اگر اهل مطالعه رمان باشید قطعاً تا به امروز نام رمان من مینا را کشتم را شنیدهاید. این رمان به عنوان یکی از کتابهای عاشقانه ناتورالیستی است که با خواندن آن میتوانید بین زمانهای مختلف نظیر گذشته و حال جا به جا شوید. در زمان حال همه چیز به هم ریخته به نظر میرسد که بسیار هیجان انگیز است. در گذشته نیز میتوانید از پیشینه شخصیتها و روابط داستان به خوبی مطلع شوید. گذشتهای که میتواند روایت گر زمان دانشجویی و کلاس درس دانشگاه باشد.
زمانی که گذشته و حال به هم میرسند روایت داستان به گونهای سیر میشود که قطعاً شما را مجذوب خود خواهد کرد. محور اصلی داستان در زمان گذشته بر اساس تحقیقهای دانشجویی شکل میگیرد که این تحقیق باعث ایجاد یک تراژدی کشتن و قتل خواهد شد. اگر میخواهید اطلاعات خود را در زمینه رمان من مینا را کشتم افزایش دهید بهتر است تا پایان همراه ما باشید.
آشنایی با نویسنده رمان
رضا باباخانلو به عنوان نویسنده رمان "من مینا را کشتم" شناخته میشود که در سال ۱۳۵۸ در تهران متولد شده است. باباخانلو به عنوان یکی از افراد فعال در زمینه فعالیتهای فرهنگی، موسیقی و شعر است که در سالهای اخیر فعالیت زیادی در زمینههای بیان شده داشته است. اولین فعالیت وی به صورت جدی در بخش کتاب، ترجمه و ویراستاری انتشار کتاب سیزده بوده است. کتابهای پرفروش زیادی از باباخانلو وجود دارد که از مهمترین آن میتوان به کتاب آشپزی ایرانی اشاره کرد. حالا رضا باباخانلو با نگارش یک اثر جدید توانسته است توجه بسیاری از افراد دوست دار رمان را به خود جلب کند.
کتاب فوق در زمستان ۹۸ با ۱۸۲ صفحه توسط انتشارات کتاب آوند دانش منتشر شده است. موضوع اول داستان کتاب فارسی است و موضوع دوم آن ژانر ماجرایی، عشقی و جنایی را دربر میگیرد.
معرفی رمان من مینا را کشتم
شاید جالب باشد به صورت مختصر در مورد داستان کتاب بیشتر بدانید. شروع ماجرا از آن جایی است که مهیار در رشته مکانیک در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته میشود. سه کاراکتر اصلی در اولین واحد درسی وجود داشته که مهیار با آنها آشنا میشود. سینا جاویدی، علی عامری موسوی پیر کش و مینا وحیدی. تنها دختر کلاس خانم مینا وحیدی است که داستان به نوعی به سمت این شخصیت کشیده میشود. وجود تحقیق و کارهای کلاسی باعث میشود تا مینا و مهیار با یکدیگر هم گروه شوند. این هم گروهی به مرور زمان باعث ایجاد حس علاقه بین آنها شده که وجود رقیب عشقی به نام علی، باعث میشود تا مهیار به نفع دوست خود علی از این علاقه کنار میکشد.
ازدواج علی و مینا باعث ایجاد حس فراغ در مهیار شده که علی پس از مدتی با مهیار تماس گرفته و میگوید: «من مینا را کشتهام». روایتهای مختلف رمان به گونهای انجام میشود که خواننده به صورت خاص میتواند در گذشته و حال زندگی نماید. رمان از زبان اول شخص یعنی مهیار روایت شده و بسیار هیجان انگیز است. روایت نخست مربوط به ماجرای کلاسهای دانشگاه است و روایت دوم آن پس از تماس علی و قتل مینا آغاز میشود.
بررسی جوانب مختلف داستان نشان میدهد که این کتاب دارای داستان پیچیدهای است که باعث میشود تا خوانندگان در عمق داستان غرق شوند. شخصیت پردازی و داستان رمان به گونهای است که میتوان کتاب را در دسته بندی آثار ناتورالیستی قرار داد.
شناخت دلایل خرید رمان من مینا را کشتم
یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر ذهن بشر را به خود درگیر کرده است موضوع قربانی کردن فرزند توسط پدر به روایت داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) است. این موضوع به گونهای در ذهن بشر رخنه کرده است که بسیاری از افراد عشق خالص به خالق را قابل توجیه میدانند. رمان من مینا را کشتم شاید بتواند از زاویهای دیگر کشتن از شدت عشق را بیان دارد که این امر میتواند عشق بی پایان را با روزگاری که در آن زندگی میکنیم ترکیب نماید.
هنر نویسنده در این رمان به گونهای است که توانسته است شخصیتهای اصلی داستان را با نگرشهای متفاوت نمایش دهد. مینا و مهیار به عنوان شخصیتهای اصلی رمان شناخته شده که قصه قربانی شدن از شدت عشق میشوند. ترکیب شدن عشق گذرا و پایدار در این رمان به گونهای است که مخاطب میتواند در گذشته و حال به شکل قابل توجهی درگیر داستان شود. وجود احساس کینه، عشق و نفرت که به همراه قتل ترکیب میشود باعث پدیدار شدن یک مجموعه از احساسهای گوناگون شده که خواننده را درگیر خود مینماید.
کسانی که به داستانهای هیجان انگیز علاقهمند هستند و خوانندگانی که قتل و معما را دوست دارند میتوانند از این کتاب لذت ببرند. ناگفته نماند که دل شکستگان امروزی که در نبود معشوق خود میسوزند به راحتی میتوانند اوقات فراغت خود را با شخصیت پردازی این کتاب پر نمایند. کتاب من مینا را کشتم به عنوان یک اثر جذاب شناخته میشود که طرفداران زیادی دارد. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید از آکاس دیدن کنید.
بخشی از کتاب من مینا را کشتم
صدای خشخش جارو مانند لبههای اره روی مغزم کشیده میشد. کبریت به انتها رسید و دستم را سوزاند. خاموش کردم و کبریت دوم را روشن کردم. دود سیگار را داخل ریه کشیدم. تلخیاش زیر دلم زد. طعم زهرماریای که دیشب خورده بودم دوباره بالا زد. ساعت ۹ شب سیاه مست بودم که علی زنگ زد. اسم علی را که روی صفحهی موبایل دیدم با لحنی شوخطبعانه گوشی را برداشتم و شروع کردم به مسخرهبازیهای همیشگی. صدای علی ولی لرزان بود. در همان وضعیت این مسئله را تشخیص دادم. گفت: «مهیار، من مینا رو کشتم.» خندیدم و گفتم: «با این شوخی مسخرهت من رو هم کشتی، هرچی زده بودم پرید.» گفت: «شوخی نمیکنم. من واقعاً مینا رو کشتم!»
نظر شما