به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، آخر هفته های بهاری، اگر کرونا نبود میتوانست فرصتی برای گشت و گذار در شهر و کوچههای شکوفه دار باشد اما امسال دومین بهار متوالی است که این ویروس، همه ایران را به تعطیلی کشانده است. پیشنهاد ما این است فرصت را برای گشت و گذار در کوچهباغ کتابها که همیشه بهاری باقی میماند را از دست ندهید.
نویسنده معترض
گونتر ویلهلم گراس در ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ (۲۳مهرماه ۱۳۰۶) در آلمان و شهر داتزیگ متولد شد. او در زندگی نامه خود با طنزی تلخ نوشته است: آن قدر دیر به دنیا آمدم که درگیری ام با دولت نازی آلمان، اجتناب ناپذیر شد.
وی نویسنده، نقاش و مجسمهساز بود و عضو برجسته گروه ۴۷ که جمعی از هنرمندان آلمانی آن را تشکیل بودهاند به شمار میرفت.
بنا بر نظر آکادمی نوبل، کتاب طبل حلبی گراس یکی از ماندگارترین آثار ادبی خلق شده در سده بیستم است، او در سال ۱۹۹۹، برای آثار ادبی اش، جایزه صلح نوبل ادبی را دریافت که علت آن به خاطر عمل عظیم بازبینی تاریخ معاصر از طریق به خاطر آوردن و جاودانه ساختن انکار شده ها و فراموش شده ها، قربانیان، بازنده ها و دروغ هایی که مردم، خود خواسته فراموششان می کنند، چون روزگاری به آن ها باور داشتند، اعلام شد.
گونترگراس با وجود سابقه همکاری با نیروهای نازی اس اس در سالهای جوانی، یکی از بزرگترین منتقدان سیاسیتهای هیتلر شد و در همه سالهای عمرش با نژادپرستی، جنگ مخالفت کرد و در راه صلح گام برداشت، یکی از مهمترین واکنشهای او در سال ۲۰۱۲ به ثبت رسید که علیه رژیم صهیونیستی، شعری سرود و دستیابی اسرائیلیها به بمب هستهای را مهم ترین عامل نابودی صلح در جهان دانست.
گونتر گراس در ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ ( ۲۴ فروردین ۱۳۹۴) و در ۸۷ سالگی در لوبک آلمان درگذشت.
شهر فرنگ از آینده خبر میدهد؟
کتاب شهر فرهنگ گونترگراس، زندگینامهای به شمار میآید که از زبان دیگران و در قالب داستان بازگوی میشود. گراس از ۴ ازدواج خود ۶ فرزند داشت و همسر چهارمش نیز ۲ فرزند خردسال را به خانه نویسنده آورده بود و با او بزرگ شدند.
در شهر فرنگ هشت فرزند گراس، خاطراتشان را بازگو میکنند. خاطراتی از کودکی، بلوغ، مشکلات و پدری که همیشه مشغول کار روی کتابی جدید بوده است. خاطرات متناقض، محبتآمیز و گلایهمندانه که تصویری خاکستری از زندگی یک انسان را تصویر میکند.
اما عبارت شهر فرنگ از ماجرای زنی به نام ماری که دستیار گراس و دوست خانوادگی چندین ساله او بود، برگرفته شده است، او عکسهایی با یک دوربین جعبهای قدیمی گرفته است که اطلاعات بسیار بیشتری در اختیار میگذارند؛ این عکس ها، حقیقتی ورای جزئیات عادی زندگی را آشکار می کنند، انگار آینده را به تصویر میکشند...
کتاب شهر فرنگ، نوشته گونتر گراس، در ۲۴۵ صفحه با ترجمه کامران جمالی توسط نشر چشمه منتشر شده است.
مادر فمینسم مدرن
سیمون دوبووار ، ۹ ژانویه ۱۹۰۸ (۱۸ دی ۱۲۸۶) در کشور فرانسه و در شهر پاریس در خانوادهای کاتولیک به دنیا آمد، او در رشته ادبیات و ریاضی تحصیل کرد و در رشته فلسفه از دانشگاه سوربن در سال ۱۹۲۹ فارغالتحصیل شد.
وی همان سال با ژانپل سارتر آشنا شد و زندگی مشترکی را با او را آغاز کرد که ۵۰ سال و تا پایان عمر سارتر به طول انجامید.
دوبوار در سال ۱۹۲۶ به جنبش سوسیالیستها پیوست و بعد از ۱۹۴۳ تا ۱۹۸۰ در شهرهای مارسی، رِن و پاریس به تدریس پرداخت و در همین سالها بود که پایه تفکر فلسفیاش را بنیان گذاشت. پنج رمان، یک نمایشنامه، چندین جلد کتاب خاطرات و بسیاری مقالات فلسفی و سیاسی بازمانده قلم دوبووار است.
دوبووار به عنوان مادر فمینیسم ِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود و معروفترین اثر وی جنس دوم نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده است.
سیمون دوبووار در ۱۴ آوریل، ۱۹۸۶ (۲۵ فروردین، ۱۳۶۵) درسن ۷۸ سالگی به خاطر ذاتالریه از دنیا رفت و در کنار ژان پل سارتر به خاک سپرده شدهاست.
همه میمیرند؟
کتاب همه می میرند، نوشته سیمون دوبووار است که نخستین بار در سال ۱۹۴۶ منتشر شد. این کتاب روایتگر نجیبزادهای ایتالیایی است که به خاطر یک نفرین سیاه به زندگی ابدی محکوم شده است، کنت ریموند فوسکا، در مسیر این جاودانگی با رژین، دختری جوان و زیبا که بازیگر تئاتر است آشنا میشود. رژین نمی تواند وجود مستقل دیگران را بپذیرد و در حقیقت، حتی حضور دیگران در اطرافش باعث آزردگی خاطر او می شود، او آرزوی جاودانگی دارد و پس از آگاهی از راز فوسکا، خود را مشغول میکند که نمایشهایش در ذهن فوسکا جاودان خواهد شد. فوسکا کارهایش در طول هفت قرن گذشته را برای رژین شرح میدهد و این گونه داستان در طول سال ها به چرخش درمیآید.
کتاب همه می میرند نوشته سیمون دوبووار، در ۴۱۳ صفحه، توسط مهدی سحابی ترجمه شده و نشر نو آن را به بازار کتاب رسانده است.
شاهرخِ شاهنامه
شاهرخ مسکوب، نویسنده، مترجم و شاهنامهشناس، ۲۰ دی ماه ۱۳۰۴ در بابل به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در مدرسه علمیه تهران گذراند و ادامه تحصیلاتش را در اصفهان پی گرفت. در سال ۱۳۲۴ به تهران بازگشت و در سال ۱۳۲۷ از دانشگاه تهران در رشته حقوق فارغالتحصیل شد.
نخستین نوشتههای مسکوب در سال ۱۳۲۶ با عنوان تفسیر اخبار خارجی در روزنامه قیام ایران به چاپ رسید. از ۱۳۳۶ به مطالعه و تحقیق در حوزه فرهنگ، ادبیات و ترجمه روی آورد و پس از انقلاب اسلامی به پاریس مهاجرت کرد و تا آخرین روز حیات به فعالیت فرهنگی خود ادامه داد و به نگارش، ترجمه و پژوهش پرداخت.
مسکوب در روز سهشنبه بیستوسوم فروردین ۱۳۸۴ در بیمارستان کوشن پاریس درگذشت.
شهرت مسکوب تا حد زیادی وامدار پژوهشهای او در شاهنامه فردوسی است. کتاب ارمغان مور و مقدمهای بر رستم و اسفندیار او از مهمترین منابع شاهنامهپژوهی به شمار میروند. مسکوب برخی از آثار مهم ادبیات مدرن و کلاسیک غرب را نیز به فارسی ترجمه کرده است.
سفر در خواب
کتابهایی که بتوانند چگونه نوشتن را در عمل به مخاطب نشان بدهند، کم تعداد هستند اما آثار شاهرخ مسکوب، به ویژه جستارنویسیهایش، ویژگیهای قابل توجهی دارد که می تواند به بهتر شدن قلم هر نویسندهای یاری برساند.
کتاب سفر در خواب، داستانی است که رویاگون نوشته شده است، مردی که پس از گرفتن خبر درگذشت یکی از نزدیکانش خاطراتی از گذشته را به شیوهای وهمآلود و خیالانگیز به خاطر میآورد و فاصله میانه حقیقت و رویا را درمینوردد.
توصیفات این کتاب، قابل وصف نیست و تنها زمانی میتوان از آن سخن گفت که مطالعه این اثر به پایان رسیده باشد، انتخاب کلمات و عبارتها، چنان نکته سنجانه صورت گرفته است که می تواند، دائره المعارف لغات تازه باشد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«پیش از آن پیروزی مرگ را دیده بودم، بر پیکر پدرم و برادرم ایستاده بود، دستِ درازش چون دشنهای قلب ستاره را میشکافت و مادرم در ظلمت خام سرنگون میشد. اما زوال زودگذر زیبایی را هرگز به چشم ندیده بودم که چگونه پیاپی در خاموشی ژرفتری فرو میرود. روزها همچنان که میگذرند فراموشی را در خود دارند و آن را مانند مِهی، غباری خاکستری در راه جا میگذارند. اما در سینما زمان بیاعتنا به گردش زمین و آسمان بهدلخواه کارگردان، درهم میریزد. گاه رفتگانِ سالهای مرده زندهتر از زندگان مینمایند و گاه آیندۀ هنوز نیامده را هماکنون میبینم. و طاقت دیدن نداشتم. پُر از شِکوه و شکایت بودم. از خدا گله داشتم یا از عمر بیوفا، نمیدانم.
میدانستم که راست نیست، داستان است ولی گاه در داستان حقیقتی هست که در واقعیت نیست یا اگر باشد محو و ناپیداست. حضور سنگدل این ناپیدا مانند نهری در رگهایم میدوید و با همدردی غریب و نومیدانهای در من میگریست. این چه شِکُفتن و پژمردنی است. دلم گواهی میداد که زیبایی· همزاد نیستی است. تاریک بودم.»
کتاب سفر در خواب نوشته شاهرخ مسکوب در ۷۴ صفحه توسط انتشارات فرهنگ جاوید به چاپ رسیده است.
نظر شما