نجم الدین ابوبکر در ۵۷۳ هجری قمری در ری چشم به جهان گشود. از آغاز جوانی به سیر و سیاحت پرداخت. ابتدا به خراسان و خوارزم رفت و دست ارادت به مجدالدین بغدادی، عارف مشهور عصر داد. همزمان با نخستین تاخت و تازهای مغول در ۶۱۷ هجری از ری به همدان رفت و در فاجعه کشتار همدان به دست مغول از راه اربیل به آسیای صغیر کوچ کرد و در قیصریه نخستین تحریر مرصاد را به پایان رسانید.
آن گاه در ملطیه به خدمت شهاب الدین سهروردی رسید و به تشویق او روایت دیگر از مرصاد را در ۶۲۰ هجری در سیواس به نام علاالدین کیقباد کرد. از آنجا رخت به بغداد کشید و در ۶۲۲ هجری قمری از طرف خلیفه عباسی به تبریز نزد جلال الدین خوارزمشاه رفت. نجم الدین ۳۰ سال آخر عمر را مقیم بغداد بود و ترجمه عربی مرصاد را به نام منارات السائرین و تفسیری به عربی در آن شهر نوشت. نجم الدین رازی در ۶۵۴ هجری قمری درگذشت.
درباره کتاب
مرصادالعباد یکی از مهمترین کتابهای نثر ادبیات فارسی و نیز یکی از لطیفترین متنهای عرفانیِ این زبان است. محمدامین ریاحی، مصحح کتاب، نام آن را نیز اینطور ترجمه کرده است: «راه بندگان (راهی که ایمن است و به وسیله نگاهبانان طریقت و شریعت نگهبانی میشود) از آغاز تا انجام».
کتاب «مرصادالعباد» دارای یک دیباچه و پنج باب است که هر باب از شماری فصل تشکیل شده است. در مجموع این کتاب ۴۰ فصل دارد که درباره موضوعهایی چون مبدأ موجودات عالم، اصول عرفان و طریقت حق، سلوک طبقههای گوناگون مردمان، اعم از پادشاه، عالم، قاضی، نویسنده، دهقان و دیگر قشرها است. آغازگر هریک از این فصلهای چهلگانه، ابتدا آیه ای از قرآن و بعد یک حدیث یا روایت است. چاپ شانزدهم این کتاب توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.
مرصاد العباد مهم ترین کتاب نثر ادبیات فارسی
مرصادالعباد یکی از مهمترین کتابهای نثر ادبیات فارسی و نیز از لطیفترین متنهای عرفانی زبان و ادبیات فارسی است. بیتردید عاشقانهترین روایت از خلقت آدم، آن است که «شیخ نجمالدین رازی» معروف به نجمالدین دایه در کتاب «مرصادالعباد» تعریف کرده است: حکایت عاشقانه آفرینش آدم. چرا خدا آدم را بیواسطه، به دست خود، خلق کرد؟
در فصل چهارم از باب دوم کتاب مرصاد العباد نخست بخشی از آیه ۷۱ سوره مبارکه «ص» آمده: «إنّی خالقُ بَشَراً مِّن طین؛ همانا من بشری از گِل خواهم آفرید» و سپس این حدیث قدسی: «و پیغامبر که درود و تحیت خدا بر او باد، روایت کرده است از خداوند بزرگ و بلندمرتبه، که فرموده است: گل آدم را چهل روز به دست خویش سِرشتم.»
