زینب‌وار در جدال درد و عشق

سمنان- ایرنا- سرپرستار بخش کرونایی بیمارستان کوثر سمنان از عشق به شغل مقدس پرستاری و خدمت به خلق خدا در روزهای کرونایی می‌گوید و تاکید می‌کند: رفتار برخی از مردم و بی‌توجهی آنان به این ویروس دل او و همکارانش را به درد می‌آورد اما ایثار همچنان ادامه دارد.

به گزارش ایرنا، حدود ۹ ماه است پرستاران و پزشکان در قامت سربازان وطن و مدافعان سلامت هم چون کوهی استوار در مقابل کرونا، مجاهدانه سینه سپر کردند بی‌ آنکه لحظه‌ای دم از شکایت برآورند.

 فرشته اردشیری یکی از مدافعان سلامت در مقابله با این ویروس؛ پرستاری همچون زینب (س) فداکار و همسری متعهد می باشد که ثمره زندگی مشترکش ۲ فرزند دختر ۱۴ و ۱۸ ساله است.

اردشیری همان پرستاری است که فیلم همت و تعهد او در هنگام خدمت در بخش کرونا بیمارستان کوثر سمنان اخیرا در شبکه های اجتماعی بین مردم استان سمنان دست به دست می شد.

ایرنا بر آن شد تا گفت و گویی با سرپرستار بخش کرونای بیمارستان کوثر سمنان داشته باشد که حس مسئولیت و وظیفه‌شناسی‌اش نه به هنگام مقابله با کرونا برای حفظ و نجات جان انسان‌ها و نه مادامی که خود بخاطر ابتلا به کووید۱۹با این ویروس دست وپنجه نرم می‌کرد لحظه‌ای کم‌رنگ نشد.

* از چه سالی جامه سپید پرستاری را بر تن کردید؟

سال ۸۰ در این حرفه مشغول به فعالیت شدم و پا به عرصه خدمت گذاشتم. از دوران نوجوانی رشته پرستاری را دوست داشتم و انتخاب رشته‌ام آگاهانه بود نه پای اصراری‌ در میان بود و نه اجباری. به جرات می‌توانم بگویم دلیل اصلی‌ام برای انتخاب شغل پرستاری تنها علاقه وافر بود و بس و این دوست‌ داشتن همچنان ادامه دارد.

* آیا با شیوع ویروس کرونا این فکر در ذهن شما خطور کرد که کاش در رشته دیگری مشغول به فعالیت بودید؟

هرگز، حتی برای یک لحظه چنین فکری که در رشته دیگری مشغول به فعالیت بودم، در ذهنم خطور نکرد. وقتی عاشق باشی لحظه‌ای درنگ معنا ندارد. عشق و علاقه به شغل پرستاری سبب شده همواره در خدمت به خلق خدا حتی طی این ماه‌ها و شیوع کرونا حس پشیمانی نداشته باشم.

* در خصوص عکس‌العمل خانواده در قبال حضور کم رنگ شما در خانه طی این ماه‌ها بگویید.

واقعیت، گاهی دخترانم‌ به خصوص دختر بزرگم بخاطر دلهره و اضطرابی که در وجودشان بود، التماس می‌کردند که استعفا دهم و دیگر سرکار نروم. بیشتر نگرانی شان‌ به این خاطر بود که نکند من مبتلا به کووید ۱۹ شوم.

* گویا نگرانی اعضای خانواده به جا بوده و شما در مرداد امسال مبتلا به ویروس کرونا شدید. در مورد حال و هوای اعضای خانه در دوران بیماری‌تان توضیح می‌دهید؟ شرایط برای شما چگونه بود؟  قطعا پدر و مادر نیز مانند دختران و همسرتان روزهای پر استرسی را در آن زمان پشت سر گذاشتند؟

مرداد ماه مبتلا به ویروس کرونا شدم. چگونگی این اتفاق برای خودم تعجب برانگیز بود چرا که تمام شیوه نامه های بهداشتی و حفاظت فردی را رعایت می‌کردم. هیچ‌گاه دردهای زجرآور و غیر قابل تحمل دوران بیماری را فراموش نمی‌کنم، توانم را گرفته بود اما ابتلا به ویروس منحوس کرونا، منجر به  صبر و درک بیشتر من نسبت به حال بیماران کرونایی شد به خصوص زمانی که فریاد آنان از شدت درد این بیماری کل فضای بخش را پر می‌کند.

ترسیده بودم و نگران همسر و دخترانم بودم. احتمال انتقال ویروس از طریق من به عزیزان، مرا آزرده می‌کرد. دائما از خود سوال می‌کردم خدایی نکرده این اتفاق رخ داده باشد، چه می‌شود؟

خوشبختانه آنان مبتلا نشده بودند. ابتدا بستری و سپس در خانه قرنطینه شدم و در طول این یک ماه به هیچ عنوان آن‌ها را ندیدم.

دخترانم در مدت قرنطینه خانگی راهی منزل خواهرم شدند. اجازه ندادم، خانواده در مدت بستری متوجه بیماری‌ام شوند، راهشان دور بود ( اهل و ساکن استان مازندران هستند) امکان سفر برایشان در شرایط کرونایی وجود نداشت. ( چند لحظه‌ای سکوت بر گفت و گویمان حاکم شد گویا بین سخن گفتن و نگفتن بلاتکلیف است).

خانواده خود، گرفتار غم و درد بود و نمی‌خواستم نگران من شوند. پدر برای یک دختر همچون کوه استوار است، عزیزم را در اولین روزهای شیوع کرونا از دست دادم، کنار آمدن با این مساله خیلی برای من سخت و وحشتناک بود، قابل وصف نیست. بدترین دوران زندگی‌ام رقم خورد. اما نمی دانم چه حکمت و مصلحتی در کار بود، کرونا باعث شد برای اولین سال روز پدر (۱۸ اسفند) در کنار پدرم نباشم، با او تلفنی صحبت کردم، می‌گفت برای خدا کار کن نه پول، اجرش را می‌بینی (آهی کشید)، ۲۱ اسفند در کمال ناباوری خبر فوتش را شنیدم.

* چطور توانستید با این غم بزرگ کنار بیاید و سرکار حاضر شوید؟

مسوولیت قبول کردم و متعهد به شغلم بودم، سعی کردم کنار بیایم. اتفاقا در آن  دوران دعای خیر پدرانی که در بخش کرونایی بستری بودند، مرا دلگرم می‌کرد. بیماران و خانواده‌هایشان از طریق تماس تلفنی، دائماً می‌گفتند خدا پدرت را بیامرزد، آن همه دعا هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود. همین دعاها بود که سبب شد، بهبود یابم، همسر و دخترانم در سلامت باشند.

* عکس‌هایی از شما در فضای مجازی منتشر شده بود که شما را بر روی تخت بیمارستان، مشغول به فعالیت نشان می‌داد، چطور با آن وضعیت کار می‌کردید؟

من مسوول بخش کرونا بیمارستان کوثر سمنان بودم و در همان جا بستری شدم.۲ نکته وجود داشت، مبتلایان کووید ۱۹ باید برای شکست این بیماری روحیه،  استقامت، صبوری و ایستادگی داشته باشند، سعی کردم در دوران دست و پنجه نرم کردن با این ویروس منحوس این موارد را فراموش نکنم. دوم اینکه، شرایط جامعه و تعهد و عشق من به کار حکم می‌کرد، به عنوان یک مسوول، کارهایم روی زمین نماند.شرایط همکاران را درک می‌کردم، وجدانم اجازه نمی‌داد مسئولیتم بر دوش دیگری سنگینی کند. این گونه بخش نیز، هم دچار کمبود نیرو نمی‌شد.

تا لحظه‌ای که شرایط جسمانی برایم مقدور ساخت، مرهم درد بیماران بودن، تجویز مسکنی برای من بود.

در دوران قرنطینه خانگی خیلی‌ دلم برای بخش و بیماران تنگ شده بود، دوست داشتم سریع سرحال شوم و به محیط کار برگردم.

* آیا از جانب دوستان، فامیل و یا حتی همسایگان با علم به این که می‌دانند شما در بخش کرونا خدمت می‌کنید، طرد شدید؟

اصلا. باید بگوییم آن‌ها مایه آرامش و دلگرمی من هستند. تنها نگران من می‌باشند، زمانی که مبتلا به ویروس کرونا شدم، می‌گفتند خسته‌ای و نیاز به استراحت داری. برخورد دوستان و فامیل در این مدت بسیار خوب بود.

* آیا خاطره خاصی در مدت شیوع کرونا در استان سمنان دارید؟

خاطره که زیاد است. اوایل شیوع ویروس ناشناختگی و آمار مرگ و میر، ترس و دلهره عجیبی در همکاران به وجود آورده بود. خیلی از خانواده همکاران تماس می‌گرفتند و از من تقاضا داشتند، به فرزندانشان شیفت ندهم. خودم یک مادرم، درکشان می‌کردم.

یادم نمی‌رود( با خنده) روزی را که دو تن از همکارانم با استرس و گریه و زاری در راهروی بیمارستان جلو آمدند و گفتند قصد استعفا دارند. گفت و گویمان طولانی شد و اما چنان پیش رفت که در نهایت با خنده و خوشحالی داوطلب خدمت در بخش کرونا شدند.

خیلی از همکاران راضی به بازگشت به بخش‌های دیگر نیستند. دیدن اشتیاق و عشق به خدمت همکارانم در این دوران پرتلاطم، زیباترین تصاویر را در ذهنم حک کرده است.

* متاسفانه شاهد شهادت دو تن از همکاران شما طی این چند ماه در استان سمنان بودیم، پس از شنیدن این خبر چه حسی به شما دست داد؟

( اردشیری با ناراحتی) : شهید اکبر ناظری‌پور، نخستین شهید خدمت نظام سلامت استان سمنان در بخش خودمان بستری بود. هیچ گاه از یادم نمی‌رود، به خصوص لحظه‌ای که حالش بد شد و من به همراه همکاران دیگر او را به بخش آی‌سی‌یو انتقال می‌دادیم.

با همدیگر حرف می‌زدیم، به او می‌گفتم خوب می‌شوی و او می‌گفت می‌دانم رفتنی‌ام. شرایط جسمانی‌اش قوی بود، نمی‌دانم چطور حالش بد شد؛ غم سنگینی است.

عروج شهید حبیب ذاکریان (متخصص رادیولوژی دومین شهید مدافع سلامت استان سمنان و نخستین شهید مدافع سلامت شاهرود)، گویا برادرم را از دست دادم. لحظه‌ای انسان خود را جای پدر، مادر و خانواده این شهید بگذارد، استخوان‌های بدن می‌لرزد. آن‌ها جایگاهشان بهشت است و امیدوارم در آخرت شفیع ما باشند.

* می‌گویند کادر درمان خسته شدند، درست است ؟ اگر خسته شدند چرا؟ و اگر خسته نشدند علتش چیست؟

تمام ما انسانیم، من و همکارانم تعهد داریم اما هر یک شرایط جسمانی، روحی و عاطفی خاصی داریم، ظرفیت‌های هر کدام از ما متفاوت است. وقتی ظرفیت پر شود واقعاً نمی‌شود کاری کرد.

امروز، به جایی رسیدیم که همکاران از بهیاران گرفته تا پزشکان به شدت خسته شدند. آرزوی ما این است که در یک شیفت کاری برای رفع خستگی نیم فنجانی چای بخوریم. نمی‌دانم تا چه زمانی این وضع ادامه داشته باشد و مردم ما را درک نکنند.

کادر درمان با گذشتن از خود و خانواده‌هایشان جان‌فشانی می‌کند، ما شهید دادیم، خیلی‌ها مبتلا به ویروس کرونا شدند و همچنان اثرات مخرب این ابتلا گریبان گیرشان است.

* آیا شده خانواده‌ای جرات تحویل جسد مریضش را نداشته باشد؟

من در بخش سردخانه نبودم اما فراوان پیش آمده خانواده‌ حاضر به پذیرش و ترخیص بیماران خود نباشند و ابراز ترس از ناقل بودن آن‌ها داشته باشند. می‌گفتند: با بهزیستی تماس بگیرید. این مساله یکی از معضلات اساسی ما در دوران شیوع کرونا بود.

این روزها، زمان پس دادن امتحان است. انسان‌ها در معرض آزمایش الهی قرار گرفته‌اند و امید است همه سربلند بیرون بیایند.

* رفتار مردم را در مقابل کرونا چطور میبینید؟ انتطارتان‌ از آن‌ها چیست؟

متاسفانه مردم کرونا راجدی نگرفتند، درصد بیشتری از مردم هنوز به اهمیت رعایت شیوه نامه های بهداشتی پی نبردند، اگر آن ها رعایت می‌شد امروز به اینجا نمی‌رسیدیم که هر چهار دقیقه یک عزیز را از دست بدهیم.

به خاطر رفتار مردم فراوان گریه کردیم، صحنه‌هایی را دیدم که گریه‌ام گرفت. نزد خود تکرار می‌کردم، کادر درمان با چه شرایطی کار می‌کنند و جانشان را کف دست می‌گذارند، ماه‌ها والدینشان را ندیدند و از فرزندان خود دورند اما مردم چه می‌کنند.

چند روز گذشته، یکی از همکاران بخاطر اینکه دو ماه خانواده را ندیده بود، گریه می‌کرد، می‌گفت: تنها یک ساعت فاصله داریم اما می‌ترسم ناقل ویروس باشم.

این در حالی است که خیلی‌ها به راحتی دورهمی می‌گیرند و کوله بار سفر می‌بندند و راحت می‌گویند ماسک می‌گذاریم.

رفتارها، ما را ناراحت می‌کند و دل آدم می‌سوزد و به درد می‌آید؛ خودتان را جای ما بگذارید، چی حسی به شما دست می‌دهد؟

انتظار داریم، مردم مراعات کند تا سمنان و سایر استان‌های کشور به دوره پایدار برسد.

با دارو، درمان و خدمات شبانه روزی نمی‌توان کرونا را شکست داد؛ مردم دوشادوش کادر درمان باشند تا دست به دست هم این ویروس منحوس را شکست دهیم.

* چه انتظاری از مسوولان دارید؟

از مسئولان استانی بابت مدیریت و اندیشیدن تدابیر سپاسگزارم و بازدید آنان سبب دلگرمی کادر درمان شد. تجهیزات مقابله با کرونا در حد مطلوب تامین شد که در این زمینه خیران نیز، یاری‌رسان بودند.

در سطح کشور، با توجه به وضعیت معیشتی، معوقه های مدافعان سلامت به موقع پرداخت شود تا کادر درمان دغدغه مالی و استرس‌های جانبی نداشته باشند.

دولت حقوق همکاران را افزایش داد اما قرارداد برخی از همکاران باعث نبود آرامش خاطر در آن‌ها شده که باید تعیین وضعیت شوند.

فراهم آوردن امکانات رفاهی و برگزاری برنامه‌های متنوع به منظور تجدید روحیه و افزایش انگیزه کادر درمان لازم است.

* در ایام چه دعایی می‌کنید؟

سلامتی برای همه، روزی برسد که شکست کرونا را جشن بگیریم و دیگر اینکه، دخترم امسال کنکوری است و با دعای خیر مردم قبول شود.

* در برابر این تلاش‌ها از خدا چه می‌خواهید؟

عاقبت به خیری برای دیگران و بعد فرزندانم.

* سپاس از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، در خاتمه این خدمت رو به چه کسی تقدیم می‌کنید؟

پدرم، مدافعان سلامت و تمام عزیزانی که باعث دلگرمی من در این مدت بودند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha