در ادامه یادداشت ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ روزنامه اعتماد به قلم ساسان کریمی می خوانیم: حالا که مذاکرات ایران با کمیسیون مشترک برجام در حال انجام شدن است، تحلیلگر را برای تحلیل روابط خارجی ایران مجال موسعتر است. در روزهای اندکی که از سال تازه گذراندهایم، سیاست خارجی دارای دو نقطه عطف مهم در کنار امور جاری و معمول خود بود: یکی امضای سند جامع همکاریهای ایران و چین که دارای حاشیههای متنابهی در سطح افکار عمومی و فضای مجازی شد و دیگری تحرکات جدی در خصوص احیای برجام و تعامل سیاسی ایران و امریکا: دو امری که فعلا از هیچ یک اطلاعات آنچنانی در دسترس نیست. متاسفانه به واسطه حافظه نصفه و نیمه تاریخی غیرنخبگانی و فضای غبارآلود رسانهای و سیاسی در کشور سالهاست که هر قرارداد رو به جلو با هر طرفی در جهان از سوی عده و جریانی در داخل یا خارج کشور با نام «ترکمنچای» به ابتذال کشیده شده و موجبات رنجش و اضطراب افکار عمومی را پدید میآورد: چه برنامه اقدامی مانند برجام باشد که بالذاته معطوف به موضوعی بسیار خاص و مشخص بود، چه سرمایهگذاریهای حوزه نفت و گاز و خودروسازی با اروپاییها، چه همکاریهای راهبردی با روسیه و قرارداد کوچکی مانند صید ماهی در سواحل جنوب کشور. حتی انگار تلاشی برقرار است تا در مقابل افغانستان که سدی بر آبهای مرزی زده نیز نوعی خود تحقیری بر افکار عمومی آوار کنند تا هر چه میشود فضای آلودهتری ایجاد شده و نااهلانی ماهی منافع خود را از این گلآلودی بگیرند.
در این خصوص از همه مهمتر در سالهای اخیر یکی برجام بود که از سوی محافظهکاران داخلی به استعماری بودن و وادادگی در مقابل غرب تعبیر شد، دیگری مساله تفاهم اولیه بر سر حاکمیت دریای خزر و در نهایت سند جامع راهبردی ایران و چین که این دو اخیر نوعا از سوی جریان مخالف حاکمیت به «ایرانفروشی» نامگذاری شده و به این واسطه احساسات جمعی جریحهدار و روحیه ملی تضعیف شدند. نکته جالب ماجرا در اینجاست که برای اهالی «منتقد» هر گونه تفاهم با کشورهای دیگر هیچ تفاوتی نمیکند که بسان دو مورد نخست - برجام و تفاهم اولیه با روسیه - تمام جزییات اسناد منتشر شده باشد یا به سیاق آنچه در موضوع چین انجام شده متن امضا شده در معرض افکار عمومی و تصویب مجلس قرار نگرفته باشد.
دیگر آنکه یک دولت واحد در یک آن هم متهم به تضییع حقوق ایران به غرب میشود و هم فروش آن به شرق و این خود از عجایب است. واقع امر اینکه این نوع تفکر نسبت به وقایع بینالمللی و تعاملات سیاست خارجی کشور که اتفاقا روی موضع کشور در هر مذاکرهای تاثیر منفی هم دارد دارای دو ریشه اصلی است: یکی تاریخ غمگینی که از جنگهای ایران و روس در ذهن جمعی ایرانیان نقش تاری بسته ا ست و متنفذان رسانهای داخلی و خارجی از این حافظه جمعی بهره سوء برده و فضای بدبینی را بعد از هر تفاهمی به اوج میرسانند و دیگری ذهنیت جنگ سردی که هم در ذهن توده مردم باقی مانده و هم حتی ذهنیت غالب نخبگان سیاسی هنوز از آن فاصله نگرفته است. باید باور کرد که امروز هم دوران استعمار پایان یافته و امضای هر قراردادی شبیه به استعمار در آمدن و تحت قیمومیت قرار گرفتن نیست و هم جهان دوقطبی مدتهاست که تمام شده و قرار نیست به واسطه تعاملی مشخص منافع ملی در گرو یکی از دو قطب جنگ سرد قرار داده شود.
اگر به تعاملات گسترده تجاری، علمی، سیاسی و حتی نظامی امروز بسیاری کشورها نگاه کنیم، خواهیم دید که روی برگرداندن از غرب به شرق و برعکس هر دو اشتباهترین بازی ممکن در فضای جاری بینالمللی است. کشورهایی از متن اروپا نظیر آلمان با تمام وضعیتی که در اتحادیه اروپایی و نیز تعاملات نزدیکشان با امریکا، کانادا و بریتانیا دارند خود را از همکاری نزدیک و گسترده با چین، روسیه و نیز هند و کره و ژاپن محروم نمیکنند. ترکیه که جزو مهمترین اتحادیه نظامی جهان یعنی ناتوست و از اینرو متحد راهبردی و نظامی غرب، بیشترین تعاملات نزدیک را با چین داشته و حتی در مواردی بیتوجه به داد و قال امریکا و اروپا از روسیه پیشرفتهترین سلاحها را خریداری میکند. همین موارد را در شرق نیز میتوان یافت: بهرغم اینکه بزرگترین و حساسترین رقابت امروز در جهان بین امریکا و چین است، اما ضمنا بیشترین تعامل تجاری نیز میان این دو کشور است و امریکا بزرگترین خریدار و بدهکار به چین است. ایضا در تعاملات بسیاری دیگر از کشورها نظیر مالزی، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کشورهای اروپای شرقی و غیره نیز میتوان به وضوح رصد و دنبال کرد.
از اتفاق باید تذکر داد که مهمترین تاکتیکهای ممکن برای افزایش و توسعه منافع ملی در تعاملات بینالمللی سیاست موازنه مثبت و نیز موازنه منفی است که به اقتضای شرایط میتوان در هر برههای یکی را برگزید. امروز نیز به نظر میرسد با توجه به فشاری که از غرب بر ایران تحمیل شده، سیاست موازنه مثبت کاربرد بیشتری داشته باشد و با تحکیم روابط با چین و روسیه و با ذکر مجدد اینکه نباید این نزدیکیها را در قالب دوقطبی جنگ سرد و قرن بیستمی ارزیابی کرد ضمن تامین منافع ملی میتوان از آن برای خنثیسازی فشارهای امریکا و تحریک اروپا به تعامل نزدیک با ایران استفاده کرد. این البته هرگز نباید به عنوان یک بازی کوتاهمدت و استفاده ابزاری از روابط با یک کشور دیده شود بلکه اتخاذ سیاست گسترش تعاملات بینالمللی در چند سطح میتواند همواره دنبال شده و منافع ملی را از چندین مسیر تامین کند. در نهایت به نظر میرسد اولا باید از واکنشهای احساسی و تحت تاثیر رسانه خودداری و تلاش کرد تا بیشترین اطلاعات ممکن را از مبادی رسمی و موثق به دست آورد و آن را دستمایه تحلیل قرار داد ثانیا در تحلیل موضوع بیشتر با متخصصان غیرمغرض مشورت کرد. هر چند در مواردی مانند سند جامع همکاریهای ایران و چین که نه یک قرارداد یا معاهده الزامآور بلکه صرفا یک سند راهبردی کلی و غیرالزامآور است، انتشار متن ضروری نیست.
گویی که در تعامل چین با ۴۹ کشور طرف همکاریهای جامع او سنت این کشور است. ضمنا باید دانست که اجرایی شدن چنین سند همکاری هم به عقد قراردادهای مربوطه منوط است و هم به عنوان مقدمه به گشوده شدن گره برجام، رفع تحریمها و نیز پیوستن ایران به معاهدات ضروری انتقال مالی البته با تحفظ منافع ملی. بنابراین امضای سند جامع همکاریهای ایران و چین نه تنها در مقابل برجام و حل مساله هستهای قرار ندارد بلکه از سویی به باز شدن این گره کمک کرده و از سوی دیگر خود برای اجرایی شدن منوط به این گشایش است. با امضای این سند اولیه با چین و نیز تحرکاتی که به واسطه جلسات اخیر کمیسیون مشترک برجام شاهدیم، میتوان در حالت خوشبینانه چشمانداز سیاست خارجی کشور را با توجه به ظرفیتهای حاضر در موارد زیر پیشنهاد کرد:
۱-گسترش روابط در حوزه سرمایهگذاری، زیرساخت و انرژی در سطوح تعاملات دولتی با چین
۲-گسترش روابط راهبردی و نظامی با روسیه
۳-گسترش تعاملات تکنولوژیک و تجارت بخش خصوصی و شرکتهای متعدد کوچک و متوسط با اروپا
۴- مهار فشار امریکا با استفاده از اهرمهای فوق
۵- تنشزدایی، افزایش تعاملات علمی، صنعتی و تجاری با همسایگان.
تنها در صورت افزایش این بستگیهای متقابل و تعاملات فیمابین است که میتوان مطمئن بود، دسیسههایی از جنس تحرکات نظامی و تحریمهای اقتصادی دیگر برای متخاصمان «صرفه نخواهند داشت» و ایران با اقتدار تمام در نظم پیش روی بینالمللی پذیرفته شده و جای خود را بیش از پیش باز خواهد کرد چراکه در هر دعوای بالقوه چندین و چند طرف هستند که به واسطه منافع خود ناگزیر از دفاع عملی از موضع ایران خواهند بود. بنابراین به نظر میرسد ضمن خودداری از اضطراب تحمیل شده از طرف رسانهها با تمرکز بر واقعیات، متون رسمی و تحلیلهای جدی و نه بدخواهانه میتوان به تضمین و توسعه منافع ملی کمک کرد و از این انرژی انباشته و محترم شهروندان در راستای اعتلای کشور بهره برد.
نظر شما