نجمالدین رازی برداشت خود را از کیفیت خلقت آدم، به زبانی عاشقانه بیان کرده است. این صوفی سده شش و هفت هجری در توضیح اینکه خدا فرموده که «گل آدم را به دست خویش سرشتم»، نخست، مثالی زیبا آورده است. او رفتارِ پادشاهان و فرمانروایانِ حکومتهای دنیایی را هنگامی که میخواهند گنج یا گوهر بسیار گرانبها را پنهان کنند، مثالی برای تبیینِ چرایی خلقت آدم به دست خالق مطلق آورده است:
«پادشاهانِ صورتی (ظاهری، مجازی، دنیایی) چون عمارتی فرمایند([یعنی دستور ساخت ساختمانی را بدهند)، خدمتکاران بر کار کنند؛ ننگ دارند که به خودیِ خود دست در گِل نهند؛ به دیگران بازگذارند. ولکن چون کار بدان موضع رسد که گنجی خواهند نهاد، جمله خَدَم و حَشَم را دور کنند و به خودیِ خود، دست در گِل نهند و آن موضع به قدر و اندازه گنج آماده کنند و آن گنج به خودیِ خود بنهند.» (مرصادالعباد، صفحه ۶۸)
نجمالدین رازی در ادامه تعریف میکند که به امر خدا، جبرئیلِ امین به زمین میآید تا مشتی خاک بیاورد از بهر خلقت آدم. جبرئیل به زمین میآید، اما خاک او را به عزت حق سوگند میدهد که او را رها کند و به بارگاه عالی مرتبه حق تعالی نبرد؛ چرا که طاقت قرب حق و توان تحمل قهرِ خداوندی را ندارد:
«نزدیکان را بیش بُوَد حیرانی / کایشان دانند سیاست سلطانی»
همچنانکه پیشتر اشاره شد، ماجرای آمدن فرشتگان مقرب به زمین و امتناع خاک در بسیاری از متون دیگر آمده است؛ اما آنچه روایت نجمالدین دایه را از دیگران متفاوت میکند، لحن و نگاه عاشقانه او است. این نویسنده و صوفی نامدار ایرانی درباره امتناع و خودداری خاک و سرانجامی که بعد خواهد یافت، یعنی خلقت اشرف مخلوقات از خاکِ بیارزش، به زیبایی می گوید: «آری، قاعده چنین رفته است؛ هر کس عشق را منکِرتر بُوَد، چون عاشق شود، در عاشقی غالیتر (غلو کنندهتر، افراطیتر) گردد.»
صاحب مرصادالعباد رفتهرفته جوهر عشق را بیش از پیش به متن خود میافزاید و باران محبت حق را عامل گل شدنِ خاک معرفی میکند؛ خاکی برای خلقت «آدم»:
نقد کتاب
مرصادالعباد متنی ادبی با ویژگیهای زبانی خاص دوره مؤلف است. این کتاب دارای نثری بینابین یعنی نه فنی و مصنوع و نه مرسل است. در توضیحات مولف آیین نگارش زبان فارسی مورد توجه بوده است، اما گاه برخی نکات به خصوص در پیشگفتار وشرح مؤلف قابل اشاره است. به عنوان مثال گزینشگر در جایی که میتوانسته با وجود قرینه فعل را حذف کند، این کار را نکرده است. چنانکه در عبارت زیر میبینیم. «سرانجام در سال ۶۴۱ یا ۶۴۰ در بغداد در گذشته است و همانجا در محلت شونیزیه مدفون گردیده است»(ص ۷) یا تکرار واژه «سپس» در سطر ۱۸ صفحه ۸ بعد از کلمه «پس».
ابزار تفهیم مطالبدر اینگونهگزیدهها همانتوضیح واژگان واصطلاحات قابل توضیح است. با این حال تعدادی از عبارات برای خواننده روشن نیست و نیاز به توضیح بیشتری دارد.
ترتیب و انسجام مطالب خوب است. هرچند این انسجام و تسلسل در اصل به دقت نویسنده مرصادالعباد یعنی نجمالدین رازی برمیگردد اما مصحح نیز سعی کرده در انتخاب گزیده، انسجام و تسلسل منطقی حفظ شود و متن انتخاب شده به گونه ای است که مقصود از آن حاصل شود و نقصی در بیانآن مطالب ایجاد نشود.
نویسنده در پایان کتاب و در قسمت فهرست منابع و مآخذ، آثار متعددی را آورده است که برخی از آنها از آثار متصوفه است؛ همچون شرح تعرف، کشف المحجوب و نیز برخی آثار در زمینه تفسیر و فرهنگ لغات است و از آنها برای توضیح برخی لغات، اصطلاحات و عبارات استفاده کرده است.
منابعی که در پایان ذکر شده از منابع معتبر است و هر چند این منابع از کفایت لازم برخوردار است اما به نظر میرسد که نویسنده میتوانست در شرح گزیده خویش بهره بیشتری از آنها ببرد. در بسیاری از موارد نویسنده در جاهایی که از منابع مختلف استفاده کرده، بدانها اشاره نکرده یعنی در ذیل متون کمتر مواردی است که نویسنده برای توضیح مطلبی به منبع و مأخذی خاص ارجاع داده باشد و با اینکه نویسنده از منابع متعدد در توضیح مطالب استفاده کرده اما به روشنی نمیتوان دانست که دقیقا مطالب نویسنده در هر قسمت به کدام منبع استناد شده است.
نظر شما