در ادامه گفت و گوی ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ روزنامه ایران با جلال دهقانی فیروزآبادی استاد دانشگاه آمده است: امریکا به برجام باز میگردد؟ اگر تصمیم به بازگشت بگیرد تحت چه شرایطی این کار را انجام خواهد داد؟ و ایران در چه صورت حاضر به مذاکره با این کشور خواهد بود؟ این پرسشها و پرسشهای متعدد دیگری بعد از روی کار آمدن دولت جدید امریکا درباره وضعیت بحرانی برجام مطرح شده است که در گفتوگو با سید جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل بینالملل آنها را به بحث گذاشتیم. او در این گفت وگو تأکید کرد که در شرایط جاری میانجیگری قدرتهای بزرگی همچون چین و روسیه می تواند به گرهگشایی از برجام بینجامد.
در حالی که دولت بایدن یکی از اولویتهای خود را بازگشت به برجام اعلام کرده بود اما بهنظر میرسد که او در نشان دادن آمادگی خود برای بازگشت فوری به برجام موفق نبوده است. دلایل آن را چه میدانید؟ اینکه او با اولویتهای مهم تری رو به رو است یا برای بازگشت فوری به برجام ملاحظاتی در نظر دارد؟ نقش فشارهای خارجی مانند متحدش یعنی اسرائیل در این تأخیر چقدر است؟
اولاً، وعدههای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری با سیاستهای آنان بهعنوان رئیسجمهوری لزوماً یکسان نیست؛ چون در مقام عمل بهعنوان رئیس جمهور، موانع و مشکلات بسیاری رخ میدهد. ثانیاً تیم بایدن بهصورت ضمنی و برخی دیگر از صاحبنظران، ازجمله خود من، گفته بودند که بازگشت به برجام پیچیده و زمانبر خواهد بود؛ چون بایدن براحتی اهرمهایی را که ترامپ برای امریکا ساخته است از دست نمیدهد. در ایران بعضی خوش بینانه انتظار داشتند که بایدن بیقید و شرط و فوراً به برجام برخواهد گشت. ولی واقعیتها معمولاً آنطور که ما انتظار داریم نیستند. یکی از شگردهای مذاکراتی امریکا امتیازسازی کاذب است. به طوری که یک مشکل و مسأله کاذبی را ایجاد میکنند و بعد حل آن را بهعنوان یک امتیاز به طرف مقابل میفروشند .همانطور که قبلاً گفته بودم بایدن درصدد آن است تا بازگشت به برجام را بهعنوان یک امتیاز به ایران بفروشد و در مقابل از ایران امتیاز طلب کند. این امتیاز میتواند دست کشیدن ایران از بعضی از مطالباتش مانند برداشتن همه تحریمها یا خسارات ناشی از خروج از برجام باشد. به اصطلاح به مرگ بگیرد که ایران به تب راضی شود.
داشتن اولویتهای داخلی هم یکی از دلایل تأخیر بایدن است. گرچه هنوز هم موضوع هستهای ایران یکی از اولویتهای بایدن است. جیک سولیوان، مشاور امنیت ملی امریکا و بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا هر دو اشاره کردهاند که ایران در حال نزدیک شدن به بمب اتم است و باید از آن جلوگیری کرد. بویژه سالیوان تأکید کرده که باید هر چه زودتر مهار برنامه هستهای را در اولویت گذاشت. بنابراین این نشان میدهد تأخیر امریکا در بازگشت بخصوص رفع تحریمها بدون هزینه نیست و امریکا باید آن را بپردازد. شاید بعضی انتظار نداشتند ایران اولویت اول امریکا نباشد. باز من تأکید میکنم که از قبل پیشبینی میشد که بازگشت به برجام اولویت اول بایدن نیست. او در سخنرانی مراسم تحلیف یک بار هم اسم هیچ کشوری را نبرد و سیاست خارجی خیلی در حاشیه بود و اغلب تأکیدش وحدت و همبستگی ملی و کرونا و مباحث داخلی بود.اختلافـــــــــات داخلی و مخـــــــــالفت جمهوریخواهان دلیل دیگر تأخیر بایدن است. خب الان بایدن و تیم سیاست خارجیاش در داخل هم باید یک زمینهسازی برای بازگشت به برجام داشته باشند و مخالفان سرسخت آن را راضی کنند. از این رو، بایدن درصدد است با حداقل هزینه و حداکثر امتیاز به برجام برگردد تا آنان را قانع کند. در زمان اوباما هم مخالفت آنان با برجام باعث شد تا این موضوع در سنا طرح و تصویب نشود.
