محمد صفری، سه شنبه ۹ دی در سرمقاله روزنامه سیاست روز، نوشت: حاج قاسم سلیمانی گرچه فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بود، اما ابعاد دیگری از نظامی گری در او وجود داشت که نشان از توانایی و توانمندی بالای چنینی شخصیتی دارد. سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در عرصه نبرد فرماندهی تمام بود، طراحیها، برنامهریزیها و نقشههای عملیات او هر ژنرال چند ستاره آمریکایی را انگشت به دهان میگذاشت، طراحیهای فرمانده نیروی قدس سپاه توانسته بود همه نقشهها و برنامههای دقیقی که آمریکاییها و صهیونیستهای در منطقه پیاده کرده بودند از بین ببرد.
آمریکا برای سوریه، ساقط کردن دولت قانونی این کشور با بهره گیری از گروههای تروریستی داعش که نیروهای نظامی نیابتی آمریکا محسوب میشوند، برنامه ریزی کرده بود. همه کارها انجام شده بود و در یک برنامه حساب شده، گروههای تروریستی تکفیری وهابی با حمایت مستقیم آمریکا، صهیونیستها و عربستان سعودی وارد خاک سوریه شدند و یک جنگ تمام عیار را علیه ملت و دولت این کشور آغاز کردند. تسلیحات و تجهیزات نظامی پیشرفته و کمکهای مالی بسیاری به داعش شد تا بتواند سوریه با به اشغال در آورد و عراق را نیز بلایی چون سوریه بر سرش پیاده کند.
بیش از ۹ سال از جنگ در سوریه میگذرد اما سوریه باقی ماند، چرا که ایران امنیت ملی خود را فراتر از مرزهای کشور میداسنت علاوه بر آن که سوریه در خط مقدم جبهه مقاومت مقابل رژیم صهیونیستی قرار دارد. خالی کردن پشت سوریه میتوانست عواقب وخیمی به همراه داشته باشد، عواقبی که با فروپاشی سوریه و عراق به دست داعشیهای آمریکایی، جمهوری اسلامی ایران را نیز با خطرات جدی روبرو میکرد.
سردار سلیمانی با تشخیص درست و بجا با ورود به بحران سوریه و عراق،نه تنها این دو کشور را از خطر نابودی نجات داد بلکه امنیت جمهوری اسلامی ایران را نیز تضمین کرد. دید بالای او نسبت به تحولاتی که در منطقه شکل گرفته بود، باعث شد هم در عرصه نظامی و هم در عرصه دیپلماسی موفق عمل کند و نتیجه آن قدرت افزایی جمهوری اسلامی ایران در منطقه شد. چه بسا اگر تصمیم ورود در بحران سوریه و عراق به سیاستمداران سپرده شده بود، آنها هیچ اعتقادی به ورود ایران به عرصه نبرد نظامی با داعش در سوریه و عراق نداشتند.
حتی دیپلماتها نیز قادر نبودند که شخصی چون پوتین رئیس جمهور روسیه را قانع کنند که وارد بحران سوریه شود و در کنار ایران، این کشور را از خطر سقوط نجات دهد.
دو ساعت گفتوگو و مذاکره رو در رو و فشرده با ولادیمیر پوتین که خود سابقه اطلاعاتی و نظامی دارد در حالی که سوریه در منطقه غرب آسیا یکی از متحدان سنتی و قدیمی او بوده است، هیچگاه به این نتیجه نرسید که پس از بحران در سوریه وارد میدان شود و از متحد قدیمی خود دفاع کند. در حالی که روسیه در سوریه دارای پایگاههای نظامی مهمی است.
اما سردار سلیمانی توانست با تشریع بحران و اتفاقاتی که در شرف وقوع است، پوتین را با ایران همراه کند. طبیعی بود که اگر ایران به تنهایی در میدان نبرد سوریه باقی میماند، زمان زیادی برای نابودی داعش و خارج کردن خاک این کشور از اشغال تروریستها صرف میشود.
ائتلاف غربی، عبری و عربی برای منطقه نقشههای شومی کشیده بودند و سوریه تنها مانده بود میان آن همه کفتار. در جهان کنونی دیپلماسی به تنهایی جواب نمیدهد و حتی در بسیاری از مسائل اصلاً جواب نمیدهد چرا که دنیا، دنیای زور و قدرت است و دیپلماسی هم ابزاری شده برای تحمیل و فشار، نمونه شکست دیپلماسی را میتوان در مذاکرات هستهای و تافقی که بر سر آن با ایران به امضاء رسید مثال زد.
اگر آن زمان که سردار شهید سلیمانی به محمد جواد ظریف در باره مذاکرات و قدم زدن او با جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا ابراز ناخرسندی کرد و آن پیام مهم را به ظریف فرستاد تا هوشیارتر عمل کند، دستگاه دیپلماسی و دولت به آن توجه کرده بودند، هیچگاه فریب خندهها، قدم زدنها و قهوه خوردنها در کنار آمریکاییها را نمیخوردند.
زمانی که مایک پومپئو رئیس سازمان سیا بود و برای سردار سلیمانی نامه نوشت و با بی توجهی سردار ایرانی روبرو شد و حتی آن نامه را باز نکرد تا بخواند، این رفتار، یک واکنش دیپلماتیک مقتدرانه در مقابل دشمن است.سردار سلیمانی اگر قصد داشت به مانند دیپلماتهای اتو کشیده عمل کند، نمیتوانست ایران را به پیروزیهای بزرگ برساند. خون شهید سلیمانی همچون زمان حیات او همچنان دارای برکات است، خوف و وحشت آمریکاییها و صهیونیستها از انتقام همچنان در دل آنها است و آرامش را از تروریستها ربوده است.
ترور سردار سلیمانی در عراق عجز نیروهای آمریکایی برای نبرد رو در رو با سردار دلاور ایران را نشان داد.شهید سلیمانی با فرماندهی خود در عراق و سوریه، آمریکا را به شکست کشانده بود و این شکست برای آنها بسیار گران تمام شد.
تصور آمریکاییها از نتیجه ترور سردار حاج قاسم سلیمانی پایان دادن به حضور مقتدرانه ایران در منطقه بود، اما دیدیم که نه تنها حضور ایران کمرنگ نشد بلکه در راستای انتقام سخت، یک سیلی در پایگاه عین الاسد به صورت آمریکاییها نواخته شد تا فراموش نکنند که انتقام سخت در راه است.
نظر شما