بایدن همان ترامپ نیست

۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷
کد خبر: 84212681
بایدن همان ترامپ نیست

تهران- ایرنا- روزنامه اعتماد در گفت وگویی آورده است: بعد از چهار سال سیاست «نخست امریکا» از سوی دولت پیشین امریکا و ترک میزهای مذاکره و پیمان‌ها و نهادهای بین‌المللی، جو بایدن، پنجشنبه شب خطاب به دیپلمات‌های امریکایی گفت که به جهانیان پیام بدهند، امریکا به میز مذاکره بازگشته است.

در ادامه گفت وگوی ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ روزنامه اعتماد با محمدرضا تخشید رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران آمده است: رویکرد سیاست خارجی ایالات متحده امریکا تحت زعامت جو بایدن، مساله‌ای بود که با محمدرضا تخشید، استاد روابط بین‌الملل در میان گذاشتیم. تخشید معتقد است که رویکرد سیاست خارجی بایدن ۱۸۰ درجه با دولت پیشین متفاوت است و با انتخاب‌هایی که او در تیم سیاست خارجی و امنیت ملی خود داشته است، پیش‌بینی می‌کند که دیپلماسی امریکا فعال‌تر شود و البته رویکرد امریکا به دوران چهار ساله دوم باراک اوباما نزدیک‌تر شود. تخشید درخصوص رویکرد واشنگتن نسبت به برجام هم معتقد است که هر چند مطالبه پیشقدم شدن امریکا در برجام به دلیل خروج امریکا از این توافق منطقی است، اما این توقع عملیاتی نیست و باید ساز و کاری جهت بازگشت گام به گام دوطرف به همه تعهدات طرح‌ریزی شود. او هرچند با توجه به اظهارات بایدن و انتخاب‌هایش در تیم سیاست خارجی امریکا به احیای کامل تعهدات برجامی امریکا و ایران امیدوار است، اما معتقد است که سیاست قابل پیش‌بینی نیست و ممکن است رویدادهایی پیش‌بینی نشده در این مسیر مانع ایجاد کنند. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «اعتماد» را با محمدرضا تخشید، رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مطالعه می‌کنید.

از اظهارنظرهایی که در مورد سیاست خارجی امریکا در دوران بایدن بیان شده است و به ویژه باتوجه به سخنرانی پنجشنبه شب ایشان درخصوص سیاست خارجی، فکر می‌کنید رویکرد دولت بایدن در سیاست خارجی چه مسیری را در پیش بگیرد؟ استمرار سیاست خارجی دوران ترامپ با رویکردی جدید یا سیاستی از بنیان تازه یا آن‌گونه که مایک پمپئو، وزیر خارجه پیشین امریکا در واکنش به سخنرانی بایدن گفت، بازگشت به ۸سال پیش و در پیش گرفتن رویکرد دولت دوم اوباما؟

اتفاقی که سال ۲۰۱۶ در امریکا رخ داد این بود که فردی به ریاست‌جمهوری ایالات متحده امریکا انتخاب شد که در تاریخ ایالات متحده بی‌سابقه بود. دونالد ترامپ، دیدگاه‌ها، سوابق و رویکردهای کاملا مشخصی داشت و در جامعه سیاسی امریکا نیز از این فرد شناخت کافی وجود داشت، اما برخلاف همه انتظاراتی که درون امریکا و بیرون امریکا از تحولات سیاسی این کشور وجود داشت، چنین شخصی توانست به مقام ریاست‌جمهوری دست پیدا کند. در دوره چهار ساله ترامپ رویدادهای متعددی در حوزه سیاست خارجی و داخلی دونالد ترامپ دیدیم که خیلی متفاوت‌تر از آن چیزی بود که چه از یک رییس‌جمهور جمهوری‌خواه و چه دموکرات انتظار می‌رفت. اگر بخواهیم در مورد سیاست خارجی ترامپ را ارزیابی کنیم، هم مبنای تصمیم‌گیری و هم خود تصمیم‌گیری‌های او کاملا با روسای جمهوری پیشین امریکا تفاوت داشت.

در انتخابات اخیر امریکا، فردی به ریاست‌جمهوری این کشور برگزیده شد که ۱۸۰ درجه با رفتار و دیدگاه‌های سیاسی و نحوه تصمیم‌گیری دونالد ترامپ تفاوت دارد. سیاستمدارانی در حزب دموکرات وجود داشتند که تا این اندازه تمایز و تضاد آنها به لحاظ فکری، اخلاقی و تصمیم‌گیری با دونالد ترامپ بارز نباشد. من اظهارنظر مایک پمپئو درخصوص سیاست خارجی دولت جدید امریکا را قبول دارم، اگر به چینش کابینه جو بایدن، رییس‌جمهور امریکا، نگاه کنید، افرادی مانند آنتونی بلینکن، جیک سولیوان یا جان کری که مسوولیتی در کابینه او گرفته‌اند، چهره بارز و موثری در دوران اوباما بودند. شخص جو بایدن هم از لحاظ دیدگاه بسیار به باراک اوباما نزدیک است. کسانی که صحبت پنجشنبه شب بایدن را گوش داده ‌باشند، متوجه شده‌اند که تفاوت عمیقی در میان صحبت‌های او با سیاستمداران جمهوری‌خواه و حتی دموکرات‌هایی همچون هیلاری کلینتون وجود دارد. تفاوت و تمایز رویکرد و سیاستگذاری‌های حوزه سیاست خارجی دولت بایدن کاملا واقعی و ملموس است. گرچه به هر صورت به لحاظ ساختاری یک رییس‌جمهور فقط تا اندازه مشخصی می‌تواند بر سیاست خارجی تاثیرگذار باشد، هر چند میزان این اثرگذاری زیاد است، اما سقف مشخصی برای نقش رییس‌جمهور وجود دارد.برای درک این تمایز من یک مثال می‌زنم؛ هر رییس‌جمهور در ایالات متحده امریکا معمولا یک سخنرانی کلیدی در مورد موضوع‌ها و دغدغه‌های اصلی این کشور، انجام می‌دهد که از طریق آن اساس سیاستگذاری خود در حوزه موردنظر را تشریح کند.

این سخنرانی‌ها ممکن است در مورد محیط‌زیست یا نظام خدمات درمانی باشد یا در مورد سیاست خارجی. دونالد ترامپ، سخنرانی کلیدی خود در مورد سیاست خارجی را در خاک عربستان‌سعودی انجام داد. تم اصلی سخنان ترامپ در مورد حمایت از اسراییل، استمرار حمایت از کشورهای عربی جنوب خلیج‌فارس و مخالفت با جایگاه ایران در منطقه بود. اما بایدن جایگاهی کاملا متفاوت را برای سخنرانی کلیدی سیاست خارجی خود انتخاب می‌کند. او به ساختمان وزارت خارجه می‌رود، این اشاره به این معنا است که بایدن معتقد است سیاست خارجی باید درون وزارت خارجه، توسط دیپلمات‌های کارکشته و براساس تجربیات متخصصان و تکنوکرات‌های این نهاد، برنامه‌ریزی، سیاستگذاری و تعیین شود. نخستین جملاتی که بایدن در سخنرانی خود بیان می‌کند این است که «امریکا بازگشته است، دیپلماسی بازگشته است»، فحوای این کلام این است که هدف دولت بایدن بازگرداندن امریکا به جایگاه از دست رفته پیشین خود و بازگرداندن دیپلماسی به درون وزارت خارجه است، نه اینکه تصمیم‌های مهم سیاست خارجی بدون مشورت و همکاری با مقام‌های دستگاه دیپلماسی، درون کاخ سفید و راسا توسط رییس‌جمهور و مشاورانش تعیین شود.

دیپلماسی کار سخت و زمان‌بری است و همیشه نمی‌تواند نتایج مطلوب فوری در پی داشته ‌باشد، فکر می‌کنید که از طریق دیپلماسی این فرصت برای بایدن وجود دارد که امریکا را به جایگاه پیشین خود برگرداند؟

کار دیگری نمی‌توان کرد، دنیا همواره در این مسیر قرار داشته که مسائل بین‌المللی و جهانی را از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی حل می‌کردند، اگر دیپلماسی نباشد یا مسیر تعامل به بن‌بست می‌رسد یا به جنگ. اگر یک مشکل بین‌الملل را نمی‌توان بدون دیپلماسی حل و فصل کرد. همین مساله یمن را اگر درنظر بگیریم در دوران دونالد ترامپ، از عربستان و ائتلاف متحدانش حمایت همه‌جانبه‌ای می‌شد. چند روز مانده به پایان دوران ریاست‌جمهوری، مایک پمپئو، وزیر خارجه پیشین امریکا برای اینکه حل مساله یمن را از طریق دیپلماسی مشکل کند، انصارالله را در فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی قرار داد تا جلوی حل این مساله از طریق دیپلماسی را مسدود کند. این اقدام دولت پیشین، هم با مخالفت اروپا و هم با مخالفت سازمان ملل متحد مواجه شده ‌بود که آن را عامل شکست راهکارهای سیاسی برای جنگ یمن می‌دانستند.

