«دیدی دختر زهرا خانم کنکور دولتی قبول شد و تو نتونستی؟»، «دیدی تو مدرسه معلم ها از تو ناراضی بودند؟»، «پسر احمد آقا بدون دانشگاه ماهانه ۱۰ میلیون حقوق می گیره، اون وقت تو با این همه هزینه و رفتن دانشگاه هنوز هیچی نشدی».
گاهی والدین برای تشویق فرزندانشان برای درس خواندن و موفقیت های بیشتر در زمینه های آموزشی یا کارهای دیگر از روش های تهدید و تخریب استفاده می کنند. مثل مقایسه، تحقیر و گاه حتی تنبیه بدنی.
اما اعمال این رفتارها نه تنها کودکان، نوجوانان و جوانان را از مسیر اصلی شان دور می کند بلکه باعث می شود انگیزه شان را از دست بدهند و در مواردی دچار اختلالات روانی شوند.
افسانه جلیلیان روانشناس و فعال اجتماعی در حوزه آموزش تحصیلی کودکان محروم و کم برخوردار در موسسه مهروماه روز شنبه در این خصوص به خبرنگار گروه دانشگاه و آموزش ایرنا گفت: بچه ای که زیر دست مادر یا پدری تحقیرگر بزرگ می شود، دچار آسیب های روحی می شود.
وی افزود: بعضی از مواقع می بینم که والدین مدام در حال مقایسه کردن کودک با همسالان خود هستند. غافل از اینکه تحقیر و مقایسه دو عامل مخرب روان کودکان هستند. این درحالی است کودکانی که در خانواده سالم رشد پیدا می کنند، از سلامت روان بالایی برخوردارند. چراکه این بچه ها در محیطی زندگی می کنند که محرکی غنی است و باعث افزایش و رشد طبیعی هوش کودک می شود.
جلیلیان با بیان اینکه سلامت جسم و روان رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند، تصریح کرد: اما تحقیرها به عنوان نقص برای کودکان به حساب می آید و وقتی کودکی با مجموعه ای از این تحقیرها، مقایسه شدن ها یا حتی تنبیه بدنی رشد پیدا می کند، دچار آسیب های جدی می شود.
این روانشناس اضافه کرد: خیلی از تجربه های خوب در دوران کودکی مثل بازی با اسباب بازی منجر به تقویت هوش و خلاقیت کودکان می شود. اما کودکانی که در محیط هایی رشد پیدا کرده اند که چنین تجربه هایی نداشتند، مدام انگ و برچسب اختلال یادگیری به آنها زده می شود. در حالی که فقر محیطی باعث عدم رشد طبیعی هوش کودک شده است.
وی بیان کرد: در خانواده های سطح بالا، تخریب و حقارت مدل دیگری دارد. فرزند با فردی از سطح خودش مقایسه می شود اما در خانواده های سطح پایین گاه مشاهده می کنیم خانواده کودک خود را با فردی ۳۰ ساله مقایسه می کند. مجموعه این رفتارها اما باعث ایجاد حس خودکم بینی در کودک می شود و در ادامه وی عینک بدبینی به چشم خود می زند. تصور می کند آدم ضعیفی است، حقیر است، قادر به انجام هیچ کاری نیست و اگر شدت دامنه تحقیرها بالا برود، در آینده می تواند حتی منجر به بروز آسیب و جرم از سوی فرد شود.
جلیلیان تاکید کرد: کودکان اگر در سن پایین از سوی خانواده هایشان احساس امنیت نکنند، رشد درستی پیدا نمی کنند. ممکن است در آینده درگیر بیماری های روانی سختی شوند که به زحمت درمان می شود. اغلب این بچه ها در اصطلاح توسری خور و حقیر می شوند و حتی در مواردی دیگران می توانند سوءاستفاده و آسیب جنسی به آنها بزنند. چرا؟ چون بدن فرد در نتیجه سال ها تحقیر و توهین و تنبیه دیگر ارزشی برایش ندارد.
تنبیه بدنی کودکان باعث، ظهور قربانیان تجاوز جنسی میشود
این روانشناس در بخش دیگری از صحبت هایش با اشاره به اینکه تنبیه بدنی رابطه مستقیمی با قربانی تجاوز جنسی شدن دارد، خاطرنشان کرد: بچه هایی که در سن پایین برای درس خواندن، کار کردن یا هر مورد دیگری مورد تنبیه بدنی مدام از سوی خانواده هایشان قرار می گیرند، این پیام به آنها منتقل می شود که بدن تو هیچ ارزشی ندارد و در نتیجه دیگران می توانند به بدن بی ارزش تو دست بزنند.
وی افزود: تنبیه روحی و بدنی بدترین نوع حقارت کودکان است. چراکه امکان دارد در سنینی بچه قربانی جنسی شود و افراد سوءاستفاده گر به وی آسیب بزنند. این همان کودکی است که والدین از ابتدا با تنبیه کودک طی کرده و وی را برای چنین اتفاقاتی آماده کرده اند.
این فعال اجتماعی اظهار داشت: مقایسه کردن هم عوارض خاص خودش را دارد. ممکن است باعث شود فرد تلاش و جبران افراطی برای رسیدن به جایگاه فردی که با او مقایسه شده است، انجام بدهد و برای رسیدن به آن موقعیت دست به هر کاری بزند. حتی کارهای اشتباه مثل تقلب در دوران مدرسه که این خودش نوعی از دزدی به حساب می آید. ممکن است در آینده رشوه بدهد یا بگیرد و...
جلیلیان ادامه داد: در این حالت دیگر بچه سست می شود. به خصوص وقتی کودک با کسی مقایسه می شود که شرایطشان یکی نیست. برای مثال خانواده ای همه امکانات را در اختیار بچه می گذارد اما در نهایت می بیند که کودک خانواده دیگر که سطح مالی پایینی دارد، موفق به کسب نمرات بالا یا قبولی شده اما فرزند خودش با امکانات بسیار مردود شده است.
وی اضافه کرد: اما این خانواده متوجه این نیست که فقط امکانات مالی مطرح نیست بلکه بستر روانی نامناسبی که در خانه حاکم است مانع از تمرکز و آرامش و حس امنیت کودکشان شده است. مثل مشاجره های والدین با هم یا مقایسه و تحقیر و توهین ها. در این راستا خیلی از کودکان دچار افسردگی می شوند و دیگر حوصله و انگیزه ای برای درس خواندن ندارد.
این روانشناس با اشاره به اینکه برای این بچه ها نمی توان راهکار یکسانی ارائه کرد، گفت: این را باید در نظر بگیریم که از سن تولد تا ۱۰ سالگی، شاهد هوش عینی کودکان هستیم. یعنی کودک هر رفتاری را که از اطرافیان ببیند، انجام می دهد. والدینی که خودشان به دیگران سلام نمی کنند نباید انتظار داشته باشند فرزندشان به دیگران سلام کند. یا والدی که توقع ندارد فرزندش دروغ بگوید، باید اول از خودش شروع کند و دروغ نگوید.
این فعال اجتماعی خاطرنشان کرد: گاهی نوع نگاهمان به بچه پیغام دارد. بچه ها همانی می شوند که ما هستیم. در سن نوجوانی نوع نیازهای بچه ها فرق می کند. در این سن نباید مدام باید و نباید به بچه ها بگوییم تا از مسیرشان خارج شوند و جبهه بگیرند.
وی افزود: در سن نوجوانی والدین باید بیش از پیش با فرزندشان نزدیک و با او دوست شوند نه اینکه با آنها مقابله کنند. چون در این حالت بچه ها هر کاری انجام می دهند تا خودشان را ثابت کنند و بگویند من بزرگ شده ام. اما در شیوه دوستی، والدین می توانند نوجوانان را هدایت کرده تا سردرگم نشوند. می توانند نوجوانان را در تصمیم گیری ها شرکت بدهند یا مسئولیت کاری را بر عهده شان بگذارند تا حس ارزشمندی و مسئولیت پذیری پیدا کند.
جلیلیان گفت: مقابله کردن در این سن حساس در پسر و دختر متفاوت است. ممکن است در پسرها با پرخاشگری همراه شود و در دخترها با افسردگی. پس لازم است خانواده ها برای رفتار درست با فرزندانشان از مشاوران کمک بگیرند تا بچه ها با صدمات روحی و جسمی رشد نکنند و سلامت روان داشته باشند تا آینده ای بهتر را برای خود رقم بزنند.
نظر شما