۳۱ تیر ۱۴۰۰، ۷:۴۳
کد خبرنگار: 2527
کد خبر: 84396153
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

درباره معروفی بلخی

۳۱ تیر ۱۴۰۰، ۷:۴۳
کد خبر: 84396153
 درباره معروفی بلخی

تهران- ایرنا- معروفی بلخی یکی از چهره‌های درخشان و ماندگار ادبیات و حوزه شعر در دوره سامانیان به شمار می‌رفت که در شعر عربی و پارسی استاد بوده و غزل‌های لطیفی از خود به یادگار گذاشته است، همچنین در هزل و هجو نیز اشعاری زیبا دارد.

دوره سامانیان یکی از تاثیرگذارترین دوره های ادبی تاریخ ایران به شمار می‌رود، کثرت شعر و تعدّد آثار گویندگان یکی از خصائص عمده و متفاوت این عهد نسبت به سایر برهه های تاریخ ایران است. یکی از مهم ترین دلایل زیاد بودن شاعران و رواج روزافزون شعر در دوره سامانیان را باید تشویق بی‌مانند شاهان نسبت به شعرا و نویسندگان دانست. از دیگر دلایل آن می‌توان به تعقیب فکر استقلال ادبی ایرانیان و دنبال کردن نظر یعقوب بن لیث در این زمینه اشاره کرد.

همچنین شاعران این عهد برای آموختن زبان دری و آگاهی از رموز آن به تحصیل و ممارست بسیار کمتر حاجت داشتند و خلاف سخنورانی بودند که مانند شاعران سده ششم در عراق و آذربایجان و دیگر نواحی برای اطلاع از دقایق زبان پارسی دری به مطالعه و دقت در دیوان های شاعران خراسان و ماوراء النهر نیاز  داشتند.

در این دوره بسیاری از آثار و اشعار شاعران طی حمله‌ها و حوادث طبیعی از میان رفته است اما از مضمون و اشارات همین ابیات باقی‌مانده متوجه رفاه و آسایش و جایگاه اجتماعی رفیع شاعران در این عهد می‌شویم. حضور شاعران در دربارها، دریافت جایزه‌ها و صله‌های متعدد از شاهان، حمایت شاهان از شعر فارسی و سفارش تدوین برخی منظومه‌ها از سوی شاهان، نشان از این امر دارد. یکی از چهره‌های تاثیرگذار و ماندگار در حوزه ادبیات و شعر در این دوره  معروفی بلخی است که در مورد زندگی نامه و اشعار وی کمتر پرداخته شده است در ادامه به معرفی این شاعر خوش ذوق می‌پردازیم:

زندگی‌نامه
ابو عبد اللّه محمّد بن حسن معروفی بلخی در ۳۲۵قمری در بلخ دیده به جهان گشود. معاصر و مصاحب رودکی بود و رودکی او را به گرویدن به اهل بیت (ع) سفارش کرد. این شاعر از سرآمد شعرای ایران، رودکی سمرقندی چنین حکایت کرده است:
از رودکی شنیدم استاد شاعران
کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی.

تالیفات و درون مایه اشعار

معروفی بلخی در سرودن غزل و قصیده و مثنوی مهارت داشت. از آثارش می توان به دیوان وی اشاره کرد. از شعر های او حدود ۵۵ بیت از غزل و قطعه و مفردات به جا مانده است، همچنین از برخی ابیات او چنین برمی آید که هزل و هجو نیز می سروده است. این شاعر و متکلم برجسته در اشعار خود امیر رشید عبد الملک بن نوح از امرای سامانی را مدح گفته است و در شعر عربی و پارسی استاد بوده و غزل های لطیف از خود برجای گذاشته است. مضامین ساده و بکر، توجه به طبیعی بودن تشبیهات، توصیفات طبیعی و منطبق بر عالم خارج، سعی در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمی در شعر، خالی بودن شعر از کلمات مشکل عربی و حتی کم بودن لغات عربی، حفظ بسیاری از لغات کهنه لهجه دری، کوتاه بودن اوزان و بحور شعر از مشخصه های شعری بلخی و دیگر شاعران دوره سامانی است. در واقع در شعر فارسی سده چهارم به طور کلی به ندرت می توان اثر یأس و نومیدی یافت. شعر این دوره پر از نشاط روح و غرور ملی و اندیشه  حماسی و خوشبینی و آزادمنشی است.

در اشعار وی تعداد لغات عربی را به نسبت محسوسی کمتر و غلبه لغات اصیل پارسی و حتی نفوذ زبان پهلوی را در آن بیشتر می‌بینیم، به طور کلی شاعران و نویسندگان این عهد کمتر تحت نفوذ قواعد دستوری زبان عربی بودند و قواعد زبان پارسی را بیشتر رعایت می‌کردند، برای نمونه کمتر وزن‌های جمع عربی و ترکیب‌های تازی را در متن‌های بلخی می بینیم. مهارت گویندگان و قدرت آنان در تلفیق کلام و بیان مضامین و افکار بدیع و فصاحت خود از مسایل بسیار مهم و قابل توجّه در این عهد است، چنانکه شاعران این دوره همواره سرمشق سخنوران بعدی بوده‌اند.

از اشعار اوست:

این دل مسکین من اسیر هوا شد          پیش هزاران هزار گونه بلا شد

جادوکی بند کرد و حیلت بر ما          بندش بر ما برفت و حیله روا شد

حکم قشا بود و این ضا به دلم بر        محکم از آن شد که یار یارِ قضا شد

هرچه بگویم ز من، نگر که نگیری     عقل جدا شد زمن که یار جدا شد.

دوست با قامت چون سرو به من بر بگذشت         تازه گشتم چو گل و تازه شد آن مهر قدیم

می بر ساعدش از ساتگنی سایه فکند                  گفتنی از لاله پشیزیستی بر ماهی شیم

و آن دو زلفین بر آن عارض او گویی راست        به گا سوری بر غالیه بفشاند نسیم

گشن و برگشت سیه جعد چو عین اندر عین          تاب بر تاب سیه زلف چو جیم اندر جیم

از دیگر اشعار وی می توان به این ابیات اشاره کرد:

این رنج من هرآیینه یک روز بر دهد
ایزد مرا بدان لب ِ تو بر ظفر دهد

میر ِ مرا سه بوسه دهد خوشتر آیدم
بهتر از آنکه میرم و صد بدره زر دهد

گر یک شبی ببینمش اندر کنار ِ خویش
خوشتر از آنکه شاهم، ملک ِ خزر دهد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha