موضوع مردم در جشنواره امسال فیلم فجر از جمله موضوعات چالشی و بحث برانگیز بود که در سه فیلم به طور صریح در این خصوص موضع گیری و اعلام نظر صورت گرفت. از دید برخی منتقدان، سازندگان سه فیلم «بی همه چیز»، «زالاوا» و «شیشلیک» تصویر و بازنمایی مثبت و تاثیرگذاری از مردم در فیلمهایشان ارائه ندادند و مردم در این فیلم ها موجوداتی خرافاتی، منفعل و فاقد کنش پذیری منطقی معرفی شدند. تکرار این نگاه در سه فیلم و به طور همزمان هر چند تعمدی و از پیش برنامه ریزی شده نباشد، اما نفس این نگاه و رویکرد به توده مردم در ایام جشنواره و بعد از آن سوژه نقد و بحث بسیاری از صاحب نظران و منتقدان، فارغ از موضوعات زیبایی شناسانه و کیفیت فیلم ها بوده است.
به بهانه بررسی و تحلیل ۱۶ فیلم به نمایش در آمده در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، اداره کل پژوهش ایرنا وبیناری را با شرکت سه تن از منتقدان سینمایی کشور برگزار کرد. در این نشست مجازی «آرش خوشخو» سردبیر روزنامه هفت صبح و منتقد سینما و خانم ها «آنتونیا شرکا» استاد دانشگاه و منتقد سینما و «آزاده جعفری» نویسنده، مترجم و منتقد سینما حضور و به بیان تحلیل خود در ارتباط با آثار به نمایش در آمده در جشنواره پرداختند.
بی همه چیز ساخته محسن قرائی
ایرنا: بی همه چیز ساخته محسن قرایی یکی از فیلم های مهم جشنواره امسال بود که بازخوردهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد. بحث اقتباسی بودن، شائبه های سیاسی و شخصیت ها و بازیگران فیلم از جمله موضوعاتی بود که در نقدها درباره آن بحث زیادی شد. درباره این فیلم چه تحلیل و نظری دارید؟
شرکا:بی همه چیز از نظر من شگفتی جشنواره امسال بود. با توجه به اینکه پیشتر نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» دورنمات را دیده بودم، فیلم بی همه چیز اقتباس شایستهای از این نمایشنامه است که توانسته فضای عجیب و غریب داستان را در قالب یک ماجرای جذاب در دهه ۵۰ ایران فضاسازی و ایرانیزه کند. بی همه چیز بازگشت هنرمندانه هدیه تهرانی به سینما هم هست و ترکیب بازیگران فیلم از پس نقشهای خود به خوبی بر آمده اند. به نظر می رسد نقش باران کوثری تا حدی اغراق شده است و حضور او نیز در سیر روایی داستان خیلی ضروری نیست. پرویز پرستویی پس از چندین تجربه مشابه و نه چندان موفق در بی همه چیز تا حدی متفاوت است و توانسته به شخصیت های اصلی فیلم روح ببخشد و بازی قابل قبولی دارد. در مورد پایان فیلم و بحث اثر انگشت نیز تحلیل و تاویل های زیادی صورت گرفته و معانی سیاسی متعددی به این بخش اطلاق شده در حالیکه باید بگویم در فیلمهای امسال کلا تصویر بحث برانگیزی از نقش مردم در تحولات سیاسی و اجتماعی وجود داشت که این فیلم از آن نوع نگرش مستثنی نیست ولی بدون برداشت های فرامتنی میتواند قابل قبول باشد.
شرکا: در فیلمهای امسال کلا تصویر بحث برانگیزی از نقش مردم در تحولات سیاسی و اجتماعی وجود داشت که این فیلم از آن نوع نگرش مستثنی نیست.
ایرنا: علاوه بر موارد گفته شده، موضوع ایرانیزه شده اقتباس ادبی یکی از مهمترین مباحث پیرامونی فیلم بوده است. گروهی بر این باور بودند که داستان دورنمات قابلیت ایرانیزه شدن نداشته و برخی دیگر نیز بر این باور بودند که اقتباس ادبی به خوبی صورت نگرفته و فیلمساز نتوانسته فضای نمایشنامه را ایرانیزه کند. نظرتان در مورد این مباحث و کلیت فیلم چیست؟
خوشخو: مهمترین مزیت فیلم بی همه چیز متن و نمایشنامه دورنمات بوده به طوری که گره افکنی و گره گشایی های داستان بسیار جذاب و همراه کننده است. در خصوص اینکه تا چه اندازه فیلمساز در ایرانیزه کردن این نمایشنامه موفق بوده از نظر من موفق نبوده است چرا که روستای به تصویر کشیده شده در فیلم محیطی مرفه با اهالی خوش صحبت و بسیار با فرهنگ و از نظر اقتصادی دارای رفاه است که با دهات ها و روستاهای ما در تضاد کامل است. در ارتباط با آثار اقتباسی در سینمای ایران می توان به فیلم «ناخدا خورشید» از از ناصر تقوایی اشاره کرد که از داستان همینگوی اقتباس و در بندر لنگه تصویر برداری شده بود و یکی از وفادارترین اقتباس های ادبی از داستان داشتن و نداشتن بود در عین حال که مسئله بومی و محلی بودن و به زعم شما ایرانیزه شدن آن به خوبی رعایت و اجرا شده بود.
خوشخو: هدیه تهرانی در فیلم بی همه چیز، برخلاف آنچه بسیاری معتقدند نقش آفرینی متفاوتی نداشت و در مقایسه با فیلم سال گذشته وی یعنی «روزهای نارنجی» بازی ضعیف تری از او شاهد بودیم.
درباره بازیگران و نقش ها نیز با صحبت شما درباره شیمی بازیگران موافق هستم چرا که در همه صحنه ها شاهد حضوری سرد و فاقد جذابیت و سمپاتیک کاراکترها بودیم. بابک کریمی و هادی حجازی فر در سکانس های خود بسیار سرد بی منطق و بد صحبت می کردند و در صحنه مربوط به مغازه پرویز پرستویی در فیلم، شاهد اجرای بد این بازیگر و به طور کلی متزلزل بودن پرستویی در فیلم بودیم. به نظرم بی همه چیز، بیش از حد فاخر و بیش از حد لزوم تحسین شده است. هدیه تهرانی برخلاف آنچه بسیاری معتقدند نقش آفرینی متفاوتی در فیلم نداشت و در مقایسه با فیلم سال گذشته وی یعنی «روزهای نارنجی» بازی ضعیف تری از او شاهد بودیم. در کل با وجود این طیف متنوع و فراوان از بازیگران برجسته و گران قیمت، فیلمساز نتوانسته بود از حضور آنها به بهترین شکل بهره ببرد. درباره نقش مردم درجشنواره امسال نیز به نظرم فیلمسازان نگاه مثبتی به توده مردم نداشتند که ریشه این رویکرد را باید در مباحث روانشناسی و جامعه شناسی جستجو کرد و در حالت کلی مردم در فیلم های امسال موجودات طماع، خنگ و ترسو به تصویر کشیده شده اند. درباره کنایات سیاسی فیلم که برخی به آن اشاره کردند، محور و موضوع قابل ملاحظهای به نظرم نرسید و بیشتر برگرفته از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده بود. در آخر باید گفت بی همه چیز از نظر من فیلمی خوش آب و رنگ با فضای تخیلی و نه چندان واقعی بود که شاهکار نامیدن آن و برخی تمجیدهای آنچنانی دور از واقعیت و فرم و محتوای فیلم است.
ایرنا: بی همه چیز فیلم کلاسیک سینمای ایران بود و از این نظر فیلم مهم در جشنواره امسال به شمار می رود که بار دیگر موضوع اقتباس ادبی را در سینمای ایران مطرح کرد و در حالی که فیلمنامه و داستان، یکی از پاشنه آشیل های همیشگی سینمای ما محسوب می شود رجوع به ادبیات کلاسیک ایران و جهان میتواند یکی از راهکارهای برون رفت از این مشکل باشد. در خصوص رویکرد اقتباس در این فیلم تحلیل تان را بفرمایید.
جعفری: اقتباس از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده کار سختی است، نه فقط به خاطر تعدد شخصیتها و مضمون بحثبرانگیزش بلکه چون نمایشنامه پیش از هر چیز دیگر یک تراژیکمدی است با طنزی سیاه به مفهوم انسانیت و مردم، فایدهگرایی جمعی و سودجویی شخصی.
جعفری: به نظرم اقتباس از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده کار سختی است، نه فقط به خاطر تعدد شخصیتها و مضمون بحثبرانگیزش بلکه چون نمایشنامه پیش از هر چیز دیگر یک تراژیکمدی است با طنزی سیاه به مفهوم انسانیت و مردم، فایدهگرایی جمعی و سودجویی شخصی. به نظرم فیلمساز و فیلمنامهنویس عامدانه بخشهایی از نمایشنامه را حذف کردهاند و تغییراتی اساسی در لحن و رویکرد آن دادهاند. آنها سویه کمدی و گروتسک (Grotesque) نمایشنامه را حذف کرده و ملاقات را جدی برگزار میکنند. از سویی دیگر، شخصیتها تلطیف شدهاند. امیر (پرویز پرستویی) در فیلم مردی نیک و خانوادهدوست است که تنها یک اشتباه بزرگ در زندگیاش مرتکب شده، لیلی (هدیه تهرانی) هم همچنان زیبا است و بر خلاف کلر در نمایشنامه، فرزندش را از دست نداده است. این فرزند پسر در فیلم به عنوان مردی جوان و در نقشی فرعی به تصویر کشیده شده است. بنابراین فیلم قابلیت ارتباط با طیف وسیعی از تماشاگران را دارد که احتمالاً نمیتوانستند فضای کثیف و عمیقاً برآشوبندهی نمایشنامه را تحمل کنند.
البته این توضیحات، به معنی نادیده گرفتن مهارت کارگردانی محسن قرائی نیست که همچنان درونمایههای قدرتمند نمایشنامه را حفظ کرده و فضای جذابی برای روستا ساخته است که در عین نزدیکی به واقعیت، حال و هوایی ناکجاآبادی دارد. در سکانس پایانی فیلم، کارگردان هوشمندانه لنز جلادهنده دوربین را عوض میکند و با این تمهید تصویری تاریکتر و واقعیتر از مردم روستا ارائه میدهد. واکنش سودجویانه و جمعی مردم از درونمایههای مهم ملاقات بانوی سالخورده است. در صحنه پایانی نمایش توأمان امضا و گریه مردم تکاندهنده است و کنش متضاد این افراد را به خوبی به نمایش در میآورد. اما مشکل فیلم افتادن به ورطه احساساتگرایی مفرط است، گریه و زاری همسر امیر و سخنرانیهای پایانی پرویز پرستویی و هادی حجازیفر را نپسندیدم. بانوی سالخورده و امیر با کنشی قهرمانانه همچنان قهرمان میمانند که به نظرم ضد ایده اصلی نمایشنامه دورنمات است.
در کل، شخصیتپردازی فیلم با توجه به فضای شلوغ نمایشنامه به خوبی انجام شده و فیلمساز توانسته شخصیتهایش را با ظرافت معرفی کند و همراهی تماشاگران را برانگیزد. استفاده از هدیه تهرانی و شمایلش همچون یک ستاره از دیگر نقاط قوت فیلم است.
زالاوا ساخته ارسلان امیری
ایرنا: فیلم زالاوا اولین ساخته ارسلان امیری بود که با برخورد نسبتا خوب منتقدان در جشنواره فیلم فجر روبرو شد. ژانر ترسناک فیلم و فضای متفاوتی که در این فیلم به تصویر کشیده شده از جمله مباحث پیرامونی فیلم است که برخی معتقدند برخلاف ادعاها، فیلم اصلاً ترسناک و دلهره آور از آب در نیامده و گروه دیگر این ترسناک نبودن را از جمله تمهیدات گروه فیلمسازی و فیلمنامه زالاوا عنوان کردند. تحلیل شما از فیلم چیست؟
جعفری: زالاوا اولین ساخته ارسلان امیری که پیش از این در مقام فیلمنامهنویس در سینما فعالیت میکرد، برایم جذاب و غافلگیر کننده بود، فیلمی که به قلمروی ژانر وحشت و کمدی سیاه پای میگذارد و در ساختن لحن، حال و هوا و فضاسازی موفق میشود. ژانر وحشت در سینمای ایران مهجور مانده است: شاید چون درآوردن لحن و تاثیرگذاری بر تماشاگران (یا ترساندنشان) کار سختیست. زالاوا فیلمیست که از عناصر ژانر وحشت استفاده میکند تا تماشاگران را در وضعیتی بینابینی و پر تنش نگه دارد. به بیانی دیگر، قرار نیست که تماشاگران از این فیلم (در مقایسه با دیگر آثار ژانر وحشت) بترسند، بلکه قرارست که فضایی پرتعلیق و کشمکشی پایانناپذیر را تجربه کنند.
شخصیتپردازی در فیلم چشمگیرست. زالاوا از آن فیلمهاییست که به تک تک آدمهایش اهمیت میدهد و هیچ ژست تصنعی یا شخصیت بیهودهای ندارد. زالاوا دو قهرمان دارد: یکی قهرمان اصلی فیلم یا قهرمانِ ما تماشاگران با بازی خوب نوید پورفرج و دیگری ضدقهرمان فیلم یا قهرمان مردم. پوریا رحیمیسام در نقش آمردان به یادماندنیست، شاید در آغاز نتوانیم او را در نقش جنگیری قدرتمند تصور کنیم اما کافیست لب باز کند تا دودلی، پریشانی و توأمان اعتماد به نفس و حتی حسن نیتش را ببینیم. حسی که در همراهی با درونمایهها و استراتژی کلی فیلم کار میکند. تقابل و جدال این دو شخصیت بسیار جذاب و تاثیرگذارست. پایانبندی فیلم کمی طولانی است، هر چند در بار اول تماشا موفق میشود تا تماشاگر را درگیر کند و به دنبال خود بکشاند.
درباره بحث چگونگی بازنمایی مردم، همانگونه که گفتید باید اشاره کنم که مردم و تصمیمات جمعی از جمله درونمایههای این فیلم است که بر خرافهگرایی، باورهای نهادینهشده و موضوعات اخلاقی تاکید میکند. مثلاً توجه کنیم که چطور پزشک زن روستا ناگهان به شخصی غیر قابلاعتماد و جنزده در نگاه مردم بدل می شود. چنین درونمایههایی با تاکید بر مردم در بسیاری از فیلمهای تاریخ سینما هم برجسته شدهاند و بنابراین این مسئله نه تنها نقطه ضعف زالاوا نیست بلکه شیوه نمایش تاثیرگذارش از نقاط قوت فیلم است. از سوی دیگر روستای فیلم غیرواقعی و حتی نمادین است و نام زالاوا به زال بودن مادرزای همه اهالی روستا اشاره دارد، نوعی ماهگرفتگی که در صورت آنها قابل مشاهده است.
به علاوه در فیلم میبینیم که سرکار مسعود تعصب شدیدی روی آمردان و جنگیری دارد و از خرافهپرستی متنفرست، حتی گاهی به نظر میرسد که زیادی سخت میگیرد و بر نظرش در تقابل با باور مردم پافشاری میکند. فیلمساز در اواخر و در صحنه داخل کلبه روستایی برای این مسئله زمینهسازی میکند و با ظرافت به گذشته مسعود اشاره میکند. این نمونهایست از دقت و توجه فیلمساز به شخصیتهایش.
ایرنا: سه فیلم شیشلیک و بی همه چیز در جشنواره امسال به بحث مردم اشاره داشتند و به نوعی به نقد حضور توده های مردم پرداختند. نظرتان درباره این رویکرد در فیلم زالاوا چیست؟ و از نظر زیبایی شناسی فیلم را چگونه تبیین می کنید؟
شرکا: زالاوا از جمله فیلم های مورد علاقه من در جشنواره امسال نبود چون به نظرم فیلمساز در رویکردی که به داستان خود دارد دچار نوعی بلاتکلیفی و سردرگمی است. فیلم به نوعی انتظار سینمای وحشت و ترس و اضطراب را ایجاد میکند، درحالی که در ادامه موضوعات دیگری مطرح میشود که لحن فیلم را از یکدستی در می آورد: فیلم درجاهایی فولکلور، برخی مواقع اجتماعی، بعضی از لحظات عاشقانه و در نهایت با طرح موضوع جن پا در عرصهٔ سینمای وحشت میگذارد. باید پرسید که آیا بهتر نبود یکی از این موضوعات دستمایه قرار میگرفت و مثلا با تمرکز روی عقاید خرافی مردم، زالاوایی خالص در ژانر وحشت میداشتیم؟
هدی زین العابدین نه بازی خوبی دارد نه در نقش پزشک زن روستا قابل باور می شود: وقتی میمیرد خیلی تکاندهنده نیست چون هم فیلمساز و هم بازیگر فرصتهای قبلی برای همدلی و همذات پنداری را از سوزانده است. به طور کلی فضاسازی فیلم طوری طراحی شده که انگار در آستانه وحشت متوقف میماند؛ نه حادثه را در شکل رعب آور خود نشان میدهد نه تعلیق کافی ایجاد میکند و همین باعث نوعی سرخوردگی و نارضایتی می شود: برای نمونه در خصوص شیشه ای که در آن جن وجود داشت انتظار می رفت که این شی با هالهٔ سحرآمیزی که حولش شکل گرفته، حامل یک شگفتی یا ضربهای دراماتیک در ژانر وحشت باشد در حالی که ایدهش پیش از آنکه به ثمر برسد به هرز میرود. کسی زمانی گفته بود اگر در ابتدای فیلم تفنگی بر دیوار باشد، بدانید که زمانی شلیک خواهد کرد؛ در این فیلم بارها نشانه هایی میبینیم که اما به بار نمینشینند.
بحث دیگر درباره واقعی و غیر واقعی بودن فیلم است. المان های مختلفی در فیلم، دلالت بر فضای غیر واقعی آن دارد. در این صورت ورود به نقد اجتماعی خرافه پرستی و جهل مردم که میتواند نتایج مصیبت باری داشته و آنها را در فلاکت نگاه دارد، یک جور انحراف از لحن و ژانر فیلم است. در کل زالاوا با اینکه به عنوان فیلم اول قابل قبول است اما شایستگی دریافت جایزه نداشت.
www.irna.ir/news/84253540/
نظر شما