به گزارش روز یکشنبه ایرنا، "دیوید فون دره له" ستون نویس واشنگتن پست می افزاید: "آمبروز بی یرس" یکی از سربازان دوران جنگهای داخلی آمریکا بر این بارو است که جغرافیای آمریکا را فقط جنگ تعیین می کند. این راهی است که خداوند پیش روی ایالات متحده نهاده است".
این بینش منبعث از تجربه هولناکی است که این سرباز جنگ های داخلی آمریکا به چشم خود شاهد آن بوده است. بی یرس به عنوان یک سرباز جنگ های داخلی، صحنه هایی فجیعی را از نزدیک شاهد آن بوده است که فقط به خاطر تسلط بر بخشی از بستر رودخانه اتفاق می افتاده است. جنگ های شمال و جنوب در آمریکا بر سر برده داری هم در حقیقت جدال بر سر ادعاهای ارضی بود.
اما پرسش این است که آیا آمریکایی ها قبل از آنکه وارد یک جنگ بالقوه فاجعه بار دیگر شوند، بهتر نیست علم جغرافیا را مطالعه کنند؟
واشنکتن پست می نویسد: می توان این جغرافیا را از "دریای چین جنوبی" شروع کرد. از این آبراهه شلوغ و پرتردد، تقریباً یک سوم حمل و نقل بین المللی جهان می گذرد و ارزش سالانه این تجارت بالغ بر ۵ تریلیون دلار است. این دریا رگ حیات چندین اقتصاد بزرگ جهان است از جمله؛ چین، ژاپن، کره جنوبی، تایوان، اندونزی، مالزی، فیلیپین، و سنگاپور. لبه شرقی دریا، آسیا را به قاره آمریکا متصل می کند. لبه غربی آن هم آسیا را به خاورمیانه و اروپا وصل می کند. از شیلات حاصلخیز آن تقریباً ۱۰ درصد از صید سالانه جهان حاصل می شود.
"دانیل یرگین" نویسنده کتاب "نقشه جدید" (The New Map) که یک شاهکار در زمینه همکاری ژئوپلیتیکی است بطور خلاصه بیان می کند:" این آب ها ... مملو از خطر است". همچنین "بای میچو" جغرافیدان چینی در اوایل قرن بیستم برای آنکه قدرت این منطقه را برجسته کند در این باره نوشته است: "ساختن ملت؛ همان هدفی است که آموختن جغرافیا دنبال می کند".
میچو در سال ۱۹۳۶میلادی با انتشار نقشه ای از دریای چین جنوبی عظمت این آبراهه را به رخ کشید. نقشه بای خطوط ساحلی قابل مشاهده ای را ترسیم کرده است تا مرزهای آبی چین را مشخص کند و شامل یک خط ترسیمی متشکل از ۹ خط کمربندی است شامل جزایر مرجانی، صخره ها و سواحل عمقی که همچون نقاط خال خال دریا را پوشانده اند.
واشنگتن پست ادامه می دهد: دولت چین با استناد به این نقشه و با ادعای ارضی تمام این نقاط، در حقیقت می خواهد ادعا کند که کنترل آبهای اطراف هم متعلق به اوست. این نقشه " خط کمربند ۹ " نام دارد و در حقیقت حمله رعد آسای چین در نقشه برداری است و امروز از آن به عنوان سیاست رسمی چین در دریای جنوبی یاد می شود.
چین؛ تقریبا ادعای حاکمیت بر کل دریای چین جنوبی را دارد.
واشنگتن پست می نویسد: چین؛ به لطف رشد اقتصادی خارق العاده اش، همزمان قدرت دریایی و قدرت سیاسی خود را هم به اندازه ای بالا می برد تا نیروی لازم برای پشتیبانی از ادعای ارضی اش بر این دریا را داشته باشد. در طول ۱۰ سال گذشته، دریای چین جنوبی تقریباً دائما" در اصطکاک بسر برده است. در ماه دسامبر؛ یعنی درست در زمانی که آمریکا درگیر تعطیلات و درگیر انتخابات بود، حواسش پرت شد و پکن با عصبانیت واشنگتن را متهم کرد که تمامیت قلمرو چین را نقض کرده است. پکن با افتخار اعلام کرد که نیروی دریایی چین یک فروند ناوشکن آمریکایی به نام "یو اس اس جان اس. مک کین" را در آبهای شرق ویتنام که چین در آن ادعای ارضی دارد تعقیب کرده است.
بعدا" معلوم شد حادثه کاملا ساختگی بوده است. یک افسر ارشد نیروی دریایی می گوید که کشتی از این آبها اخراج نشد، بلکه داشت تازه از آن عبور می کرد. ناوشکن "مک کین" برای انجام "عملیات آزادی ناوبری" به آن آبها سفر کرده بود. آمریکا مدعی است که حق عبور از این آبراه را دارد و این حق نه تنها برای آمریکا بلکه برای همه کشورهای جهان محفوظ است و همه کشورها می توانند از طریق کشتیرانی در آبهای بین المللی از این آبراه عبور کنند.
نویسنده بر این باور است که این اتفاق شاید به ظاهر مسئله چندان مهمی نبود اما اهمیت آن در آن است که می تواند زنگ خطری برای آینده باشد. در آن هنگام؛ آمریکا درگیر انتخابات و بحران سیاسی داخلی ناشی از آن و حمله مهاجمان به ساختمان کنگره موسوم به "کپیتول" بود. بنابراین مناسب ترین وقت بود تا چین در دنیا جار بزند و به جهانیان مباهات کند که یک بسته نیروی دریایی آمریکا را به خانه اش پس فرستاده است.
بسیاری از همسایگان چین و خیلی از کشورهای جهان برای عبور آزاد از این آبراه حیاتی، متکی به حراست نیروی دریایی آمریکا هستند.
علت اینکه چین هرگز دلش نمی خواهد پای آمریکا به این آبراه باز بشود این است که می خواهد توازن قدرت منطقه ای به چین منتقل بشود و پکن در موقعیت و منزلتی قرار بگیرد که تسلط و اختیار تام بر "تایوان" داشته باشد.
واشنگتن پست نوشت: اما خدا آن روز را نیاورد که ما برای درک اهمیت جغرافیایی این نقطه حساس از جهان مجبور به جنگ بشویم. بهترین راهکار برای جلوگیری از یک چنین نتیجه فاجعه باری؛ ایجاد یک جبهه مستحکم بین المللی به نفع دریای آزاد است.
مکانیسم آن همین حالا آماده است: پس از دهه ها بحث و جدل بر سر موضوع، امروز سنا باید با یک واقعیت تغییر یافته از خواب غفلت بیدار شود و عضویت آمریکا در "کنوانسیون حقوق دریا" در سازمان ملل را تصویب کند.
دو نسل از سناتورهای محافظه کار به این پیمان اعتراض کرده اند و آن را بسته شدن دست و پای آمریکا در اعمال حاکمیت ملی اش دانسته اند.
آمریکا زمانی می توانست از این پیمان خارج بماند که نیروی دریایی اش تنها نیروی مسلط دریایی در منطقه بود. اما چین؛ در حال ساخت یک ناوگان دریایی است که توانایی رقابت کردن با ناوگان ایالات متحده را دارد. معنایش این است که وقت آن است آمریکا هرچه می تواند برای خودش شریک و متحد دست و پا کند.
اگر آمریکا پیمان "قانون دریا" را تصویب کند، آن زمان سیاست آمریکا رسما" با سیاست بقیه جامعه بین الملل همسو می شود. آنگاه روشن می شود که درگیریهای رو به افزایش "دریای چین جنوبی"، دیگر فقط یک بازی قدرت ساده میان؛ چین و آمریکا نیست.
آن موقع؛ چین فقط با آمریکا روبرو نخواهد بود، بلکه این تقابلی خواهد بود میان چین با کل جهان.
جهان؛ وابسته به یک "دریای چین جنوبی" باز و آزاد است. علم جغرافیا این درس را به ما می آموزد. آن ۹ کمربندی که بر روی یک نقشه قدیمی ترسیم شده است، نمی تواند این درس را باطل کند.
نظر شما