۵ دی ۱۳۹۹، ۸:۱۰
کد خبر: 84158380
T T
۱۱ نفر

برچسب‌ها

زلزله بم، قلب‌هایی که همچنان ناآرام می‌تپد

۵ دی ۱۳۹۹، ۸:۱۰
کد خبر: 84158380
فرهاد شرف پور
زلزله بم، قلب‌هایی که همچنان ناآرام می‌تپد

تهران - ایرنا - انسان‌ها با ویرانگری‌های بلایای زمین‌شناختی و خرابی‌های ناشی از وقایع صنعتی و وسایل نقلیه آشنا هستند اما وقتی سخن از جمعه ۵ دی سال ۱۳۸۲ و فاجعه زلزله بم به میان می‌آید، همچنان قلب بازماندگان و قربانیان ثانویه این حادثه همچنان دگرگون می‌شود.

امروز پنجم دی، سالروز زلزله غم انگیز بم است؛ زلزله ای که با وقوعش، قلب تک تک مردم ایران را جریحه دار کرد و تا به امروز نیز از هیچ یک از خاطره‌ها محو نشده است.

بامداد پنجم دی ۱۳۸۲ ساعت ۵ و ۲۶ دقیقه و ۲۶ ثانیه، زمین لرزه ای به قدرت ۶.۶ ریشتر بم را با چنان شدتی تکان داد که امواج آن تا ۲۰۰ کیلومتری نیز محسوس بود.

زمین‌لرزه بم در ذهن مردم ایران به عنوان یکی از فاجعه‌بارترین حوادث طبیعی معاصر کشور، یادآور خاطرات تلخی است.

طبق آخرین آمار رسمی، زمین‌لرزه بم ۴۲ هزار قربانی، ۵۰ هزار مجروح و بیش از یک صد هزار بی‌خانمان به جای گذاشت. این درحالیست که تعداد واقعی قربانیان به مراتب بیش از میزان اعلام شده بود. در اثر این حادثه ۹۰ درصد از سازه‌های شهر بم به کلی تخریب شدند. ارگ بم که با ۲۵۰۰ سال قدمت بزرگترین سازه‌ی گلی جهان بود و میراث گرانبهای تاریخی به شمار می‌رفت، به کلی ویران شد.

این فاجعه بزرگ صحنه‌هایی از همدلی و هماهنگی مردمی را در پی داشت و سیل کمک‌های دولتی، مردمی و خارجی به سوی این شهر سرازیر شد. در کنار ۲۵ میلیون و ۵۰۰ هزار دلاری که به صورت نقدی به بم اهدا شد، بانک جهانی نیز ۲۲۰ میلیون دلار وام برای بازسازی بم اختصاص داد.

کانون زمین لرزه - بر اساس اطلاعات کسب شده از لرزه اصلی و پس لرزه ها توسط لرزه نگارها و شتابنگارهای مستقر در بم - در محدوده شهر بم واقع بوده است. بر اساس بررسی های انجام شده بخشی از گسل بم که از کنار شهر بم عبور می کند در این زلزله فعال شده است.

شهر بم در استان کرمان - یکی از بزرگترین استانهای کشور با مساحت ۱۸۶ هزار و ۴۲۲ کیلومتر مربع - واقع است. جمعیت بم هنگام زلزله ۱۳۸۲ حدود یکصد هزار نفر تخمین زده می شد.

بنای تاریخی ارگ بم بر روی تپه ای از ماسه سنگی در کنار جاده ابریشم قرار گرفته است. مساحت ارگ بم ۶ کیلومتر مربع است؛ اطلاعات دقیقی از زمان ساخت ارگ بم در دسترس نیست ولی بر اساس متون تاریخی قدمت آن به بیش از ۲۰۰۰ سال قبل می رسد. به رغم اینکه این بنا چندین بار در طی تاریخ به صورت موضعی تعمیرات جزئی شده است، ولی این نخستین بار بود که در اثر یک زمین لرزه به این صورت ویران شد. ارگ تاریخی بم تا حدود ۱۵۰ سال قبل مسکونی بوده است.
در زلزله بم ارگی با چنین قدمت ویران شد. شهر به طور کامل درهم ریخت، همه چیز به جز خاطره‌ها، به جز ارزش‌ها و به جز خوبی‌ها نابود شد.

اما به رغم همه جریان خوشایند زندگی بعد از زلزله دهشتناک بم در سال ۸۲ اکنون در رگ‌های سرشار از حیات بم هنوز هم آثار و پیامدهای روانی اجتماعی این زلزله بر روی گروه های ویژه از جمله کودکان، زنان، سالمندان و معلولین به جای مانده از آن زلزله ویرانگر در میان ساکنان دارالصابرین کاملا مشهود و هویداست.

طبق تجربیات عینی و میدانی خبرنگاران بحران، تنها کسانی که به طور مستقیم بلایا را تجربه می کنند «یعنی قربانیان اصلی» تنها کسانی نیستند که آثار هیجانی و عاطفی بلایا را احساس می کنند. بلکه «قربانیان ثانویه»  خانواده کسانی که مستقیما از بلایا متاثر شده اند، شاهدان و ناظران، نیروهای امدادی داوطلب و رسمی که در پی نجات قربانیان هستند نیز ممکن است آثار عاطفی شدیدی را تجربه کنند.

کارکنان بهداشتی و بهداشت روان و نیروهای امدادی دیگری که متعاقبا با قربانیان اصلی و ثانویه کار می کنند نیز تحت تاثیر آثار جسمی و عاطفی سانحه بر دیگران و احتمالا" بر خود قرار می گیرند و ممکن است قربانیان «ضربه های جانشین»  شوند.

حتی کسانی که به بررسی بلایا می پردازند خبرنگاران، عکاسان خبری، امدادگران، نجاتگران و کارکنان سازمان های مختلف کشوری و لشکری که نیازسنجی ها را انجام می دهند نیز ممکن است آسیب ببیند.

 بدیهی است که منبع اصلی ضربه عاطفی ناشی از بلا خود بلا است، اما منبع ضربه زننده حتی پس از محو شدن بلا و هنگامی که قربانیان نجات یافته اند پایان نمی پذیرد. بعد از وقوع بلایا، «بلایای ثانوی» یعنی آثار مربوط به پاسخ مطرح می شوند.  

هجوم سریع امدادگران خیرخواه به منطقه، به منظور تدارک سرپناه و غذا برای آسیب دیدگان، به آشوب و رقابت برای دستیابی به منابع محدود می افزاید.

در بعضی موارد، افراد فقیری که خارج از منطقه قرار دارند به منظور آن که سهمی از مواد غذایی و سایر وسایلی که واحدهای امدادی به قربانیان و حادثه دیدگان ارائه می دهند، داشته باشند، وارد منطقه بلازده می شوند که این موضوع خود بر زحمت امدادگران و بر رنج جامعه بلازده می افزاید.

کسانی که به عنوان زلزله زده در سرپناه یا در یک اردوگاه جا می گیرند، مجبورند که برای دوره های زمانی کوتاه یا دراز مدت به شکلی طاقت فرسا و پیوسته با پیامدهای این زمین لرزه مواجه شوند. در چنین شرایطی به خسارات مالی و جانی، از دست رفتن حریم خصوصی، از دست رفتن اجتماع، از دست رفتن استقلال، از دست دادن آشنایی با محیط و از دست رفتن اطمینان نسبت به آینده نیز افزوده می شود. استحکام خانواده ها از هم پاشیده می شود و تقسیمات کاری محو می شود.

در این میان «آثار تاخیری بلایا» ممکن است پس از تاخیر قابل ملاحظه ای بروز کند، برای بعضی از قربانیان، ممکن است امدادهای صورت گرفته اولیه و نجات یافتن آنها نیز خوش بینی درباره بازگشت به وضعیت اولیه، نوعی «مرحله ماه عسل» ایجاد کند.

اما گذشت ماهها و حتی سالها افراد را به این واقعیت می رساند که خسارات جانی و مادی برگشت ناپذیرند و عزیزانی که از دست رفته اند، دیگر باز نخواهند گشت، تخریب های صورت گرفته در خانواده پایدارند، مشاغل قبلی دیگر وجود نخواهند داشت و استانداردهای زندگی، به مدتی مدید و طولانی کاهش می یابند. در این لحظات برای نخستین بار افسردگی و اضطراب در بعضی از قربانیان ظاهر شده ممکن است میزان خودکشی به طور واقعی بالا برود.

قربانیان دیگر بلایا، در ابتدا به نظر می رسد که «خوب از پس موضوع» برآمده اند. ممکن است این خیالی واهی باشد این قبیل افراد به منظور محافظت از خود ممکن است با انطباق و سازش، اثر بلایا بر خود را فرونشانده یا مهار کنند. ولی پس از مدتی تاخیر(که از نظر زمانی قابل ملاجظه است) محرک های همراه با فاجعه ممکن است خاطرات گذشته را بر انگیزند و تمامی موارد فرونشانده قبلی را به خاطر آورند. در نتیجه این وضعیت ممکن است ماه ها یا  حتی سال ها پس از وقوع بلا، پاسخ های روانشناختی «به طور ناگهانی» بروز کنند.

در این رهگذر  «شیوع اثرات روانشناختی بلایا» نمایان می شود، هرچند آمار دقیق، از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت است، ولی می توان انتظار داشت که در ساعت های اولیه پس از وقوع یک بلا، ۹۰ درصد یا حتی بیشتر از ۹۰ درصد قربانیان حداقل با بعضی از اثرات نامطلوب روانشناختی، مواجه خواهند شد.

در بیشتر موارد، علایم به تدریج و با گذشت چند هفته پس از وقوع بلا، فروکش می کنند. اما در هفته دوازدهم پس از بلا، بیست تا پنجاه درصد افراد ممکن است هنوز نشانه های مهم و معنی دار فشار و پریشانی را نشان دهند. تعداد افرادی که علایم را نشان می دهند معمولا" کاهش می یابد، ولی پاسخ های تاخیری و پاسخ به پیامدهای بعدی بلایا، همچنان پایدار می مانند.

در حالی که بیشتر قربانیان بلایا، معمولا" در سال اول یا دوم پس از واقعه به طور نسبی از فشار و پریشانی رها می شوند، ولی یک چهارم یا بیشتر از یک چهارم قربانیان ممکن است حتی در آن زمان هم علائم مهمی را از خود نشان دهند و ممکن است کسانی که از قبل هیچگونه علائم بیماری نداشته اند، برای نخستین بار در سال اول یا دوم پس از وقوع بلا، فشار و ناراحتی را از خود بروز دهند.  

برای بسیاری از بازماندگان، سالگرد وقوع بلایا ممکن است به خصوص زمانی سخت باشد که در آن علایمی غیر منتظره(هرچند وقت) دوباره بارز می شوند که افراد تصور می کرده اند از آنها راحت شده اند.  

گزارش های موثقی وجود دارد که نشان می دهند ۱۰ سال یا حتی بیش از ۱۰ سال پس از گذشت بلایا، پریشانی عاطفی گسترده ای بارز شده اند که از آن جمله می توان به سیل بوفالوکریک آمریکا در سال ۱۹۷۲ میلادی و فاجعه زلزله بم در سال ۲۰۰۳ میلادی اشاره کرد.

آری وقتی سخن از جمعه ۵ دیماه ۱۳۸۲ و فاجعه زلزله بم، سرزمین نخل های استوار و بهار نارنج به میان می آید، در کنار خسارات سازه های فیزیکی و تخریب ۹۰ درصد فضای شهری  که در مدت ۱۲ ثانیه هزاران نفر کشته، زخمی و بی خانمان شدند، آسیب های روانی - اجتماعی بر روح و روان بمی ها و ساختارهای اجتماعی این شهر نیز از خاطرمان می گذرد.

پیامدهای ناشی از تالمات روحی و رنج از دست دادن عزیزان، بیکاری کارگران فصلی، هم زیستی گروه های بومی و غیربومی در اردوگاه های موقت، مهاجرت های اجباری، از دست دادن شبکه خویشاوندی که به مرور برای بعضی از گروه های در معرض آسیب بیشتر و تاب آوری کمتر مانند سالمندان، زنان و کودکان تنها و طبقه اقتصادی پایین شهر، به افسردگی های طولانی مدت و آسیب های اجتماعی منجر شد، آسیب هایی که بعد از گذر ۱۷ سال با وجود بازسازی فیزیکی این شهر، به دلیل کم توجهی تخصصی به سلامت روانی – اجتماعی بازماندگان زلزله بم مانند بغض فروخورده ای در دل مردم این شهر، باقی مانده است، زخمی که می شود با اجرای سیستم حمایتی روانی – اجتماعی بعد از فاجعه مرهم گذاشته شود.

بلایا هر ساله در جهان منجر به مرگ و معلولیت جسمی و روانی میلیونها نفر و صدمات مالی بسیاری می شود. بدنبال هر حادثه و بلایی استرس های روانی زیادی به بازماندگان وارد می شود لیکن تاکنون سیاست گذاری های بهداشتی، اجتماعی اکثر کشورها در برخورد با این رویدادها، عمدتا" معطوف به پیامدهای جسمی و مالی آن بوده و به عوارض روانشناختی بلایا کمتر توجه شده است.

با توجه به این واقعیت که ایران، از جمله ۱۰ کشور بلاخیز در جهان بشمار می رود و هر سال جان هزاران انسان در توسعه اقتصادی، اجتماعی کشور سهم بسزایی دارند در معرض مخاطرات جدی قرار می گیرد از این رو نیاز به یک برنامه مدون و منسجم و همچنین استفاده از نیروهای بالقوه داوطلب امدادی و خدماتی موجود بیش از پیش احساس می شود.

چنانچه این نیروها به خوبی آموزش های مقابله با بلایا به ویژه مداخلات روانی اجتماعی را ببینند و تحت نظارت تیم تخصصی حمایت روانی قرار گیرند می توانند خدمات ارزشمندی را در موقعیت های اورژانسی و بلایا به آسیب دیدگان ارائه کنند.

امروز و پس از گذشت هفده سال از آن زلزله ویرانگر تبعات ناگوار آن همچنان هزاران هزار نفر از بازماندگان آن فاجعه را آزار می دهد و این زلزله یکی از تلخ ترین سوانح تاریخ معاصر ما و روزی فراموش ناشدنی در خاطره مشترک ایرانیان است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha