این کتاب ۱۸۴ صفحهای با شمارگان یکهزار نسخه از سوی موسسه آموزشی - تالیفی ارشدان به چاپ رسیده و با قیمت هر جلد ۳۵ هزار تومان روانه کتابفروشیها شده است.
این کتاب تلنگری به سوی آگاهی رفتاری و روابط بین فردی است که در قالب سه فصل با ساختار داستانی روان و پرکشش ارایه شده است.
نویسنده کتاب در بخش مقدمه عنوان کرده است: خوشبختی مسیر و ایدهآل هر انسانی است که الگوی دستیابی به آن برای هر فرد متفاوت بوده و متناسب با شرایط تغییر میکند.
خوشبختی اگر ذاتی و واقعی باشد نمیتوان آن را در کوران تمایلات پیدا کرد و عقده و حقارت هرگز انسان را در مسیر خوشبختی قرار نمیدهد.
شیوه نادرست آموزش و تربیت دروازه گمراهی را میگشاید و کجفهمیها از نسلی به نسل بعد منتقل میشوند و اینجاست که باید دانست خوشبختی با تظاهر به آراستگی، اندام و خودروی گران قیمت، تفریح و سرگرمی و بزرگنمایی ظواهر بدون پشتوانه حاصل نمیشود و باید خواستههای عمیق و واقعی را آگاهانه و به دور از هرگونه حجاب لمس کرد و در آغوش کشید.
قالب داستانی در این نوشتار سه فضای متفاوت از هم را دارد و مطلع آن با آژیر قرمز جنگ به صدا در میآید و دلهرهها برای زوجی جوان که حوادث جنگ بر رخدادهای زندگی آنان بیتاثیر نبوده است و فرزندی دارند که آرزوی این زوج جوان آرامش و خوشبختی اوست.
فراز و فرودهای داستانی با شیوهای استادانه از همان ابتدای داستان جان میگیرد و مخاطب سوار بر این هیجانات روایت قصه را پی میگیرد.
نویسنده این رمان به درستی بر شخصیتها احاطه دارد و در جای جای داستان هرجا به شرح رخدادی برای آنان پرداخته به درستی از عهده آن برآمده است.
بستر رمان داستان یک زندگی است که جریان آن آبستن مسایل مختلفی است و محسن پدر خانوادهای است که مسایل متعدد و چالشهای زیادی را در پیش رو دارد و حال و هوای زمان رخداد نیز بر تشدید دغدغهها اثرگذار است او درگیر رنج بیماری است که ناشی از جنگ بوده و تلاطم حاشیه زندگی را بر همسر و فرزندش رها منتقل میکند.
در ادامه داستان، با هجرت محسن از این جهان رنگ و بوی این خانواده به سمتی دیگر میرود و زوایای پیدا و پنهان آن مولود حوادثی است که در شکل پیری شخصیت رها به طور مستقیم اثرگذار است.
در قسمت میانه تا پایان این رمان شخصیت رها پررنگ و برحستهتر میشود و حوادثی که پیرامون این بخش مطرح شده ریشه آسیب شناسانه در گذشته دارد و از این روی این کتاب را متفاوت از سایر رمانها کرده است.
در بخشی از کتاب آمده است: «جشن فارغ الوطنی به پایان رسید اما، رها باز هم احساس خوبی نداشت...» و این مهمترین پیام این رمان است که هرآنچه به عنوان خوشبختی مهم است ریشه در آرامش و تربیت درون دارد و تشویشهای پیرامونی زائیده مسایلی است که خواسته یا ناخواسته از گذشته به ارث رسیدهاند.
نظر شما