«در سلول برای اعتراف گرفتن چندین بار مرا به پای چوبه دار بردند و شماره ۱ و ۲ را گفتند و دوباره برگرداندند. در طول روز چندین بار مرا بردند و آوردند. بالاخره شب مرا به مدرسه العماره بردند و یک تیمسار عراقی به افرادی که آنجا بودند گفت: این حق خوابیدن ندارد. ما نیمه شب برای اعتراف گرفتن می آییم، اگر اطلاعات لازم را به ما نداد، سرش با میخ سوراخ می کنیم. نیمه شب هم آمدند و سرم را با میخ سوراخ کردند؛ اما ضربه طوری نبود که راحت شوم». این جملات سخنان سید علی اکبر ابوترابی، است که روزهای اول اسارت خود را چنین به تصویر می کشد.
هنوز چند ماهی از جنگ تحمیلی سپری نشده بود که تقدیر بر این قرار گرفت تا سید علی اکبر ابوترابی به اسارت نیروهای بعثی عراق در آید و در طول هشت سال دفاع مقدس در اردوگاه های عراقی، با تیغ زبان به مصاف دشمنان برخیزد و روشنی بخش جمع اسیرانی باشد که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده می شد.(۱)
زندگینامه سید علی اکبر
با شروع جنگ جهانی دوم در شهر مقدس قم و در خانواده ای از اهالی علم و اجتهاد، فرزندی پا به عرصه وجود نهاد که او را علی اکبر نامیدند. او تحصیلات خود را در رشته ریاضی ادامه داد و موفق به اخذ دیپلم در ۱۳۳۶ خورشیدی شد. با وجود اصرار برخی از اقوام، مبنی بر ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی، وی پس از به پایان رساندن دوره متوسطه جهت کسب علوم حوزوی در ۱۳۳۷ خورشیدی به مشهد مشرف شد و در حجره کوچکی در مدرسه نواب سکنی گرفت و به تعلیم و تعلم اشتغال یافت. او با شروع نهضت امام راحل، قم را مرکز و سنگر مبارزه یافت و به این شهر بازگشت و در مدرسه حجتیه سکنی گرفت تا در متن فعالیتهای یاران امام(ره)، قرار داشته باشد. با تبعید امام خمینی(ره)، وی در ۱۳۴۴ خورشیدی به نجف اشرف رفت تا در محضر استادان حوزه علمیه نجف به کسب فیض مشغول شود. او در حالی که سطح را به پایان رسانده بود در راه بازگشت به ایران، در مرز خسروی دستگیر و زندانی شد و پس از آن نیز اجازه بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف را نیافت.
فعالیت های سیاسی و مبارزاتی ابوترابی فرد
سید علی اکبر ابوترابی که در سال های کودکی، شاهد هجمه همه جانبه رضاخان، عامل سرسپرده استعمار علیه دین و حوزه های علمیه و روحانیت اسلام بود و از محدودیت ها و اهانت های سازمان یافته دشمنان دین، در براندازی حوزه های دینی و شاگردان مکتب امام صادق(ع) آگاهی داشت، همیشه بر این باور بود که در مبارزه ای سازمان یافته، برای اعتلای کلمه حق، شرکت جوید. بر اساس این بینش بود که از دوران نوجوانی، در این مسیر گام نهاد و چون سربازی فداکار و همیشه بیدار، خود را برای جانفشانی مهیا ساخت. در دورانی که مبارزات فدائیان اسلام به اوج خود رسید، سیدعلیاکبر در نوجوانی قرار داشت و با شرکت در مراسم آنان، ضمن همراهی و همدلی با ایشان، خود را برای مبارزهای همهجانبه آماده کرد.(۲)
پانزده خرداد و غائله انجمن های ایالتی و ولایتی، فرصت مناسبی به شمار می رفت تا امام خمینی(ره) با روشنگری، سیاست ها و برنامه های ضددین رژیم را رسوا کنند و مردم را به مبارزه ای پرشور علیه سردمداران رژیم طاغوتی، فرابخوانند. در این دوران، سید علی اکبر که لباس روحانیت بر تن داشت و در مدرسه نواب در مشهد ساکن بود، شاهد این حرکت بزرگ و سازمان یافته در مخالفت با این غائله بود و بدین ترتیب در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. در زمانی که این نهضت به دستگیری امام راحل، قیام خونین ۱۵ خرداد و تبعید آن بزرگوار، منتهی شد، سید علی اکبر ابوترابی از مشهد به قم آمد تا ضمن قرار گرفتن در کانون مبارزه در سازماندهی فعالیت ها نیز نقش داشته باشد.
تشرف به نجف اشرف
سرکوب قیام جاودانه ۱۵ خرداد و تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه و نجف اشرف، این قیام بزرگ را به آتشی زیر خاکستر مبدل کرد و مبارزه را به سمت و سوی دیگر کشاند. در این برهه از تاریخ حجت الاسلام ابوترابی برای دیدار امام راحل و کسب فیض از محضر ایشان و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف، از راه بندر خرمشهر و به طور مخفی به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفت. شرکت در کلاس درس امام خمینی (ره) و دیگر علمای نجف، فرصتی بود تا سید علی اکبر ابوترابی دوره سطح را با موفقیت، پشت سر بگذارد و از نزدیک نیز در جریان مبارزه حضرت امام (ره) قرار داشته باشد.
در هماهنگی های صورت گرفته با همسنگران، قرار بر این شد که اعلامیه های امام (ره) در ارتباط با شهادت آیت الله سعیدی در زندان به وسیله سید علی اکبر ابوترابی به ایران انتقال یابد. با به شهادت رسیدن آیت الله سعیدی، مأموران امنیتی رژیم پهلوی منتظر عکس العمل نیروهای مذهبی و از همه مهم تر امام خمینی (ره) بودند، از این رو مرز خسروی را به شدت تحت کنترل قرار دادند و در ۱۴ مرداد ۱۳۴۹ خورشیدی در حالی که سید علی اکبر ابوترابی به همراه خانواده، قصد ورود به ایران را داشت، با آمادگی قبلی بر او یورش بردند و پس از خارج کردن اعلامیه ها از جاسازی چمدان، وی را دستگیر و به ساواک کرمانشاه هدایت کردند و پس از یک روز به تهران منتقل کردند، او به مدت ۶ ماه در زندان به سر برد. تلاش حجت الاسلام ابوترابی پس از آزادی از زندان برای بازگشت به نجف اشرف، با شکست روبرو شد. سرانجام با به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی، یاران امام خمینی(ره) که عمری را در مسیر مبارزه گذرانده بودند، کمر به خدمت بستند تا دین خدا را در جای جای سرزمین شهیدان، ساری و جاری کنند.(۳)
سید علی اکبر ابوترابی نیز یکی از افرادی بود که مسوولیت کمیته انقلاب اسلامی و هدایت آن را بر عهده گرفت و پس از چندی با رأی قاطع مردم، به عضویت مجمع شورای شهر انتخاب و سپس ریاست آن را عهده دار شد.
حضور در جبهه های حق علیه باطل
سیدعلی اکبر ابوترابی با آغاز جنگ تحمیلی به منظور عقب راندن دشمن متجاوز به جبهه حق علیه باطل رفت و در کنار شهید مصطفی چمران در ستاد جنگ های نامنظم به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت و به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر به مأموریت های شناسایی و دشوار می رفت. آزادی منطقه پرحادثه و خطرناک «دب حردان» به فرماندهی وی از جمله افتخارهای او در طول این سال هاست. سرانجام در ۲۶ آذر ۱۳۵۹، در یکی از مأموریت های شناسایی در حالی که هفت کیلومتر از نیروهای خودی فاصله گرفته بود، در راه بازگشت، مورد شناسایی و تعقیب دشمن قرار گرفت و به اسارت درآمد. او در خصوص چگونگی اسارت خود، می گوید: «در ۲۶ آذر ۵۹ در تپه های الله اکبر به اسارت در آمدم، ما هم با یک گروهی که مسوولیت کلی آن را مرحوم شهید دکتر چمران عهده دار بودند، وارد عمل شدیم. ما افتخار پیدا کردیم که با حدود ۱۰۰ رزمنده از بین دشمن عبور کنیم و از پشت با دشمن درگیر بشویم تا نیروها بتوانند این فاصله ۷ کیلومتر را پیشروی کنند ... روز دوم بود که لازم بود یک شناسایی دقیقی برای عبور شب دوم داشته باشیم لذا ما برای شناسایی رفتیم ... به طوری که فاصله ما با آنها کمتر از ۲۰۰ متر بود ... شناسایی شدیم». (۴)
دوران اسارت
هنوز چند ماهی از جنگ تحمیلی سپری نشده بود که تقدیر برآن قرار گرفت تا سید علی اکبر ابوترابی، به اسارت نیروهای بعثی عراق در آید و در طول هشت سال دفاع مقدس، در اردوگاه های عراقی، با تیغ زبان به مصاف دشمنان برخیزد و روشنی بخش جمع اسیرانی باشد که به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده می شد. آن روزهایی که سید علی اکبر، در شکنجه گاه های عراق، الگویی از صبر و مقاومت را به نمایش گذاشته بود در جمهوری اسلامی ایران، شایع شد که وی به شهادت رسیده است. (۵)
او، نماد تحمل، مقاومت، خدامحوری، آرامش، تواضع و در یک کلام، مجمع خوبی ها بود. از این روست که با تصور واژه «آزادگان، ابتدا تصویر او بر آئینه خاطرها نقش می بندد. سرانجام پس از گذشت ۱۰ سال، سید علی اکبر ابوترابی که به حق «سید آزادگان» لقب گرفته بود با عزت و سربلندی به میهن اسلامی بازگشت. او هیچگاه از تلاش و فعالیت خسته نشد و در زندگی سراسر تلاش و مبارزه خود، هماره در صدد به دست آوردن رضای الهی بود. نمایندگی ولی فقیه در امور آزادگان و نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پس از آزادی از جمله مسوولیت های وی به شمار می رود.
سرانجام
سید علی اکبر ابوترابی که تمام زندگیش عشق به اهل بیت(ع) بود و با آنکه نشان شکنجه های رژیم پهلوی و بعث عراق را در پیکر داشت و سختی های بسیاری را تحمل کرده بود، اما آرامبخش رنج مردمان بود، سرانجام در ۱۲ خرداد ۱۳۷۹ خورشیدی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
پی نوشت ها:
۱- پاک باش و خدمتگزار، صص ۱۶-۱۵
۲ - پاک باش و خدمتگزار – به کوشش عبدالمجید رحمانیان – ص ۲۸
۳- سردار سرفراز، شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک، ص ۱۷۷
۴- از تربت کربلا – صص ۶- ۲۴۵
۵- دکتر غلامعلی حداد عادل به نقل از پاک باش و خدمتگزار، ص ۷۲، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما