گمانه زنیهای خوشبینانه در مورد چشم انداز بازگشت آمریکا به برجام متعاقب پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری، هم برخی بازیگران نه چندان خوش سابقه خارج از منطقه که در چهار سال گذشته رویکرد رذیلانه و انفعالی در برابر یکجانبه گرایی قلدرمآبانه در پیش گرفته بودند را دچار "توهم بازی گردانی" کرده و هم برخی بازیگران پیرامونی که "اخلالگری" در مناسبات منطقه ای را پیشه کردند به وسوسه "نقش خواهی" انداخته است.
گروه نخست بیش از آنکه نگران صلح و ثبات منطقه غرب آسیا و یا حتی آینده برجام باشد، دغدغه جاماندن از تحولات آتی را دارد چراکه خوب می داند به دلیل "بی عملی" مفرط در برابر قلدری امریکا و قصور و تقصیر ناموجه در اجرای تعهدات برجامی خود، "جایگاه و اعتبار" مذاکراتی خود را در پیشگاه جامعه بینالملل از دست داده است. این دسته از بازیگران ضعیف النفس که می توانستند برجام را به عنوان بن مایه و مبنایی برای کسب اعتبار و معرفی خود به عنوان بازیگرانی بالغ و قابل اتکا در تحولات کلان بین المللی مورد بهره برداری قرار دهند، به محض خروج آمریکا از برجام و حتی ماهها قبل از آن، از اجرای تعهدات برجامی خود دست کشیدند و به جز "ابراز تاسف های بیخاصیت" که عملا مشوق و محرک قلدری بیشتر آمریکا می شد، هیچ تلاش واقعی برای حفظ برجام انجام ندادند.
طرفه آنکه، خوی "خودبرتربینی" و "حق به جانب پنداری" چنان در این جماعت ریشهدار است که هر از گاهی با صدور بیانیههای سه جانبه، برای ایرانی که تنها طرف وفادار به تعهدات برجامی باقی مانده است، شاخ و شانه میکشند. در حالی که انتظار میرفت این سه کشور اروپایی برای اثبات "اعتبار و صداقت حرفه ای" از دست رفته خود نزد ایرانیان تلاش مضاعفی به خرج دهند، برخی از آنها نسخه "گسترش موضوعی برجام" پیچیده و به زعم خود درصدد "خط دهی" به ساکنان جدید کاخ سفید برآمدهاند. تلقی این اقدام به عنوان "تحرکی متوهمانه" و "دور از واقعگرایی کارکردی" نمیتواند بیان کننده حقیقت و منطق این تحرک باشد. واقعیت این است که طراحان این "تحرک تحریک کننده" با علم به غیرعملی بودن ایده "گسترش موضوعی برجام" صرفا به دنبال کارشکنی در مسیر هرگونه تعامل سازنده بین طرف های اصلی برجام برای احیای این توافق هستند.
ناظران فرآیند شکل گیری برجام به خوبی به خاطر میآورند که برخی طرفهای اروپایی در حساس ترین بزنگاه های مذاکراتی، به جای تلاش برای پیشبرد مذاکرات، خود بخشی از مشکل بودند. اکنون به نظر میرسد همان بازیگران که از قضا به یمن "مشارکت داده شدن" در مذاکرات برجام، موقعیت و منزلتی فراتر از شایستگی ها و قابلیت های واقعی خود کسب نمودند، به عادت دیرینه خود بازگشته و بنا دارند نقش غیرسازنده و اخلال گرایانه سابق را بازسازی نمایند.
فارغ از انگیزههای روشن و محتمل این بازیگران-که اجابت مطامع رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عرب منطقه مهمترین آنهاست- به نظر میرسد دو کشور اروپایی عمدتا با هدف تنظیم جایگاه مذاکراتی خود در قبال آمریکای بایدن چنین تحرکی را کلید زده باشند. این دو کشور که به دلیل برخورد منفعلانه در برابر خروج یکجانبه ترامپ از برجام، به خوبی نسبت به تنزل اعتبار سیاسی و بین المللی خود نه تنها نزد ایرانیان بلکه حتی نزد آمریکایی ها واقفند، نگران "نادیده گرفته شدن" هستند و به زعم خود "دست پیش" گرفته اند تا هم از قبل "طلب نقش کنند" و هم قدرت مانور آمریکای بایدن برای بازگرداندن آمریکا به مسیر احترام به حاکمیت حقوق بین الملل و قطعنامه شورای امنیت را محدود نمایند. با این تفسیر، آیا موضع گیریهای دو کشور اروپایی مبنی بر برجام پلاس را میتوان چیزی جز "کارشکنی پیش از موعد" و همراستا با سیاست های چهارساله رژیم ترامپ دانست؟
پاسخ گروه دوم را محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در یک پیام کوتاه توییتری با این مضمون داد که ایران قرار نیست مذاکرهای در مورد منطقه داشته باشد و اینکه اساسا ایران قائل به گفت و گو با بازیگران فرامنطقهای در مورد موضوعی که باید منحصرا بین کشورهای منطقه طرح و حل و فصل شود، نیست. مضافا اینکه جمهوری اسلامی ایران تاکنون بارها ابتکارهایی برای گفت و گو و همکاری منطقه ای ارائه کرده که جدیدترین آنها تحت عنوان طرح "هرمز" مطرح شد.
شاید بتوان به "مشارکت طلبی" برخی حاشیه نشینان خلیج فارس اینطور نیز پاسخ داد که اگر قرار بر صحبت در مورد صلح و امنیت منطقه باشد باید مولفههایی چون کمیت و کیفیت تسلیحات متعارف تهاجمی بخشی از آن باشد، همه تاسیسات و فعالیتهای هستهای موجود در منطقه تحت نظارت و بازرسی آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار گیرد، آتش بس فوری و پایان اشغالگری عملی شود، حمایت از تروریسم در همه اشکال آن متوقف شود، ایده خاورمیانه عاری از سلاحهای هسته ای با برداشتن گام های واقعی جهت وادارسازی تنها دارنده این سلاح ها در منطقه، به واقعیت نزدیک شود. مگر میتوان در مورد توانمندی دفاعی بومی یک کشور صحبت کرد و همزمان اجازه داد سیل پیشرفتهترین سلاح های تهاجمی به کشورهای منطقه ادامه یابد. اما سوال واقعی اینست که آیا دو کشور اروپایی که تحت لوای منافقانه صلح و ثبات منطقه ای خواستار گفت و گو در مورد توانمندی موشکی ایران هستند، حاضرند از سود سرشار کمپانیهای تسلیحاتی خود بگذرند؟
نظر شما