک سال قهرمان آسیا شدیم، در جام میلز و بوردوای هندوستان ۲ جام را در حضور تیم‌های قدرتمند گرفتیم. قهرمان ایران شدیم و جام حذفی را بالای سر بردیم. دوست دارم یک چیزی را حتما بنویسید.

چه چیزی؟

بازیکنان استقلال بدانند امروز در تیمی بازی می‌کنند که در ۴۲ بازی طعم شکست را نچشید و جام‌های زیادی را بالای سر برد و آنها وارث آن استقلال رویایی هستند.

بهترین خاطره‌تان در روزهای حضور در استقلال؟

من ۲ خاطره دارم، اولی همان سفر اولم با استقلال در سن ۱۵ سالگی به امارات است و دومی قهرمانی در آسیا. قهرمانی در آسیا باعث شد تا افتخاری بزرگ برای همیشه در تاریخ و کلکسیون باشگاه ثبت شود و هواداران هر سال هفتم مرداد، این روز بزرگ را به خاطر داشته باشند و اگر سال‌های بعد شاهین بیانی در این دنیا نباشد در روز سالگرد قهرمانی استقلال یادش بیفتند و برایش فاتحه‌ای قرائت کنند. راستی موضوعی را فراموش کردم.

چه موضوعی؟

سال‌ها پیش از مرحوم «منصور پورحیدری» خواستند تا ۱۱ بازیکن ثابت را در تمام ادواری که مربیگری کرده است نام ببرد و یکی از این بازیکنان من بودم. او سال‌های سال در استقلال مربیگری کرد و بدون شک پدر معنوی‌ استقلال برازنده نام این مرد شریف بود. وقتی پورحیدری مرا نام برد یعنی شاگرد خلفی برایش بوده‌ام و برایم دنیایی‌ ارزش داشت.

بدترین خاطره؟

شکست در فینال آسیا مقابل الهلال عربستان که باعث شد برای دومین سال پیاپی قهرمان نشویم. به طور حتم اگر آن مسابقه در ورزشگاه آزادی برگزار می‌شد با اختلاف سه گل به برتری می‌رسیدیم. ما در قطری بازی کردیم که فضای بسیار بدی در آن برهه زمانی برایمان وجود داشت و تمام تماشاگران از الهلال حمایت می‌کردند. متاسفانه با تمام شایستگی‌هایی که برایمان وجود داشت ناباورانه در ضربات پنالتی شکست خوردیم.

شما از معدود فوتبالیست‌هایی هستید که با پیراهن استقلال فوتبال را شروع کردید و با همین پیراهن کفش‌ها را آویزان کردید؟

برای اینکه استقلال برایمان بزرگترین تیم بود، من خیلی پیشنهاد داشتم اما هیچ‌وقت نتوانستم به تیم محبوبم پشت کنم.

به طور غیر منتظره از فوتبال خداحافظی کردید. دلیل خاصی داشت؟

درباره دلیل خداحافظی‌ام دوست ندارم حرف بزنم چرا که موضوع درون خانوادگی است اما می‌توانست چند سال دیگر بازی کنم. وقتی این تصمیم را گرفتم «علی فتح‌الله‌زاده» گفت شاید خسته هستی مدتی استراحت کن و بعد برگرد برای استقلال بازی کن اما تصمیمم‌ را  گرفته بودم و با پیراهن مقدس استقلال کفش‌ها را آویختم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha