«به دنبال رنگین‌کمان» در نشر شاهد خواندنی شد

تهران - ایرنا -  «به دنبال رنگین‌کمان» به همراه نمایشنامه «راز گل زرد» در هفدهمین دفتر از مجموعه نمایش‌نامه نشر شاهد خواندنی شده است.

به گزارش روز شنبه خبرنگار حوزه ایثار و شهادت ایرنا،   «به دنبال رنگین‌کمان» برداشتی آزاد از کتاب «حقیقت و مرد دانا» است که به همراه نمایشنامه «راز گل زرد» منتشر شده، عنوان دفتر هفدهم از مجموعه نمایشنامه نشر شاهد است،  این نمایشنامه‌ها را به ترتیب، منصور خلج و علیرضا نوروزی خراسانی نوشته‌اند.

اداره کل امور هنری معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران بر اساس آثار برتر مسابقات نمایش‌نویسی بنیاد شهید و امور ایثارگران، گردآوری و در قالب یک مجموعه منتشر کرده است.

«به دنبال رنگین‌کمان» برداشتی آزاد از کتاب «حقیقت و مرد دانا» است. این نمایشنامه بر اساس ۲۰ شخصیت با عنوان‌های «راوی۱، راوی ۲، یاقوت، وزیر، سیاه، سلطان، پسر اول، پسر دوم، پسر سوم، پسر چهارم، پسر پنجم، بچه‌ها، بابا امان، معلم، پسر، مرد، تیمورخان، کد خدا، اهالی ده (چندنفر)، همراهان تیمور (چندنفر) و پیر مرد» نوشته شده است.

در صفحات این کتاب می‌خوانیم: «آقاشازده منو باش (شکلک در می‌آورد، زبانش را تکان می‌دهد.) دِه بخند دیگه، (شاهزاده همچنان اخم کرده) ببین شازده‌جون، ما سیاه‌ها زبونی داریم که مخصوص خودمونه (به بینی‌اش اشاره می‌کند.) شما به این چی می‌گید؟ (شازده کلمه‌ای می‌گوید.) ما بهش می‌گیم مماغ. شما به این چی می‌گید؟ (شازده کلمه‌ای می‌گوید.) ما بهش می‌گیم بل‌بل گولاش. (ادا در می‌آورد، اما شازده نمی‌خندد.) »

«راز گل زرد» نیز عنوان نمایشنامه‌ای است که بر محور ۱۲ شخصیت با عنوان‌های «گل سوسن»، «گل زرد»، «گل نیلوفر»، «گل نرگس»، «گل یاس» و «مراد»، «مادربزرگ» و «پدر بزرگ» و «مرغ»، «خروس»، «جوجه»، و «ماه» نوشته شده است.

در بخشی از این نمایشنامه می‌خوانیم: «مادر بزرگ: یادم می‌آد وقتی هم‌سن مراد بودم، یه روز قربان، چوپان آبادی رو، یه گرگ زخمیش کرده بود. حالش خیلی بد بود. مادرم یه مرهم از برگای گل بیابونی درست کرد و رو زخمش گذاشت، بعد از یه مدت قربان خوب شد... د.»

دفتر هفدهم از مجموعه «نمایشنامه» نشر شاهد،  در ۶۸ صفحه روانه بازار نشر شده است.

سلیمانی کردستان رونمایی می شود   

«سلیمانی کردستان» عنوان کتابی است از زندگی و خاطرات سردار شهید "حاج شکیبا سلیمی" که توسط پوریا رحیمی و جعفر غفاریان به نگارش درآمده و در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

این کتاب در ۱۹۶ صفحه توسط انتشارات کتابچه و با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کردستان با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسید.
کتاب «سلیمانی کردستان» در اولین سالگرد شهادت سردار حاج شکیبا سلیمی رونمایی می‌شود.

چکیده‌ای از کتاب
مسیر سخت و پر پیچ و خم دیواندره به سمت روستاهای گل‌قلعه، بست و ... در منطقه چهل‌چشمه را در پیش می‌گیرند. مسیر دور است و راه پر پیچ و خم، هنوز بوی عطر شهادت را در این وادی می‌توان احساس کرد، صدای خنده‌های فرمانده را می‌شود از میان جاده پرپیچ و خم روستاهای دیواندره شنید. ‌

می‌گویند راه شهدا پر رهرو است، جاده بی‌انت‌هایی که هرکسی آرزوی به مبدا رسیدنش را دارد، خونشان در راه دفاع از امنیت و تلاش در مسیر رفع محرومیت بر فرش خدا ریخت و اینگونه بود که با زبان روزه به عرش خدا پرگشودند.

خودشان مهمان سفره خدا بودند با زبان روزه راه پر پیچ و خم روستاهای دیواندره را در پیش گرفتند، تا سفره نیازمندان در ماه مهمانی خدا خالی نماند، فرمانده‌ای خستگی ناپذیر، که به قول فرماندهان ارشد و همرزمانش خستگی را همواره خسته کرده بود برای لبیک به فرمان مولا و رهبرش بسته‌های کمک مومنانه را بار خودروها کردند و راهی روستاها شدند ...

چشم‌های زیادی در روستاها چشم انتظارشان بود ظهر که از نیمه گذشت، مسیر آخرین روستاها را در پیش گرفتند، اما خدا تقدیر عاشقانه‌ای برایشان رقم زده بود، در دو جهاد «جهاد اکبر، جهاد با نفس» و «جهاد حفظ امنیت» بال‌هایشان به سمت آسمان گشوده شد و آسمانی شدند.

شهید سردار «شکیبا سلیمی» نامی آشنا برای مردمان روستاهای محروم سرو آباد، مریوان و دیواندره است، اگرچه اصالتا اهل قروه است، اما خیلی از روزهای زندگی اش را در مسیر تامین امنیت مردمان این دیار گذرانده است و بعد از سال‌ها تلاش در مسیر تامین و حفظ امنیت در حالی که اردیبهشت ماه امسال برای توزیع بسته‌های حمایتی به روستاهای منطقه چهل چشمه دیواندره می‌رفتند به همراه «جعفر نظام پور» و «محمد شکری» با زبان روزه، توسط مدعیان مدافع کرد، ناجوانمردانه به شهادت رسیدند.

نگاهی به زندگی شهید «حیدر عبدوس» در «از فرش تا عرش»

کتاب «از فرش تا عرش» که سیری در زندگی شهید حجت الاسلام «حیدر عبدوس» دارد توسط «سعید اسدی فر» نوشته شده است.

کتاب «از فرش تا عرش» در پنج فصل زندگی شهید حجت الاسلام «حیدر عبدوس» را روایت می کند. فصل های این کتاب به نام های، فصل اول «کودکی و نوجوانی شهید حیدر عبدوس»، فصل دوم «فعالیت شهید حیدر عبدوس در کمیته ها»، فصل سوم «فعالیت شهید عبدوس در جبهه ها و واحد تبلیغات»، فصل چهارم «گوشه هایی از مبارزات و خوی و خصلت حیدر از زبان همرزمانش» و فصل پنجم «چگونگی شهادت حیدر عبدوس در جبهه» تقسیم شده اند. در بخش پایانی کتاب هم آلبوم تصاویر قرار دارد که می توانید تعدادی از عکس های این شهید والامقام را در آنجا مشاهده کنید.

در قسمتی از این کتاب می خوانید: بعد از عملیات های «طریق القدس»، «ثامن الائمه»، «فتح المبین» و «بیت المقدس» جبهه ابعاد تازه ای به خود گرفت. نیروهای عراقی تا مرزهای قبل از جنگ رانده شدند و نیروهای ایران از حالت تدافعی به حالت تهاجمی درآمدند. زندگی حیدر به جبهه و جنگ محدود شده بود. او هم رزمنده ای موفق و قوی بود و هم مبلغی توانا و هم معلمی ایثارگر و فداکار. در ماموریت های گشتی و شناسایی هم مرتب شرکت می کرد. برادرش حمید هم که در سن نوجوانی بود. در سال ۱۳۶۴ خداوند به حیدر پسری عطا فرمود. حیدر اسم پسرش را محمد رضا، انتخاب کرده بود.

همسر حیدر در این مورد می گوید: او در عملیات بدر زخمی شده بود. بعد از بهبودی عازم جبهه شد. تابستان سال ۱۳۶۴ چند روزی به مرخصی آمد که پسر ما به دنیا آمد. حیدر قبلا اسم او را محمد رضا، انتخاب کرده بود. او سه شبانه روز به خاطر تولد محمد رضا دعا و نیایش و شکرگذاری کرد. او می گفت: محمد رضا حبه الحسین (ع) است. من روز عاشورا او را از امام حسین (ع) طلب کرده بودم. که حاجتم را داد. تولد محمد رضا هم نتوانست مانع از حضور بی وقفه او در جبهه ها شود. او را به معاونت تبلیغات جبهه و جنگ در غرب کشور فراخواندند. حیدر علاوه بر کار فرهنگی و دینی و اعتقادی، یک رزمنده توانا هم بود. او اخلاق بسیار نیکویی داشت. در شرایط سخت هم تبسم زیبایی بر چهره داشت و همیشه می خندید و شوخی می کرد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha