۲۹ فروردین ۱۴۰۰، ۱۱:۴۵
کد خبرنگار: 926
کد خبر: 84298925
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

معرفی کتاب:

نگاهی به کتاب پرواز در فصل خرما پزان

۲۹ فروردین ۱۴۰۰، ۱۱:۴۵
کد خبر: 84298925
نگاهی به کتاب پرواز در فصل خرما پزان

قشم- ایرنا- کتاب «پرواز در فصل خرما پزان» نوشته شهره اکبری اسمعیلی است که در آن به زندگی‌نامه و خاطرات شهید «فاطمه نیک‌» می‌پردازد.

این کتاب شامل یک مقدمه به قلم حسن ذاکری و ۱۷ بخش کوچک است که در آن فصل‌هایی از زندگی شهید نیک با قلمی داستانی روایت می‌شود.

ذاکری در مقدمه این کتاب نوشته است: «...فاطمه نیک یکی از همان مادران است که فرزندان خود را برای دفاع از اسلام و انقلاب در مکتب امام حسین(ع) تربیت می‌نماید و آنان را با معارف اسلام آشنا می‌کند.

...این مادر سه فرزندش یعنی (محمد،علی و غلام گلزاری)، برادرش(سردار شهید موسی درویشی فرمانده وقت سپاه هرمز)، دو برادرش(حر و عبدالحسین درویشی)، دامادش(عبدالعلی دریانورد)، و خواهرزاده‌اش(محمد شفیع مدنی) را تقدیم اسلام و انقلاب می‌کند و سرانجام خودش هم در مراسم برائت از مشرکین با نوشیدن شربت شهادت نامش را در تاریخ اسلام ماندگار می‌نماید.

و هنوز که هنوز است خاله شیرین نقل زبان مردم هرمز است.

نویسنده کتاب نیز دراین باره به خبرنگار ایرنا گفت: مرور زندگی‌نامه شهید نیک پی ورق زدن کتاب تاریخ و مظلومیت و ایثار هرمزگان از منظر جزیره هرمز در واقعه‌های دفاع مقدس و حمله به حاجیان است.

اکبری اسمعیلی افزود: این شهید تبلور شکوه و اراده زنان با ایمان تاریخ همچون حضرت زینب(س) است که مبارزه با جور و استبداد را از میانه میدان نبرد خونبار کربلا تا شهر و کاخ نماد جاهلیت دوران خود می‌برد.

وی ادامه داد: زندگی شهید نیک‌پی دارای سه فصل است. قبل از شهادت، شهادت در حج و بعد از شهادت که هر کدام تاثیر خاصی بر جزیره هرمز گذاشته است، به ویژه دوران پس از شهادت و ادامه تاثیرش در جامعه جزیره هرمز.

کتاب «پرواز در فصل خرماپزان» دارای ۸۰ صفحه است. این کتاب توسط نشر امینان سال ۱۳۹۸ در یکهزار شمارگان به چاپ رسید و به بهای ۱۰ هزار تومان روانه بازار شد.

برشی از کتاب:

...با عبور دسته‌ای از نظامیان مسلح رژیم آل سعود در سال ۱۳۶۶ کوچه و خیابان‌های مکه در اضطراب رقم خوردن فاجعه خونینی بودند که از سیاه‌ترین صفحات تاریخ آل سعود است... مدت‌ها همه جا صحبت از برگزاری مراسم برائت از مشرکین بود و حجاج آماده برگزاری مراسم می‌شدند. اما می دید در روز موعود، مکه این شهر امن الهی مانند میدان نبرد پر از اسلحه و سرباز است. گویی کفار و جاهلیت به مکه برگشته و قصد جان ولایت عشق را کرده باشند...

...صدای هلیکوپتر بلند و بلندتر می‌شد. ناگهان سیل جمعیت وحشت زده از جایی که فاطمه ایستاده بود سرازیر شد. صدای هلیکوپتر مانع از شنیده شدن صدای اولین شلیک‌ها شده بود و سلیمان در میان ناباوری می‌دید که فاطمه میان جمعیت ناپدید می‌شود و صدای شلیک‌ها بلند و بلندرتر. خواست به سویی که آخرین بار سپیدی چادر احرام فاطمه را دیده بود برود اما ویلچرش واژگون شد. اطرافیان تلاش کردند بلندش کنند. و این آخرین باری بود که کسی فاطمه را با جسم فانی‌اش می‌ دید...

[ناخدا ابراهیم]... سراسیمه به سوی خروج هتل دوید. فراموش کرد کفش‌هایش را به پا کند. پابرهنه به خیابان دوید و به اطراف نگاه کرد. مطمئن بود فاطمه، یار و یاور همه عمرش را بباید در محلی پیدا کند که اولین گلوله شلیک شده. جمعیت زیادی در خیابان‌ها سراسیمه می‌دویدند...

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha