روزنامه ایران دوشنبه ۲۸ مهر در یادداشتی به قلم نوذر شفیعی تحلیلگر مسایل بینالملل، نوشت: بحران سیاسی جاری در افغانستان بحرانی است که به نوعی اغلب کشورهای همسایه این کشور را تحت تأثیر قرار داده است. این تأثیرات به تناسب وجود اشتراک فرهنگی میان ایران و افغانستان، مراودات مرزی دو کشور و نیز دیدگاه انتقادی ایران نسبت به حضور نیروهای امریکایی در کشور همسایهاش به نحوی دوچندان است. چنانکه در دهههای گذشته ایران متأثر از مسائل داخلی افغانستان شاهد بازتابهای امنیتی مانند سیل گسترده مهاجران و پناهجویان افغانی، واقعیت چالشبرانگیز قاچاق مواد مخدر، درگیریهای مرزی و بسیاری مسائل از این قبیل بوده است.
از این جهت حساسیت ایران نسبت به مسائل داخلی کشور همسایه شرقیاش و خواست جدی برای برقراری صلح و ثبات در این کشور طبیعیترین رویکردی است که در سیاست خارجی کشورمان نسبت به مسائل افغانستان وجود دارد.
در مقابل، رایزنی و در جریان امر قرار دادن همه کشورهای درگیر و متأثر در مسأله افغانستان از ضروریات پیش روی دیپلماسی این کشور است که رئیس شورای صلح افغانستان در سفرهای دیپلماتیک خود به آن میپردازد.
واقعیت این است که برای هیچ کشوری به اندازه کشورهای همسایه افغانستان ثبات، صلح، امنیت و توسعه افغانستان اهمیت ندارد. چنان افغانستانی یقیناً پیامدهای ناامن کننده کمتری برای کشورهای پیرامونی خود خواهد داشت و بنابراین قاعده کشورهای همسایه از روند صلح در افغانستان استقبال میکنند.
برعکس کشورهایی که دورتر از افغانستان قرار دارند، بویژه زمانی که آن کشورها با همسایگان افغانستان دچار چالش باشند تمایل کمتری به حل اساسی مسأله دارند. وضعیتی که بر رویکرد امریکا در این مورد حاکم است.
امریکا با بخش قابل توجهی از کشورهای همسایه افغانستان چالشهای پیدا و پنهان دارد؛ از ایران و چین تا روسیه و بعضی کشورهای آسیای مرکزی و حتی پاکستان. افغانستان جایی است که امریکا میتواند با ناامن کردن آن مزاحمتهای جدی برای این کشورها بهوجود بیاورد. بنابراین برخلاف ادعاهای جاری امریکاییها به دنبال حل بحران افغانستان نیستند. بلکه تمایل دارند آن را به نحوی مدیریت کنند تا بتوانند مناطق پیرامونیاش را آسیبپذیر کنند.
اینکه امریکا و طالبان به عنوان دو قطب متضاد ایدئولوژیک وارد فاز مذاکره شدند موضوعی است که نمیتوان آن را فارغ از برنامههای امریکا برای ناامن کردن فضای پیرامونی و داخلی رقبایش ارزیابی کرد. چنانکه پیگیری این هدف از جمله از طریق رشد دادن تفکرات رادیکال در درون مرزهای این کشورها مانند رسوخ دادن تفکرات رادیکال طالبانیسم به مناطق مسلماننشین سین کیانگ چین محتمل است. بنابر این تنها این گذشت زمان است که نشان خواهد داد امریکاییها در مذاکرات دوحه چه راهبردی را پیگیری میکنند.
اما مشخص است که بر اساس واقعیات سیاسی جاری این ناامنی افغانستان است که برای امریکا منفعت دارد و نه صلح آن. بر خلاف اظهارات زلمای خلیل زاد فرستاده ویژه امریکا برای صلح افغانستان آن طرفی که دارد بحران را نه به قصد حل بلکه به قصد مدیریت پیش میبرد امریکاییها هستند. در مقابل خواسته ایران و سایر کشورهای همسایه استقرار صلح و امنیت در افغانستان آن هم به دست ملت این کشور است. بنابر این اگر این فرآیند صلح به سمتی حرکت کند که نتیجهاش یک ثبات واقعی باشد همه از جمله ایران استقبال میکنند.
در اینجا لازم به تأکید است که از نگاه ایران مسائل داخلی افغانستان موضوع خود این کشور است. اما آنچه به عنوان یک نگاه بیرونی مبنی بر ضرورت محور قرار گرفتن قانون اساسی افغانستان و نقشآفرینی طالبان در ساخت سیاسی در صورت تقید این گروه به قانون اساسی مطرح شده است حایز این نکته است که به باور ایران صلح پایدار در افغانستان بیحضور همه نیروهای فعال در این کشور اعم از نیروهای قومی، مذهبی، سیاسی و مدنی در ساخت قدرت میسر نیست. حضور دیدگاه از طیفهای مختلف از مذهبی رادیکال تا طیفهای رادیکال لیبرال است که میتواند پدیدآورنده ثبات و پایداری در ساخت سیاسی افغانستان باشد.
بنابراین اگر ایران از مذاکره با طالبان دفاع میکند نخست از منظر واقعگرایی سیاسی و دیگر با هدف برطرف کردن نگرانیهای امنیتی است. زیرا اگر توزیع قدرت در افغانستان نتواند رضایت نسبی نیروهای مختلف در افغانستان را فراهم کند، در آن صورت نگرانی برای سرریز شدن اختلافات به داخل ایران جدی است. بروز درگیری در افغانستان و در پی آن آواره شدن مردم این کشور، بروز درگیری در مرزهای ایران، قاچاق مواد مخدر و جرایم سازمان یافته بخش مهمی از این نگرانی است که امید داریم با تحقق صلح پایدار در کشور همسایه و همزبانمان برطرف شود.
نظر شما