بایدن نخستین راهکاری که برای پایان این جنگ عنوان کرد که حمایت خود را از عربستان‌سعودی در این جنگ قطع می‌کند و فروش سلاح‌هایی را که در این جنگ به شکل تهاجمی استفاده می‌شود متوقف می‌کند. این یک تغییر سیاست بنیادین محسوب می‌شود. قطعا درست است که دیپلماسی راه طولانی دارد، گاهی رویکرد دیپلماتیک موفق می‌شود و گاهی با شکست مواجه می‌شود، اما تنها راهی است که اجازه می‌دهد تنش‌ها در سیاست بین‌الملل کاهش پیدا کند و تصمیم‌های اینچنینی، می‌تواند کمک کند که شانس موفقیت تلاش‌های دیپلماتیک افزایش یابد.

چهار سال دوران ترامپ باعث شد که اعتماد ۷دهه‌ای میان اروپا و امریکا، به‌ شدت خدشه‌دار شود. جو بایدن چگونه می‌تواند متحدان همیشگی امریکا را قانع کند که سیاستش یک رویکرد کوتاه‌مدت نیست و مجددا فردی مانند ترامپ باعث خدشه در روابط دو سوی اقیانس اطلس نمی‌شود؟ آیا اعتماد میان اروپا و امریکا قابل بازسازی است؟

قطعا در سیاست و به ویژه روابط بین‌الملل، کسی نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی یا تضمین کند. اما با روالی که در گذشته وجود داشت و اینکه بسیاری از سیاستمداران و کارشناسان ترامپ را یک اتفاق و حادثه می‌دانند که احتمال وقوع مجدد آن، ناچیز است. بایدن شاید می‌تواند بهترین جایگزین برای ترامپ باشد، این شخصی که هم باتجربه است، هم در بعد سیاست خارجی و هم سیاست داخلی شناخته‌ شده است و قابل اعتماد است، با ۸سال سابقه خدمت به عنوان معاون رییس‌جمهور، متحدان امریکا شناخت کافی از او دارند. او از همین روزهای آغازین کارش تصمیم‌هایی می‌گیرد که اعتمادسازی می‌کند و قطعا اروپایی‌ها اهمیت این گام‌های اطمینان‌ساز و اعتمادساز را می‌دانند. به علاوه اینکه خود اروپایی‌ها هم علاقه‌مند به بازسازی اعتماد هستند، اروپا اتحاد و همکاری با امریکا را به نفع خود می‌داند و ترجیح می‌دهد که امریکا نقش مهم و موثری در امنیت اروپا در وهله اول و امنیت جهانی داشته ‌باشد. اقدام دولت بایدن برای بازگشت به پیمان آب و هوایی پاریس یا متوقف کردن کاهش نیروها در آلمان، نشان‌دهنده آن است که واشنگتن علاقه‌مند است به رویکردهای گذشته بازگردد و اروپایی‌ها هم این رویکرد را یک رویکرد دایمی می‌دانند، البته عرض کردم که هر اتفاقی ممکن است رخ دهد که این اراده را با تزلزل یا مشکل مواجه کند، اما برداشت عمومی از سوگیری بایدن این است که اعتماد و اتحاد میان امریکا و اروپا بازسازی خواهد شد.

وزیر خارجه دولت بایدن در جلسه استماع کنگره، این نکته را مورد اشاره قرار داد که با اهداف سیاست خارجی دولت ترامپ در برابر چین موافق است، اما برخی اقدام‌های دولت پیشین را نادرست ارزیابی می‌کند. پیش‌بینی شما از رویکرد دولت بایدن در مقابل چین به عنوان اصلی‌ترین رقیب امریکا در جهان امروز چیست؟

سیاستی که در دوره ترامپ در پیش گرفته‌ شد این بود که با تحمیل تعرفه‌های خیلی بالایی به محصولاتی که از چین وارد می‌شود، قدرت چین تضعیف شود و این کشور وادار به دادن امتیازهایی برای بهبود کسری تراز تجاری امریکا با چین شود. بعد از اینکه این سیاست با شکست مواجه شد و توفیقی برای تضعیف قدرت چین به دست نیامد، دولت ترامپ رویکرد سیاسی جدیدی در پیش گرفت. درحالی که ترامپ در یکی، دو سال نخست ریاست‌جمهوری‌اش دنبال راهکاری مسالمت‌آمیز از طریق جنگ تعرفه‌ای برای جبران موازنه مناسبات تجارت خارجی بود، بعد از شکست سیاستی خصمانه و شعاری در پیش گرفت. سیاست خارجی ترامپ، بدون مبنا و بدون رویکرد برنامه‌ریزی شده ‌بود. سیاست خارجی ترامپ هیچ دکترین و استراتژی مشخصی نداشت. مبنای رویارویی ترامپ با چین مساله تجارت بود و به مطرح کردن مسائلی مانند دزدی اختراعات و دخالت در انتخابات خلاصه می‌شد.دولت بایدن تحت فشار است که بتواند رویکردی کاملا برنامه‌ریزی شده، برای حل مسائل با چین درپیش بگیرد.

بایدن باید به افکار عمومی امریکا نشان دهد که در مقابل چین به قول ترامپ «tough یا محکم» ایستاده است. از همین ابتدای مسیر هم دولت بایدن تلاش می‌کند رویکرد انتقادی خود را نسبت به چین نشان دهد و انتقادهای حقوق بشری و امثال اینها احتمالا از سوی دولت بایدن بیان می‌شود. جو بایدن به هر تقدیر تلاش می‌کند که از طریق دیپلماسی مسائل تجاری و سیاسی میان دو کشور را تا حدی حل کند. اما به هر تقدیر همه دنیا به این مسائل پی برده‌اند که قدرت نظامی و اقتصادی چین به شکل فزاینده‌ای بیشتر می‌شود. در دوران اوباما سیاست‌هایی مانند اعزام نیروهای بیشتر نظامی به شرق آسیا و اقیانوسیه، از جمله افزایش نیروهای امریکایی در استرالیا و همچنین انتقال نظامیان امریکایی از خاورمیانه به شرق آسیا، برای مهار قدرت نظامی چین در پیش گرفته‌ شد.بایدن باید به سمت حل مسالمت‌آمیز مشکلات برود. پیش‌بینی من این است که دولت کنونی امریکا، اقدامی برای آغاز و دامن زدن به تنش با چین نمی‌کند.

در مورد روسیه چطور؟

درون امریکا، در میان نهادهای امنیتی و اطلاعاتی امریکا این برداشت وجود داشت که ترامپ در مقابل روسیه و پوتین خیلی کوتاه می‌آید. برای مثال در نشست هلسینکی، بعد از دیدار ترامپ با پوتین، خبرنگاری از او پرسید که آیا با رییس‌جمهور روسیه در مورد دخالت مسکو در انتخابات ۲۰۱۶ گفت‌وگو کرده است و ترامپ به راحتی به او پاسخ داد که چنین مساله‌ای را مطرح کرده‌ام و پوتین هم گفت که ما دخالت نکردیم و من هم حرف او را قبول دارم. این برای جامعه اطلاعاتی امریکا بسیار سنگین آمد، چراکه رییس‌جمهور کشورشان حرف یک رهبر خارجی را به ارزیابی اطلاعاتی سازمان‌های امنیتی کشورشان ترجیح می‌دهد. بایدن اما صراحت بیشتری در پیش گرفته است. هفته پیش در نخستین گفت‌وگوی تلفنی بایدن و پوتین، رییس‌جمهور امریکا مثلا در مورد گزارش‌هایی که درخصوص پاداش دولت روسیه به شبه‌نظامیان افغان که نیروهای امریکایی را هدف قرار بدهند، با پوتین صحبت کرد. دولت ترامپ کاملا درخصوص این پرونده سکوت کرده ‌بود و حاضر به مطرح کردن آن در ارتباط با مسکو نبود.

ترامپ با وجود تمام فشارها و مطالبات سیاسی و عمومی برای مطرح کردن این مسائل، حاضر به اقدام در مورد آنها نشد، اما بایدن در نخستین گفت‌وگوی تلفنی‌اش چه مورد پاداش برای قتل نیروهای امریکا و چه مساله دخالت در انتخابات را مورد اشاره قرار داد. این اقدام‌ها نشان‌دهنده موضع محکم‌تری در مقابل روسیه است. سرجمع برداشت من این است که با وجود صراحت، بایدن تلاش می‌کند که محافظه‌کارانه و دیپلماتیک در مقابل این مسائل گام بردارد تا باعث کاهش تنش‌ها شود.

درست سه روز بعد از برگزاری مراسم تحلیف بایدن، اعتراضاتی در روسیه آغاز شد و مخالفان پوتین گفتند که قصد دارند تا تابستان سال آینده که انتخابات برگزار می‌شود به این اعتراضات ادامه دهند. فکر می‌کنید تغییر در قدرت سیاسی امریکا تاثیری در سیاست داخلی روسیه داشته است؟

شرایط نشان می‌دهد که تغییر دولت در امریکا در روحیه دادن به مخالفان پوتین بی‌تاثیر نبود. مهم‌ترین نشانه‌اش همین است که در گفت‌وگوی تلفنی رییس‌جمهور امریکا با پوتین، به منتقد برجسته کرملین، الکسی ناوالنی اشاره شد و بعد از بازداشت معترضان و حکم دادگاه در مورد ناوالنی هم دولت امریکا واکنش‌های نسبتا تندی را نشان داد. مخالفان پوتین در زمان ترامپ می‌دانستند که هر اقدامی انجام دهند، با حمایت امریکا مواجه نمی‌شود، اما حالا می‌دانند حرکاتی که انجام می‌دهند، در واشنگتن نادیده گرفته نمی‌شود و اگر با حرکات تند و خشن سرکوب شوند، دولت امریکا به آن واکنش نشان می‌دهد. اینکه این واکنش‌ها تا چه اندازه موثر باشد، قابل پیش‌بینی نیست، اما قطعا رویکرد سیاست خارجی امریکا، در مسائل سیاست داخلی روسیه بی‌تاثیر نخواهد بود.

در ادامه سوالم در رابطه با چین، فکر می‌کنید سیاست دولت اوباما که اشاره کردید در مورد کاهش نیروها در خاورمیانه و انتقال آنها به شرق آسیا در کنار سیاست ائتلاف‌سازی در حوزه اقیانوس آرام مجددا از سر گرفته‌ شود؟

پیش‌بینی من این است که توجه امریکا و دولت بایدن به تقویت نیروها در کشورهایی که نزدیک چین هستند و در حوزه نفوذ چین قرار دارند بیشتر می‌شود و در همین یکی، دو هفته‌ای که بایدن در کاخ سفید است. دست‌کم سه رهبری که مخاطب تماس‌های بایدن بودند در منطقه چین بودند. این تماس‌ها نشان‌دهنده اهمیت چین در آینده سیاست امریکا است. اینکه آیا برای افزایش نیروها در شرق آسیا، بایدن به دنبال کاهش نیروها در خاورمیانه می‌رود، به نظر من باید منتظر بود و دید. آنچه قطعی است، افزایش نیروهای پیرامون چین و آسیا پاسیفیک است، اما در مورد خاورمیانه احتمالا رویکرد کاهش یا ثابت نگه داشتن نیروها در پیش گرفته می‌شود.

در زمینه خاورمیانه گفتید که ترامپ سخنرانی کلیدی‌اش را درخصوص سیاست خارجی در عربستان‌سعودی انجام داد، در حالی که یکی از شاخص‌ترین بخش‌های سخنرانی سیاست خارجی بایدن، انتقاد از عربستان و قطع حمایت نظامی از این کشور در جنگ یمن بود. به هر حال از زمان روزولت تاکنون، واشنگتن و ریاض رابطه بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند که هرگز به خصومت و رویارویی نرسیده است. با توجه به انتقادهایی که آقای بایدن از سیاست‌های عربستان‌سعودی می‌کند، آینده روابط واشنگتن و ریاض چگونه خواهد بود؟

در دوران ترامپ ما شاهد بی‌سابقه‌ترین حمایت امریکا از عربستان‌سعودی بودیم، درواقع یک چک سفید امضا دراختیار ریاض قرار گرفته ‌بود که هر کاری می‌خواهد انجام دهد و هر عملیاتی به هر اندازه ضدبشری در یمن انجام دهد. علاوه بر اینها اتهام‌هایی به خانواده ترامپ در مورد روابط تجاری محرمانه با عربستان‌سعودی وجود داشته است. توجیه‌هایی مانند درآمدهای امریکا از فروش سلاح به عربستان یا جذب ریاض برای پیوستن به مسیر عادی‌سازی روابط با اسراییل در مورد این حمایت‌ها از ریاض مطرح می‌شد، اما با هر انگیزه‌ای که تصور کنیم این حمایت‌ها انجام شده‌ بود، نوع رویکرد امریکا نسبت به عربستان بی‌سابقه بود. در پرونده قتل جمال خاشقجی، ترامپ سعی کرد که اصلا خودش را درگیر نکند، در حالی که در تمام جهان مواضع تندی در مقابل این اقدام گرفتند. در طول چهار سال ریاست‌جمهوری ترامپ، عربستان هر کاری را که تشخیص می‌داد انجام می‌داد و هیچ نگرانی از فشار دولت امریکا نداشت. در این زمینه هم پیش‌بینی این است که سیاست دولت بایدن به سیاست دولت اوباما باز گردد.

واشنگتن در دوران اوباما پایین‌ترین سطح رابطه را در نیم قرن گذشته با عربستان داشت، به ویژه در دوره دوم دولت اوباما با توجه به پشتکار و عزم و اراده‌ای که در دولت اوباما برای حل مسائل با ایران وجود داشت، باعث دل‌چرکینی و اضطراب ریاض شده ‌بود. این مسیر در دوران بایدن هم تکرار خواهد شد. بالاخره عربستان همچنان به عنوان هم‌پیمان و دوست نزدیک امریکا در خلیج‌فارس باقی خواهد ماند، اما حمایت بی‌حد و مرز و چک سفید امضایی دراختیار آنها قرار نمی‌گیرد. در دوران ترامپ، سلاح‌ها و فناوری‌های حساس نظامی که امریکایی‌ها کمتر دراختیار دیگر کشورها قرار می‌دهند دراختیار عربستان و متحدانش قرار گرفت که بایدن در همان روزهای ابتدایی کارش، فروش آنها را متوقف کرد. دوستی واشنگتن و ریاض در دوران بایدن با رویکرد منطقی‌تری پیش خواهد رفت.

در مورد برجام گفتید، به نظر می‌رسد عزم و اراده در تهران و واشنگتن برای حل مسائل مورد اختلاف وجود داشته ‌باشد، اما همزمان نوعی بی‌میلی هم در دو پایتخت وجود دارد که به نظر می‌رسد که دو طرف برای حفظ ظاهر از پیش‌قدمی در گفت‌وگو خودداری می‌کند. با توجه به فرصت ناچیزی که تا ۳ اسفند (۲۱فوریه)، ضرب‌الاجل ایران برای اقدام‌ها شدیدتر در مقابل نقض برجام، آیا فکر می‌کنید عزم و اراده میان دو طرف به عمل تبدیل شود؟

با انتخاب‌هایی که در بخش سیاست خارجی انجام شده است، از جمله انتخاب رابرت مالی به عنوان نماینده ویژه رییس‌جمهور امریکا در رابطه با ایران، می‌توان برداشت کرد که یک گام مثبت در رابطه با ایران برداشته ‌شده است. همین که جو بایدن در سخنرانی سیاست خارجی‌اش، پنجشنبه شب اشاره‌ای به مساله ایران نکرد، از دیدگاه من یک نشانه مثبت محسوب می‌شود. مقایسه کنید با دونالد ترامپ که از هر فرصتی برای حمله به ایران استفاده می‌کرد، در سازمان ملل، در حساب کاربری توییتر و مصاحبه‌هایش، سعی می‌کرد ایران را به عنوان یک مشکل عمده برای امریکا برجسته کند. اما اینکه بایدن مساله ایران را جزو اولویت‌های سیاست خارجی کشورش مطرح نکرد، نشان می‌دهد که دولت او قصد دارد مسائل جاری را به شکل مسالمت‌آمیز و از مسیر گفت‌وگو حل کند. اینکه چرا برخی سیگنال‌های متناقض یا اظهارات ظاهرا بیانگر بی‌میلی از سوی طرفین مطرح می‌شود به این دلیل است که هر طرفی قصد دارد برای امتیاز گرفتن دست بالا را داشته ‌باشد. اما وقتی پای عمل به میان بیاید، هر طرف قطعا آمادگی دارد که عقب‌نشینی‌هایی را برای به نتیجه رسیدن مذاکرات یا ابتکار دیپلماتیک، انجام دهد.

برداشت من این است که هم امریکا و هم ایران، در هفته‌های آینده قبول می‌کنند که بدون قید و شرط و بدون هیچ تغییر و مذاکره‌ای درخصوص مواد برجام، به تعهدات پیشین خودشان بازگردند. بایدن و دیپلمات‌هایش بارها اعلام کرده‌اند که اراده دارند که مساله برجام و مشکل هسته‌ای با ایران به صورت مسالمت‌آمیز و از طریق گفت‌وگو حل شود. ایران هم باتوجه به مسائلی که وجود دارد و به ویژه با توجه به فشاری که تحریم‌ها به کشور وارد شده است و زحمت‌هایی که برای رسیدن به این توافق هسته‌ای کشیده شد، اراده کافی برای از سرگیری تعهداتش، در صورت اجرا ی‌تعهدات طرف مقابل دارد. با این حال تصور می‌کنم که امریکا هم بدون بازگشت ایران حاضر به بازگشت به تعهداتش نیست. به برداشت من این اتفاق که امریکا اول به برجام برگردد و سپس ایران تعهداتش را از سر بگیرد، شدنی نیست. مسیر عملی به نظر من این است که ساز و کاری از طریق گفت‌وگوهایی در سطح معاونان وزارت خارجه ۱+۵ یا فقط کشورهای اروپایی یا اتحادیه اروپا تعیین شود که دو کشور همزمان بتوانند از طریق گام‌های متناظر، به شرایط اجرای کامل تعهدات بازگردند. اینکه امریکایی‌ها می‌گویند ایران باید به اجرای بدون کم و کاست همه تعهداتش برگردد یا اینکه تهران می‌گوید امریکا باید تعهداتش را ابتدا از سربگیرد، امکان‌پذیر نیست.

اسراییل و عربستان‌سعودی، به ‌شدت منتقد برجام بودند و هنوز هم فشار خودشان را بر بازنگشتن امریکا به شرایط قبل ادامه می‌دهند، فکر می‌کنید این فشارها به کجا می‌کشد، آیا واشنگتن در مقابل فشارها انعطاف نشان می‌دهد یا حاضر است آنها را دل‌چرکین کند و از این طریق موقعیت خود را در برخی دیگر از پرونده‌های خاورمیانه مشکل‌تر کند؟

باز هم به مساله انتخاب‌های جو بایدن برای کابینه‌اش اشاره می‌کنم، آنتونی بلینکن، وندی شرمن، جان کری، جیک سولیوان و رابرت مالی، همه در فرآیند مذاکرات برجام حضور مستقیم یا غیرمستقیم داشتند و مخالفت‌های قوی اسراییل را تحمل کرده‌اند. اگر به یاد داشته ‌باشید در آستانه توافق هسته‌ای با ایران، جمهوری‌خواهان عامدانه و با هدف باج‌گیری سیاسی بنیامین نتانیاهو را برای سخنرانی ضدایرانی به کنگره دعوت کردند. این دیپلمات‌ها در آن دوران هم باتوجه به همه این موانع، فشارها را پذیرفتند و توافق را به سرانجام رساندند. این دیپلمات‌ها باتوجه به تجربه‌ای که دارند، کاملا واقف هستند که چنین فشارهایی وجود دارد و مانع‌تراشی‌هایی پیش روی مسیر همکاری میان تهران و واشنگتن به وجود می‌آید.

فشارهای دیگری هم وجود دارد که البته از فشارهای عربستان و اسراییل کمتر نیست. مشخصا فقدان رویکرد عملی از سوی اروپایی‌ها برای اجرای تعهدات‌شان که در دوران ترامپ تلاش کافی برای اجرای برجام انجام ندادند. ولی اروپا در وهله اول خواستار بازگشت امریکا به برجام و انجام تعهدات ایران در چارچوب توافق هسته‌ای است. قطعا فشارهای زیادی از سوی کشورهای مخالف برجام وجود دارد، اما بعید است که این فشارها به نتیجه برسد. از امروز به شکل قطعی نمی‌توان پیش‌بینی کرد که ایران و امریکا به تعهدات‌شان برگردند. من تا حد زیادی وزنه را به نفع ازسرگیری اجرای تعهدات برجامی می‌بینم، اما به هر حال دنیای سیاست قابل پیش‌بینی نیست و ممکن است که این پیش‌بینی من اشتباه از آب در بیاید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha