در ماههای اخیر و به ویژه از شروع سال جدید و داغ شدن بحث انتخابات ریاست جمهوری، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بیش از گذشته به محملی برای گفت وگو و شنیدن آرا مختلف آدمهایی بدل شده است که حرفی برای گفتن یا پیامی برای شنیدن دارند.
در این میان برنامه اجتماعی جدیدی به نام کلاب هاوس شاید به دلیل تازگی و جذابیت های نوبودن بیش از هربرنامه ای مورد اقبال بوده و به خصوص به فضایی برای بحث و ارائه نظر در باب نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و مباحث پیرامون آن بدل گشته است. فضایی که حتی چهره های صاحب نام و نخبگان قدرت را به خود جذب کرده و نام این برنامه را بیش از پیش بر سر زبان ها انداخته است.
این موضوع در کنار به حاشیه رفتن صداوسیما و عدم اقبال آن در بحث اطلاع رسانی اخبار انتخابات و رویگردانی بخشی از جامعه از این رسانه برای پیگیری اخبار مرتبط، بار دیگر این سوال را مطرح ساخته است که آیا شبکه های اجتماعی می توانند به عنوان جایگزینی برای رسانه ای مانند تلویزیون در ایران محسوب شوند؟
عباس کاظمی جامعه شناس فرهنگی و استادیار موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری در گفت وگو با خبرنگار ایرنا به توضیح جایگاه تلویزیون و شبکه های اجتماعی پرداخت.
این روزها تلویزیون در بحث انتخابات چون گذشته محل وثوق نیست و شبکه هایی اجتماعی مانند کلاب هاوس محملی برای بیان آرا و حضور چهره های مختلف از نخبگان قدرت شده است؛ این جابجایی رسانه ای را چگونه می تواند تحلیل کرد؟ آیا با حضور شبکه اجتماعی جدید، رسانه هایی قدیمی تر مانند تلویزیون کارکرد خود را از دست داده یا می دهند؟
بسیاری علاقه دارند این گونه تحلیل کنند که با ظهور شبکه های اجتماعی، رسانه های بزرگی مانند تلویزیون دیگر کارکرد گذشته خویش را ندارند. این یک تحلیل کلی است که امروزه می شنویم اما این تحلیل کلی در هر جامعه حضوری متفاوت داشته و بسته به شرایط آن جامعه فرق دارد.
مثلا در جامعه ای مانند امریکا رسانه های بزرگی مانند تلویزیون حضوری همچنان قدرت دارند اما شبکههای اجتماعی توانستند برخی کارکردهای آن رسانههای بزرگ را برعهده بگیرند و موقعیت آنها را به چالش بکشند. از این رو می توان از رقابت حرف زد. اما در جامعه ما امروز تلویزیون رقیب و کنار رسانهای دیگر نیست و بلکه حضوری کاملا متفاوت دارد.
برخلاف باور کلیشهای که گفته میشود شبکههای اجتماعی جای رسانه های قدیمی را می گیرند، این شبکه ها در ایران ضرورتا جای رسانه ها را نمیگیرند، زیرا مانند دو رسانهای که به موازات هم باشند و با هم رقابت میکنند، نباید درنظر گرفته شوند. تلویزیون در ایران ممکن است کارکردهایی مشابه با شبکه های اجتماعی داشته باشد. مثلا اینکه هر دو کارکرد اطلاع رسانی دارند اما این قبیل کارکردها نیست که تلویزیون را در ایران بیرقیب کرده است.
تلویزیون از چیزی سخن میگوید که در شبکههای اجتماعی از آن سخن گفته نمیشود. به عبارت دیگر خلق گفتمان اسلام سیاسی شیعی خاص تلویزیون است و از این جهت رسانهای بیرقیب است. در حالیکه شبکههای اجتماعی برای طیف وسیع آدمها در جامعه کاربرد دارد. تلویزیون برای طیف پیروان نظام سیاسی و بخش سنتی تر و محافظهکارتر، همواره دارای کارکرد است.
رقابت زمانی است که تلویزیون حرف هایی را بزند اما شبکه های اجتماعی آن حرف ها را زودتر بزند یا با جزئیاتی بیشتر بیان کند اما تلویزیون حرف هایی میزند که شبکه های اجتماعی نمیزند و شبکه های اجتماعی حرف هایی را بیان می کند که در تلویزیون گفته نمیشود. به همین دلیل این جریان، شکل متفاوت رسانه ها در ایران را برای ما توضیح می دهد و با جامعه ای مانند امریکا تفاوت دارد.
یعنی در آن جامعه آن اسرار مگو در تلویزیون هم گفته می شود و اتفاقا در تلویزیونی مانند سی ان ان بیشتر هم شکافته می شود. پس بحث تقابل شبکه های اجتماعی و تلویزیون در جوامع مختلف متفاوت است. حضوری که تلویزیون در ایران دارد خاص کشور ما و جوامعی چون ماست. در نتیجه این دو (تلویزیون و شبکه های اجتماعی) دو دنیای متفاوت را بازنمایی میکنند. اینکه به رغم ساخت ایدئولوژیک اطلاع رسانی تلویزیون و محدودیت های پخش، همچنان برخی برنامهها دیده میشوند توضیح دهنده کارکرد متفاوت این رسانه است.
بر این اساس، آیا این رسانه های مجازی در ایران می توانند جای رسانه ای مانند تلویزیون را بگیرند؟
انتظار معقول این است که پاسخی مثبت به سوال شما بدهم اما باید بگویم خیر. در اروپا و آمریکا، رسانه های مجازی چون امکانات بیشتری دارند، تکثر بیشتری دارند و زودتر می توانند خبررسانی کنند اما در تلویزیون اسلوبهایی وجود دارد که تا خبر آماده و تایید شود، انتشار آن طول می کشد.
مزیت شبکه های اجتماعی در اینجا زمان است که زودهنگام بودن خبر در لحظه وقوع را اعلام می کنند. شعاری که سی.ان.ان در قدیم این بود که ما خبر را همان لحظه که رخ می دهد، اعلام می کنیم اما امروز اتفاقا شبکه های اجتماعی خبر را در همان لحظه وقوع و زودتر از تلویزیون اعلام می کنند.
پس در چنین مواقعی شبکه های اجتماعی می توانند جایگزین و رقیب شوند اما در ایران این گونه نیست و وتلویزیون دوام خواهد داشت، برای این که برای گروهی از جامعه، مصرف سیاسی دارد و نه تنها به رضایت مخاطب فکر نمیکند، بلکه خودش دستگاهی رضایتساز است و نه تنها اطلاعات شبکههای اجتماعی را تکرار نمیکند بلکه اخباری متفاوت را بیان میکند.
در اینجا تلویزیون مادامی که به بازتولید ایدئولوژی مربوط میشود، بین واقعیت و خیال مرز قائل نمیشود و از این طریق جهانی کاملا متفاوت از جزییات زندگی روزمره می آفریند و گاهی عناصری از زندگی پیرامونی و هر روزه ما را بازنمایی میکند که در چارچوب گفتمانی خودش سازگار باشد. بیننده تلویزیون دست به انتخاب خبر نمیزند بلکه مخاطب خودش برای این خبر انتخاب و برگزیده شدهاست.
مخاطب تلویزیون در جهان متکثر شبکههای اجتماعی سرگردان نمیماند، او به راستی آزمایی خبر و درگیری با اخبار جعلی سر وکار ندارد، جهان خبری تلویزیونی بر عکس برای او جهانی یگانه، یکدست، راستنما و بدون تنش در نظر گرفته میشود. در نتیجه مادامی که تلویزیون جهانی به کل متفاوت (یعنی جهانی متحد و همگن) از جهان شبکه اجتماعی (متفرق و متکثر) برای مخاطبانش ارائه می کند، برای مریدانش پابرجا خواهند ماند.
کسانی که به رسانه قدرتمندی مانند تلویزیون دسترسی دارند هم در شبکه هایی اجتماعی مانند کلاب هاوس حضور پیدا می کنند، به دلیل دسترسی به مخاطب گسترده تر شبکه های اجتماعی است؟
دقیقا. اکنون میدان های جدیدی در این شبکه های اجتماعی ایجاد شده است. از جمله عرصههای روشنفکری که تلویزیون به ان دسترسی ندارد. زیرا تلویزیون در سال های اخیر هرچه بیشتر به رسانهای یکدست ساز تبدیل شده است و ببیننده ماجراجو جز در شرایط استثنایی مخاطب آن نخواهد بود.
اما کلاوب هاوس نوعی متفاوت از مخاطب را در اختیار افراد گذاشته است؛ همه آنهایی که بارها سخن گفته اند با آنها که مشروعیت سخن گفتن در تلویزیون نداشتهاند در آن حضور دارند، مخاطبانش توان مشارکت و اعتراض دارند و در نهایت این میدان جدید حضور فرد را مستقل از دستگاه ایدئولوژیکی که بدان معتقد است، ممکن ساخته است.
نظر شما