بعد از دستیابی به برجام کشورهای غربی بویژه امریکا درصدد پیگیری موضوعات منطقهای و فعالیت موشکی ایران بهعنوان مذاکرات تکمیلی تحت لوای برجام ۲ و ۳ بودند اما خب بعدها این مذاکرات بهدلیل مشکلاتی که در روند اجرای توافق هستهای پیش آمد، مورد پیگیری قرار نگرفت. برخی معتقدند که بایدن با در نظر گفتن چنین پیشینهای میخواهد این بار بازگشت به برجام را با الگوی جدیدتری مورد پیگیری دهد. شما این طور فکر میکنید؟
تیم سیاست خارجی بایدن از جمله «سالیوان» و «ویلیام برنز» که در جریان مذاکرات محرمانه عمان هم بودند، ادعا میکنند که برجام در واقع در فرآیند یک پروسه کنترل تسلیحاتی گام به گام حاصل شده است و ایرانیها از همان اول میدانستند که این آغاز کار است نه پایان آن. بنابراین آنها معتقدند که کار مذاکره با ایران از موضوع هستهای شروع شده است ولی در ادامه باید به موضوعات دیگر تعمیم و تسری داده شود. خود بایدن هم قبل از ریاست جمهوری به این موضوع تصریح کرده بود.
در این زمینه دو سناریو قابل تصور است: اول، مذاکرات منطقهای، هستهای و موشکی در قالب یک بسته؛ دوم، مذاکرات منطقهای به موازات و روی ریل موازی مذاکرات هستهای که خود به دو صورت قابل اجراست: با مشارکت ۵+۱ و کشورهای منطقه؛ بدون حضور ۵+۱ و حمایت آنها. اما دیپلماتهای کنونی امریکا با چنین پیشینهای معتقدند که دولت بایدن باید در ابتدا موضوع هستهای را به نوعی به یک پیشرفت برساند و محدودیتی برای آن ایجاد کند و سپس به موضوعات بعدی بپردازد؛ چون معتقدند مهمترین تهدید امنیتی از سوی ایران تهدید هستهای است. بنابراین ضروری است که فعلاً آن را حل کنند بعد یا در ادامه به مباحث موشکی و منطقهای بپردازند؛ یا روی یک ریل موازی بخصوص بحث منطقهای را پیش ببرند که من اینطور فکر میکنم؛ یعنی از تحلیل گفتارهای تیم سیاست خارجی بایدن معلوم میشود که اولویت اول آنها مهار و محدود کردن برنامه هستهای ایران و برگرداندن آن به تعهدات برجامی اش و سپس پرداختن به موضوعات دیگر است. در اینجا خود سالیون صراحتاً میگوید ما نباید برنامه هستهای ایران را گروگان حل و فصل مسائل منطقهای کنیم. دولت بایدن از الگوی تسری استفاده میکند. یعنی شروع از برجام برای تقویت، تطویل و سپس تعمیم آن به موشکی و منطقه ای.
الگوی مورد نظر دولت «بایدن» برای برجام را مبتنی بر درنظر گرفتن چه مؤلفههایی میدانید؟
در وهله اول، اجرای ناقص الگوی نخست در دستورکار دولت بایدن است. یعنی مشروط کردن بازگشت به برجام به انجام تعهدات ایران بدون لغو تحریمها اما الگوی نهایی بایدن بازگشت به برجام و چانه زنی برای تقویت، تطویل و تسری آن به موضوعات دیگر است. بازگشت به برجام بهعنوان سنگ بنا و نقطه آغاز نه پایان است و اهرم تحریم را از دست نمیدهند. آنها در همین چارچوب محدود کردن میزان ذخیره اورانیوم ایران، محدود کردن میزان غنیسازی به۶۷.۳، محدودسازی تعداد سانتریفیوژهای ایران و تغییر جدول زمانبندی رفع محدودیتها معروف به بند غروب آفتاب را در نظر دارند و در ادامه چنانکه اشاره کردم بهطور موازی خواهان تسری مذاکرات درباره برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران باشند. با این حال، بازگشت به برجام گروگان منطقه نخواهد بود. این امر بدان معنا نیست که امریکا از موضوع موشکی و منطقهای صرف نظر خواهد کرد. از اینرو ایران برای تصمیمگیری در چگونگی مواجهه با موضوع بازگشت امریکا به برجام باید کل این فرآیند را مدنظر داشته باشد نه صرفاً مرحله اول آن را. به نظرم نگاه تقلیل گرایانه به بازگشت بایدن به برجام خطای راهبردی است.
یکی از مشکلات کنونی دو طرف بیاعتمادی و تأکید بر برداشتن گام اول است. ایران معتقد است کشوری که از توافق خارج شده باید قدم اول را بردارد. چرا دولت بایدن باوجود اینکه آگاه است ایران حتی یک سال بعد از خروج امریکا از برجام به تعهدات خود پایبند بود همچنان بر برداشتن قدم اول از سوی ایران تأکید دارد؟ چه راهکاری میتواند این بنبست را بشکند؟
ما الان یک موضوع بازگشت به برجام داریم که از لحاظ هرمنطق و قاعدهای که در نظر بگیریم حق با ایران است که بگوید امریکا از برجام خارج شده و باید برگردد به برجام و تعهداتش را انجام دهد و ما هم در مقابل تعهداتمان را انجام میدهیم. روند طبیعی کار اینگونه است؛ خب وقتی امریکاییها بنا به توضیحاتی که دادم دنبال استفاده از اهرمهای ساخته شده توسط ترامپ و امتیازگیری بیشتر هستند عملاً امکان گزینهای جز این باقی نمیماند که تعهد در برابر تعهد باشد.
حتی اگر یکدفعه نباشد؟
خب درخواست منطقی ما این است که امریکا به طور یکدفعه و یکجا به اجرای تعهداتش بازگردد؛ چون همه تجربه عملی و هم طرز تفکر دولت بایدن نشان میدهد که امریکا پس از بازگشت ایران به تعهدات برجامی اش، همه تحریمها را رفع نخواهد کرد. اما تصور امریکا این است که این یک شگرد مذاکراتی ایران است. چون معمولاً در مذاکرات دیپلماتیک حداکثر خواستهها را در نظر میگیرند که به یک میانهای برسند این ماهیت مذاکرات دیپلماتیک است که هر دو طرف سقف را در نظر میگیرند تا به یک راه حل بینابینی برسند. موضع اصولی و منطقی ایران این است که امریکا باید بدون قید و شرط به برجام برگردد و تعهداتش را انجام دهد. ولی با این روشی که بایدن در پیش گرفته طبیعتاً این کار را نمیکند. بنابراین ایران هم موضعش الان اقدام در برابر اقدام است یعنی متناظر با اقداماتی که امریکاییها میکنند ایران هم این کار را انجام میدهد. اگر بخواهیم عملی به موضوع نگاه کنیم اگر هر دوطرف بخواهند مصمم باشند که این موضوع را حل کنند همین گام به گام و مرحله به مرحله میشود و بهصورت متناظر خواهد بود.
چنانکه گفتم هدف بایدن از عدم بازگشت یکدفعهای به برجام این است تا از بازگشت به برجام، اهرم چانه زنی بسازد و قدرت چانه زنی و اهرمهای مذاکراتی ایران را تضعیف و کاهش دهد. به گونهای که ایران را از کارتهای چانه زنی و تمرکز بر مطالبه رفع همه تحریمها و پیگیری سایر خواستهها مثل طلب خسارت محروم کند. در حالی که گزینه حداقلی برای ایران آن است که هردو طرف به نقطه صفر برجام برگردند. یعنی برداشتن تحریمها توسط امریکا در برابر انجام تعهدات برجامی توسط ایران.
این بیاعتمادی برای برداشتن قدم اول در حالی وجود دارد که به هر حال شناختی از دیپلمات های دولت کنونی امریکا با توجه به مذاکرات هستهای و دستیابی به برجام وجود دارد. آیا با در نظر گرفتن این سابقه نمیتوان پیشبینی کرد که بحران بیاعتمادی در شرایط جاری کمتر شده باشد؟
من معتقدم که نه تنها این بیاعتمادی کمتر نشده است بلکه با تأخیر بایدن در رفع تحریمها رفته رفته در حال تشدید نیز هست. اتفاقاً یکی از مسائل موجود این است که در داخل ایران در مورد سیاست و نیات بایدن اجماع نظر وجود ندارد. حداقل نیمی از ساختار سیاسی ایران نسبت به دولت بایدن شدیداً بیاعتماد است. بخشی از نیروهای سیاسی قدرتمند در ایران بر این باورند که عدهای میخواهند موضوع هستهای را با بایدن در کوتاه مدت حل کنند. حداقل در زمان ترامپ تقریباً همه نیروهای سیاسی براین باور بودند که او قابل اعتماد نیست. ولی الان در ایران یک دوگانگی وجود دارد و عدهای معتقدند که با در نظر گرفتن سابقه برجام میتوان با بایدن کنار آمد اما در عین حال بخشی از ساختار سیاسی استدلال میکند که خطر بایدن از ترامپ هم بیشتر است و این مسأله هم سابقه تاریخی و تجربی دارد یعنی وقتی این اختلاف نظری باشد حل کردن بحران بیاعتمادی سختتر است تا نتوانیم یک راهبرد اجماعی را تدوین کنیم کار سختتر هم میشود. اگرچه شخصا، براساس منطق روابط بینالملل، معتقدم که تحت هیچ شرایطی نمیتوان و نباید به امریکا اعتماد کرد. اصل بر بیاعتمادی و تلاش برای مدیریت بحران هستهای بهصورت عاقلانه است.
چه ابتکار عملی میتواند به از میان بردن بیاعتمادی جهت برداشتن گام اول از سوی ایران و امریکا جهت اجرای تعهدات برجامیشان کمک کند؟
در شرایطی که گفتم و وجود دوگانگی تفکری که در ایران نسبت به امریکا وجود دارد اگر قرار است ابتکار عملی به کار گرفته شود باید از سوی امریکاییها باشد یعنی آنها باید پیشگام باشند چون با این تأخیر، بیاعتمادی به بایدن و تیمش رو به افزایش است. مخالفان داخلی برجام و تعامل با امریکای بایدن، به نظرم بدرستی، استدلال میکنند که بایدن هم نشان داد که همان راه ترامپ را میرود و تفاوت راهبردی بین سیاستهای کلی امریکا در دولت آنها وجود ندارد. بنابراین اگر قرار باشد ابتکار عملی صورت گیرد باید از طرف امریکا باشد. میتوان ابتکارات دیپلماتیکی را انجام داد. تأکید من بر دو طرف دعوا نیست یعنی ایران و امریکا الان به اصطلاح وارد یک بازی چیکن گیم (بازی بزدل) شدهاند. این میگوید تو اول برگرد و طرف دیگر میگوید نه؛ اول تو برگرد. البته حق کاملاً با ایران است. اما در اینجا که دوطرف درگیر بازی اعتبار هستند، نمیتوانند با هم همکاری کنند و به یک میانجی و واسطه نیاز است.
بهنظرم روسیه و چین میتوانند نقش مؤثری در این زمینه ایفا کنند. دعوت به برگزاری نشست وزرای خارجه ۵+۱ و ایران در قالب کمیسیون مشترک که در برجام پیشبینی شده است، میتواند گام مفیدی باشد و همچنین معتقدم میانجیگری ژاپن در این شرایط میتواند به کار بیاید.
آقای ظریف اخیراً پیشنهاد دادهاند که آقای جوزپ بورل بهعنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا میتواند از سمتش در مقام هماهنگکننده کمیسیون مشترک برای هماهنگسازی اقداماتی میان ایران و امریکا استفاده کند نظر شما چیست؟
البته منظور من هم فعال کردن ساز و کار کمیسیون مشترک است، بهگونهای که روسیه و چین درخواست تشکیل کمیسیون مشترک برای بررسی چگونگی بازگشت امریکا را بدهند،اما مهمتر از بازگشت امریکا به برجام برداشتن تحریم هاست و اولویت ایران باید این باشد، چون بازگشت امریکا بدون برداشتن تحریمها موضوع را به ضرر ایران پیچیدهتر میکند. به گونهای که بازگشت امریکا به برجام بدون برداشتن تحریمها سرانجام به اختلافات گسترده ایران و امریکا منجر شده و نهایت آن نیز فعال شدن ساز و کار ماشه توسط امریکاست. لذا بدون حل و فصل تحریمها در ابتدا بازگشت تدریجی میتواند خطرناک باشد؛ به اصطلاح جنگ اول بهتر از صلح آخر است.
اما در مورد مطلوبیت میانجیگری اروپا و فعال کردن مکانیسم کمیسیون مشترک توسط «بورل» خوشبین نیستم، چون اولاً اروپا خودش به ایران بدهکار است. دوم، میانجی بیطرفی نیست. سوم، نشان داده است که بازیگر توانمند و مستقلی نیست. لذا بیش از آنکه امریکا را برای اجرای تعهدات تحت فشار قرار دهد بر ایران فشار وارد خواهد کرد. به گونهای که استدلال خواهند کرد که ایران که پیشنهاد میانجیگری اروپا را داده است کوتاه بیاید. بیم آن میرود که با این ابتکار زمینه امتیازگیری از ایران بیشتر شود. مگر از همان ابتدا ایران مواضع و مطالبات و خطوط قرمز خود را صراحتاً اعلام کند. چون در موضوع های موشکی و منطقهای موضع اروپا و امریکا تقریباً یکسان است.
در صورت اجرایی شدن مصوبه مجلس مبنی بر توقف اجرای پروتکل الحاقی احتمال میرود که چین و روسیه هم در مقابل ایران قرار گیرند و به سمت اجماع با سایر شرکای برجام بروند .آیا این اقدام احتمالی از سوی ایران شرایط را به ضرر آن تغییر خواهد داد؟
هدف از این مصوبه خروج از برجام نیست،بلکه اجرای برجام توسط امریکا و اروپاست. کاهش تعهدات برجامی ایران در چارچوب بند ۳۶ برجام صورت میگیرد. بنابراین طرفهای ایران در برجام باید به تعهداتشان عمل کنند تا ایران هم به تعهداتش برگردد.
ولی عملاً برجام را در لبه پرتگاه قرار میدهد.
نه اینگونه نیست؛ اگر پیشنهادی که دادم عملی شود به ضمانتی نیاز دارد که ما به چین و روسیه بگوییم که به جای اینکه ما مجبور به خروج از پروتکل شویم الان بیایید و میانه بحث را بگیرند و میانجیگری کنند که آنها به تعهداتشان عمل کنند، یعنی در آن راستا میشود این کار را انجام داد که یک اهرمهای مذاکراتی در دست ایران باشد؛ در واقع ایران میتواند با این کار هزینه تأخیر دولت بایدن را افزایش دهد. از منظر رئالیستی، قدرت پادزهر قدرت است و دیپلماسی و مذاکره باید با قدرت حمایت شود. دیپلماسی بدون قدرت مثل تفنگ بدون فشنگ یا با تیر مشقی است؛ برای مذاکره باید با خشاب پر رفت، حتی با خشاب زاپاس.
من یک نگاه رئالیستی به روابط بینالملل و سیاست خارجی دارم؛ شاید بسیاری معتقد باشند که رویکرد رئالیستی، دیدگاهی بدبینانه است اما من معتقدم در روابط بینالملل زبان قدرت قابل فهم است اگر شما قدرت و اهرم چانه زنی داشته باشید به شما اعتنا میکنند وگرنه با قول و قرار و تعهد دست کشور به جایی نمیرسد ؛ طبیعتاً اعمال قدرت هم ریسک دارد ما نمیتوانیم بگوییم اگر این کار را بکنیم ممکن است این تبعات را داشته باشد؛ بله کار دیپلماسی و سیاست خارجی مدیریت این تناقضات است ،یعنی ما چطور میتوانیم هم اعمال قدرت کنیم هم جنگ نشود هم بحران صورت نگیرد هم اجماع علیه ما شکل نگیرد؛ در غیر این صورت که دیپلماسی فن و حرفه نخواهد بود و هرکس میتواند دیپلمات باشد. مانند اینکه هر کسی هم که رانندگی بلد نباشد میتواند در اتوبان چهاربانده و یک طرفه رانندگی کند. ما باید با دیپلماسی فعال و چندلایه برجامی و غیربرجامی اقدام کنیم که طرفهای ایران در برجام به تعهداتشان عمل کنند تا کار به سختتر شدن شرایط یعنی توقف اجرای پروتکل الحاقی منجر نشود، اما اگر کار سخت شد ما باید بتوانیم از این اهرم استفاده کنیم.
درست است که این کار اهرم چانه زنی ایران را بالا میبرد،ولی از طرف دیگرتعیین ضرب الاجل دست دیپلمات های خود ما را نمیبندد؟
آقای ظریف و دوستان وزارت خارجه نیز چنین نظری دارند؛ ولی من و برخی دیگر از دوستان نظرمان این گونه نیست، البته با بحثهایی که گفتم دیپلماسی بسیار فعال همه جانبه باید دنبال راه حل باشد، بویژه رایزنی با کشورهای ۴+۱ و کشورهای میانجی دیگر، اما باید به موازات دیپلماسی ابزار چانه زنی نیز تقویت شود. و این مستلزم هماهنگی کامل میان دولت و مجلس است، ولی اگر این هماهنگی ایجاد نشود و از هردو ابزار بخوبی استفاده نکنیم میتواند برای ما هزینه داشته باشد اما وضعیت انفعال و سردرگمی برای شرایط موجود سیاست خارجی ما خوب نیست.
بله چون دو طرف الان صرفاً در وضعیت اعلام بیانیه هستند که کفایت نکرده است.
بله باید از اهرمهای موجود استفاده کرد، نمیشود دست روی دست گذاشت تا وقت بگذرد باید با بقیه وارد بحث شد الان مثلاً فرانسه در وسط دعوا دارد نرخ تعیین میکند و میگوید باید عربستان هم در مذاکرات هستهای باشد، چون هدفمند میگوید، زیرا میخواهد سیاست حضور خاورمیانهای خود را تقویت کند، دوم به عربستان و اعراب صادرات تسلیحات بیشتری داشته باشد ،سوم جای امریکا را بگیرد چون الان بایدن منتقد محمد بن سلمان و سیاستهای عربستان است.
از طرف دیگر اگر امریکا بدون مانع و مشکل به برجام برگردد که نقش فرانسه و اروپا کاهش مییابد. آنها وقتی میتوانند نقش ایفا کنند که موضوع با مشکل رو به رو شود. مکرون با حمایت از حضور عربستان در مذاکرات هستهای میخواهد هم از ایران و هم از عربستان امتیاز بگیرد.، بخصوص که الان موضوع انتقادات امریکا از وضعیت حقوق بشر در عربستان هم مطرح است و بایدن میخواهد حمایتش از جنگ یمن را کم کند؛ اینها برای عربستان قابل قبول نیست و فرانسه میخواهد با اتخاذ این سیاست به عربستان نزدیک شده و جایگزین امریکا شود؛ سیاستی که حتی از سوی مقامات رسمی اتحادیه اروپا هم تأیید نشد و به عنوان مواضع یکی از اعضای اتحادیه قلمداد شد.
نظر شما