ایران همواره حامی یک حکومت مقتدر در افغانستان است

تهران- ایرنا- مسوول پیشین ستاد افغانستان وزارت امور خارجه می‌گوید تحولات افغانستان با توجه به اشتراکات و همسایگی دو کشور برای ایران اهمیت زیادی دارد. اگر این تحولات در جایی مانند مکزیک بود، مسلما ارتباطی با ایران نداشت اما دو کشور در موارد مختلف نظیر امنیت، مهاجرت و نیز مساله آب با هم در ارتباطند.

در بخش اول میزگرد «افغانستان، دوباره در سیطره طالبان؟» تحلیل کارشناسان از واقعیات میدان، میزان تسلط طالبان بر افغانستان و چشم‌انداز ادامه جنگ طالبان با دولت مرکزی بیان شد. در این بخش، رویکرد و منافع بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله جمهوری اسلامی ایران، با حضور فرزاد رمضانی بونش پژوهشگر مسایل منطقه و محسن روحی صفت مسوول پیشین ستاد افغانستان وزارت امور خارجه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.

حاکم شدن امارت اسلامی طالبان به نفع هیچ کشوری نیست

ایرنا: شما بحثی درباره نگرش جهانی به وضعیت طالبان داشتید که به لحاظ جهانی چندان تمایلی به حکومت آنان وجود ندارد. کشورهایی مانند ایران، روسیه، آمریکا، پاکستان و حتی ترکیه و عربستان چه نقشی در آینده سیاسی افغانستان دارند؟

رمضانی بونش: این مساله در دو حوزه سیاست «اعمالی» و سیاست «اعلانی» قابل بررسی است. در سیاست اعلانی  بیشتر کشورها حتی پاکستان، مخالف به قدرت رسیدن طالبان هستند. اخیرا هم پاکستان اعلام کرده بود که مخالف قدرت طالبان است. اما از نظر اعمالی ما نشانه‌هایی از نظر رفتاری و گفتاری از کشورهای مختلف می‌بینیم که تشخیص رویکرد این کشورها از وضعیت موجود را مشکل می‌کند. مثلا اگر بخواهیم رویکرد عربستان را ببینیم باید نوع نگاه «محمد بن‌سلمان» را به این وضعیت ببینیم که بحث افراط‌گرایی در عربستان و اصلاح‌طلبان در چه وضعیتی است؟ چون الان در این کشور تقابل اساسی بین سنتی‌ها و اصلاح‌طلبان وجود دارد. بنابراین باید ابتدا شناختی از وضعیت درونی این کشورها داشت.

یا مثلا کشور چین آیا حاضر است خودش را یک نیروی جایگزین در افغانستان بداند یا خیر؟ یا روس‌ها چه نگاهی به تندروها دارند یا نگاه ایران به چه شکلی است؟ اما در کلیت به نظر می‌رسد به غیر از پاکستان، حاکم شدن یک امارت اسلامی از سوی طالبان در افغانستان، چندان به نفع کشورهای منطقه نیست.

ایران همواره حامی یک حکومت مقتدر در افغانستان است
فرزاد رمضانی بونش، پژوهشگر مسایل منطقه

طالبان، کارت بازی یا موی دماغ پاکستان؟

البته در پاکستان این دید وجود دارد که می‌توانند از طالبان به عنوان یک «کارت بازی» استفاده کنند و از طرف دیگر هم این دید وجود دارد که قدرت گرفتن طالبان ممکن است مباحثی را مانند پشتونستان و ... را به وجود بیاورد و برای آنها دردسرساز شود. پاکستان تلاش می‌کند مرز رسمی موجود بین  دو کشور را تثبیت کند. هرچند طالبان بارها در سال‌های اخیر اعلام کرده که ادعایی خارج از مرزهای افغانستان ندارد، اما با این‌حال در اتاق‌های فکر پاکستان این بحث وجود دارد که ممکن است بعد از به قدرت رسیدن طالبان، عدم به رسمیت شناختن خط «دیورند» و تجزیه بخشی از پاکستان همچنان وجود داشته باشد. لذا در این زمینه، اسلام‌آباد به این نتیجه رسیده که می‌توانند طالبان را کنترل کنند و آن را به جهت منافع افغانستان به داخل هدایت کنند. اگر از این دید طالبان بر کابل حاکم شود می‌تواند در جهت منافع پاکستان عمل کند. اما از دید سایر بازیگران از جمله ایران، ازبکستان، ترکمنستان و به‌ویژه تاجیکستان و حتی چین، حضور دولت طالبان برخلاف منافع این کشورها است. البته اگر به فرمول‌های حاکمیتی مانند کنفدراسیون، فدرالیسم و ... در آینده نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که حتی حضور پشتون ها در قالب‌های حاکمیتی و حذف سکولارهای پشتون از آینده سیاسی در کابل می‌تواند اجماع بیشتری را از نظر منطقه‌ای و بین‌المللی برای این فرمول ایجاد کند.

ایرنا: شما از درگیری بن سلمان با طیف‌های سنتی عربستان، موضع منفی این کشور در قبال طالبان را نتیجه می گیرید؟

رمضانی بونش: به نظر من هنوز در این زمینه ابهاماتی وجود دارد و رویکرد عربستان بعید است همان رویکرد سابق باشد. به نظر می‌رسد عربستان در حال سیاست‌گذاری‌های نوین در این زمینه است. اما مشخص نیست و اگر عربستان چند سال پیش تلاشی در روند صلح افغانستان انجام می‌داد، اما الان این تلاش را ندارد و هم‌اکنون ترکیه است که مسوول چنین رفتاری است. این کشور در حال تلاش برای ارتباط‌گیری با حزب «جمعیت اسلامی»، طالبان و حزب آقای «دوستم» است که به نوعی منافع خودش را در افغانستان پیگیری می‌نماید.

طالبان از نظر ایدئولوژیک نزدیکی زیادی با عربستان دارد

ایرنا: نظر شما در مورد نقش ترکیه چیست؟ چون اخیرا بحثی پیش آمده بود که حتی حفظ امنیت فرودگاه کابل در اختیار ارتش ترکیه قرار بگیرد. با این احوال ترکیه چه بازیگری را خواهد داشت؟

روحی صفت: نفوذ ترکیه باعث مشکلات بیشتری برای این کشور شده است. عربستان، پاکستان و امارات تنها کشورهایی بودند که دو دهه قبل، امارت اسلامی افغانستان را به رسمیت شناختند و حمایت‌های لجستیکی فراوانی به طالبان داشتند و در نهایت شکست هم خوردند. در این معادلات تصور من این است که همچنان این محور وجود دارد و هرچند در خود عربستان گرایشات دیگری ظاهر شده است، ولی آن گرایشات غالب نیست و از نظر ایدئولوژیک طالبان نزدیکی زیادی با عربستان دارند و از جهت لجستیک و امنیتی هم با پاکستان نزدیک هستند. اما من اعتقاد دارم که پاکستان علاقه‌ای به تشکیل یک دولت طالبانی در افغانستان نداشته باشد، چرا که این امر موجب تحریک نیروهای تندرو می‌شود. هرچند که نیروهای امنیتی ممکن است موضوعاتی مهم‌تر از این مانند «کشمیر» را مد نظر داشته باشند. از این منظر، تشکیل یک دولت طالبانی ممکن است مواضع پاکستان را در قبال دولت هند تقویت کند و نسبت به هزینه‌ها این موضوع برای پاکستان برجسته باشد ولی به‌طور منطقی پاکستان علاقمند به تشکیل یک دولت در افغانستان با مشارکت طالبان و نقش‌آفرینی سایر قوم‌ها است. یعنی پاکستان بیشتر تمایل دارد تا طالبان بخشی از دولت را در اختیار داشته باشد تا این‌که بخواهد نقش کاملی را ایفا کند.

ایران همواره حامی یک حکومت مقتدر در افغانستان است
محسن روحی صفت، مسوول پیشین ستاد افغانستان وزارت خارجه

سیاست ایران ارتباط با تمام گرایش‌ها در افغانستان است

ایرنا: بحث مهم‌تری که برای افکار عمومی ما اهمیت دارد، دو موضوع امنیت ایران و موضع تهران در این تحولات است که نیاز به توضیح بیشتری دارد. نظر شما چیست؟

روحی صفت: مسلما تحولات افغانستان با توجه به مساله اشتراکات و همسایگی دو کشور برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر این تحولات در جایی مانند مکزیک بود، مسلما ارتباطی با ایران نداشت. این دو کشور در همه موارد از جمله بیکاری در ایران، مهاجرت و حتی مساله آب که در نواحی شرقی از اهمیت زیادی برخوردار است خواسته و ناخواسته با یکدیگر در کشمکش یا همکاری هستند. لذا تاثیر تحولات افغانستان بر ایران، چند بُعدی است. از این جهت هم سیاست ایران در قبال افغانستان این بوده که با همه احزاب و گرایش‌ها در این کشور ارتباط داشته باشد.

دوم این‌که ایران همواره حامی یک حکومت مقتدر است تا در قبال بسیاری از مسایل از جمله مساله مرزی پاسخگو باشد؛ بر خلاف دولت پاکستان که تمایل چندانی به یک حکومت مرکزی قوی در افغانستان ندارد. سوم این‌که برقراری یک حکومت مقتدر در افغانستان به نفع ایران بوده و به نوعی هزینه‌های ایران را در موارد متعدد کم می‌کند لذا ایران علاقمند به توسعه افغانستان است. چهارم این‎‌که ایران تلاش دارد سیاستمداران افغانستان استقلال عمل داشته و تحت تاثیر هیچ کشوری نباشند و خودشان منافع ملی خود را پیدا کرده و روی آن تصمیم‌گیری کنند. این مواضع ایران در قبال افغانستان بوده و این تحولات ایران را از دو جهت که درد و آلام افغانستان را بیشتر کرده و به نوعی ایران را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد، نگران می‌کند. درد دوم هم در این خصوص است که در داخل ایران هم اثر گذار بوده و به عنوان مثال با توجه به تحریم‌ها و تداخلاتی که به لحاظ جمعیتی در ایران ایجاد می‌شود به نوعی ایران را با مشکل روبرو کرده و ناامنی‌هایی را در مرز ایجاد کند.

طالبان نسبت به یک دهه قبل تغییر کرده است

ایرنا: مطابق با گفته جناب روحی صفت، ایران حامی ارتباط با همه اقوام بوده است و شاید از این جهت ما در یکی دو سال اخیر، شاهد برخی رفتارهای ایران مثلا دیدار مسوولانمان با نمایندگان طالبان و ... بودیم. هم‌اکنون هم گمانه‌هایی در مورد نزدیک شدن طالبان به ایران مطرح شده است. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟

رمضانی بونش: اگر ما یک نگاه «روندی» به تحولات افغانستان داشته باشیم درخواهیم یافت اشکالاتی در سطح رسانه‌ها و کشور ما وجود دارد که ناشی از عدم شناخت نسبت به طالبان است. من از هشت سال پیش روند داخلی طالبان را بررسی کردم و متوجه شدم که شناخت دقیقی در مورد طالبان در ایران وجود ندارد. مثلا طالبان در یکی از بخشداری‌های خود از نیروهای هزاره شیعی استفاده کرده که خود جای تامل دارد. من مقاله‌ای را برای نشریه «آسیا تایمز» تهیه کردم که در آن به عوامل موثر بر تغییر طالبان از دهه نود تاکنون اشاره داشته‌ام. بسیاری از پژوهشگران اصطلاح «نوطالبان» را برای طالبان کنونی به کار می‌برند. مسلم است جنبش طالبان هم نسبت به یک دهه قبل تغییر زیادی کرده است. افغانستان به شدت تغییر کرده و عوامل مختلفی در این زمینه موثر بوده است.

طالبان هم از این جامعه برخاسته و تغییرات جدید در سطح نخبگان فکری و اجرایی طالبان به وجود آمده است. به نظر می‌رسد از زمان «ملا عمر»، «ملا اختر منصور» و حتی آقای «آخوندزاده» تاکنون تغییرات زیادی در این جنبش رخ داده که به نظر می‌رسد که آقای آخوندزاده عمل‌گراتر و بیشتر اهل مدارا است. در کنار این، باید توجه داشت که وقتی دید ما نسبت به طالبان کامل شود، باید یک نگاه «میانه‌رو» به طالبان داشت، نه آن‌ها را به واسطه دیدگاه ضدآمریکایی و ضدغربی تقدیس کرد و نه نگاهی به مانند نگاه داعش به آن‌ها داشت.

ایران باید مشخص کند چه انتظاری از داخل افغانستان دارد؟

اگرچه نیروهای میدانی طالبان همچنان همان نگاه دهه نود و رویکردهای قومیتی و سنتی را دارند اما باید نخست تعیین کرد که چه انتظاری از تحولات داخلی افغانستان داریم؟ به عنوان مثال پشتو یک زبان ایرانی است. خوب چرا ما نباید بین نیروهای میانه‌رو و سکولار پشتون نفوذ داشته باشیم؟ ایران باید بتواند دید تمدنی‌تر داشته باشد، چرا که الان این نگاه در بخش هایی از افغانستان وجود دارد که ایران تنها از قوم هزاره و شیعیان حمایت می‌کند که این دید باید اصلاح شود.

الان ترکیه نه تنها منافع ملی خودش را پیگیری می‌کند بلکه در حال اجرای طرح‌های خود مبنی بر حمایت از ترک‌ها و رهبری تمام ترک‌های جهان با پیگیری ایده‌های پان ترکیسم است. به عنوان مثال همه می‌دانند که «دوستم» از جانب ترکیه حمایت می‌شود ولی با قدرت نرم تلاش دارد با جمعیت اسلامی و طالبان و ... رایزنی داشته باشد. به نظر من ما نیز در گام نخست باید تعیین کنیم که به دنبال چه چیزی از ارتباط با افغانستان هستیم؟ به نظر من دولت جدید باید این رویکرد را مشخص کند و اگر این رویکرد مشخص شود، می‌توان علل بسیاری از ناکامی‌ها (چه در بحث اقتصادی و چه در بحث امنیتی و ...) را دریافت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha