به گزارش روز یک شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، ادبیات معاصر فارسی با نام برخی شاعران و نویسندگان در دنیا شناخته شده است که محمود دولتآبادی از سرآمدان آن در حوزه داستان و رمان به شمار میرود. آثار او تا کنون به چند زبان ترجمه شده و نشان فرهنگ و هنر فرانسه را نیز دریافت کرده است. رمان های دولت آبادی، نمونه های دقیقی از زندگی مردم ایران را در دوره های مختلف به ویژه در گذار از سنت به مدرنیسم، روایت میکند.
محمود دولتآبادی متولد ۱۰ مرداد ماه ۱۳۱۹ است و زادروز او فرصتی شد تا با قدرت الله طاهری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر ادبیات معاصر، درباره تاثیر این نویسنده در ادبیات فارسی معاصر، گفت وگو کنیم.
طاهری در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، در توضیح نقش دولتآبادی در ادبیات داستانی معاصر گفت: پس از انقلاب مشروطه و دوره ای که حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ سال از آن میگذرد، وارد مرحله جدیدی شدیم و زندگی ما و بنیان های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کاملا متحول شده است. دوره جدیدی که میشود آن را عصر نوزایی جدید نام گذاشت. همانطور که فردوسی در دوره ای زندگی میکرد که ایران بعد از اسلام، تلاش میکرد به مولفه های فرهنگی قبل از آن چنگ بزند و ضمن حفظ، آنها را با مولفه های مکتب وحیانی ترکیب کند، به گونه ای که ارتباط خود را با دنیای قبل قطع نکند و با جهان جدید اسلام نیز انس و الفت بگیرد.
وی افزود: فردوسی در قرن چهارم این نقش را بازی کرد و دوره جدید ما را با فرهنگ کهن آشتی داد، در دوره معاصر که ادبیات داستانی، ژانر قالب و مسلط دوران معاصر ماست، نقش نویسندگان بزرگی چون صادق هدایت، سیمین دانشور، جلال آل احمد و داستان نویسان دیگر، ستودنی است اما دولتآبادی فرد دیگری است، نقش ویژه ای که من برای او قائل هستم، با توجه این که از یک طبقه اجتماعی کاملا ویژه ای برخاسته است و روستازاده ای است که به شهر آمده و وضعیت تعلیقی طبقه اجتماعی او کمک کرده است تا این وضعیت تعلیق را خوب درک کند.
این مدرس ادبیات معاصر ادامه داد: در دوره معاصر ساختار سیاسی ما در نظام مشروطه دگرگون و نظام سلطنتی، کمرنگ میشود، در حوزه اقتصاد به ویژه بعد از اصلاحات عرضی و به ویژه روند صنعتی شدن جامعه، ما از نظام اقتصادی دامپروری و کشاورزی به سمت اقتصاد مبتنی بر تجارت و صنعت و نظام اداری نوین، حرکت کردیم و حوزه فرهنگ هم همین گونه بود، سبک زندگی و فرهنگ ما تغییر کرد.
طاهری با اشاره به دوره های انتقال فرهنگ، اظهار داشت: دولتآبادی در آثارش بر همین نحوه انتقال جامعه ایرانی از نظام کهن تر به نظام نوین دست میگذارد، در همه آثار دولتآبادی، کلیدر دقیقا نقشی را بازی میکند که شاهنامه در دوره خودش ایفا کرد. در کلیدر به راحتی میبینید که مردم ایران که میخواهند از یک سبک زندگی مبتنی بر زندگی روستایی به نظام شهری وارد شوند، چه رنج هایی را تحمل میکنند یا مثلا در جای خالی سلوچ میبینیم با این که یک خانواده درگیر هستند ولی همین خانواده نماد کوچک و خلاصه شده خانواده ایرانی است. شما مسائل خرد و کلان ایران را در آثار دولتآبادی میتوانید ببینید. اگر به فرض محال از این سده هیچ سند تاریخی باقی نماند، تنها کلیدر و جای خالی سلوچ باشد از طریق این دو رمان خوانندگان میتوانند برای آیندگان آیینه تمام نمای تحولات معاصر باشد و سندی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به شمار برود.
وی در پاسخ به این سوال که دولتآبادی از چه کسانی تاثیر گرفته است، گفت: وقتی تحولی در عرصه ادبیات شکل میگیرد، باید نویسندگان یک نسل بیایند و قلمفرسایی کنند، متن بنویسند، تجربه اندوخته ای بین نویسندگان ایجاد شود، رگ و ریشه ادبیات معاصر ما نیز در اواخر دوره قاجار، مشروطه و برآمدن پهلوی دیده میشود و نویسندگان دوره رضا پهلوی، مثل محمد مسعود، عباس خلیلی و نوع اجتماعی نویسانی که در آن دوره هستند، نسل اول به شمار میآیند. نسل دوم میرسد به هدایت و آل احمد و دیگران که محمود دولتآبادی، نسل سوم است، در شعر هم همین طور است که سرآغاز ان را در دوره مشروطه داریم مثل ابوالقاسم لاهوتی، شمس کسمایی، جعفر خامنهای و دیگران، نهایتا پس از ۳۰ و ۴۰ سال تلاش ادبی فردی مثل نیما یوشیج میآید و سرآمد شعر معاصر میشود، همین روند برای دولتآبادی هم طی شده است.
طاهری با اشاره به اهمیت صادق هدایت در ادبیات معاصر اضافه کرد: اگر صادق هدایت از میان ما نمیرفت یکی دو داستان معروف او بوف کور و سه قطره خون نوید میداد که بتواند چون یک پیشگام در حوزه داستان نویسی باشد ولی اگر چه آثار او اعتبار دارند، در حجم تولیدات ادبی تاتمام باقی ماند اما دولتآبادی چون عمر طولانی کرده است و از دوره جوانی چند داستان بلند که سرای سپنج نام دارند تا دوره اخیرش، بیش از ۵۰ سال است که در حوزه داستان قلم میزند، هم فرصت زمانی ایشان بیشتر بوده و هم تجربه پیشینیان این فرصت را که فردوسی زمانه ماست و این فرصت را به وجود میآورد.
وی افزود: حتما تاثیر هدایت بر دولتآبادی نمایان تر است، در یک مصاحبه، به تاسی از یک نویسنده که گفت همه ما از شنل گوگول درآمده ایم، دولتآبادی گفت ما همه از تاریک خانه هدایت بیرون آمده ایم و اثر هدایت در همه داستان نویسان ما بارز و آشکار است، دولتآبادی چندان آثار شاخصی تولید کرده است که ۵ دهه داستان نویسی را عصر محمود دولتآبادی بدانیم.
این استاد ادبیات فارسی، ویژگی آثار دولت آبادی، را چنین برشمرد: اثر ادبی وقتی تشخص ادبی پیدا میکند و مخاطبان جذب آن میشوند که هم این مایه های ادبی را داشته باشد و فرم را رعایت کند و محتوا را هر دو هم زمان داشته باشد. دولتآبادی در فرم داستان و به ویژه در بحث زبان داستان بی اندازه مسلط بر زبان فارسی است و در حفظ زبان فارسی تاثیری چون فردوسی داریم. زبان و بیان او در داستان هایش گاهی به قدری اوج میگیرد که به یک شعر شکوهمند تبدیل شود و این ها نشان میدهد که نویسنده در این ۵ دهه کاملا به زبان و ریزه کاری های آن آشناست و ویژگی مهمی که او دارد اما نویسندگان متاخرتر ندارند، او تا میتوانست ادبیات کلاسیک ایران را مطالعه کرده و با آن اخت داشته است، او متون کلاسیک را میشناسد و با سنت ادبی ما از قرن سوم کاملا آشناست.
طاهری تاریخ بیهقی را تاثیرگذارترین اثر کلاسیک فارسی بر قلم دولتآبادی دانست و گفت: او نویسنده ای است که بی اندازه از تاریخ بیهقی تاثیر گرفته است و نشان میدهد کسی که میخواهد در فرهنگی ماندگار شود، نمیتواند به سنت های ادبی بی توجه باشد. اگر بخواهد زبان گویای ملتی باشد و برای آن فرهنگ بنویسد، باید سنت را خوب بشناسد و زمانه را نیز خوب بشناسد و از ترکیب و آمیزش سنت و زمان حال، اثر جدیدی را خلق کند.
طاهری اثر دولتآبادی بر نویسندگان بعد از خود را شرح داد و عنوان کرد: او بر همه داستان نویسان واقع گرا و اجتماعی اثر داشته است اما جریانی با عنوان داستان پسامدرن در دهه ۸۰ و ۹۰ به وجود میآید که تحت تاثیر ادبیات غربی تولید میشوند که تاثیر دولتآبادی بر آنها کم است و نویسندگان آگاهانه و عامدانه به سنت ادبی ایران بی اعتنایی میکنند اما نویسندگانی که به مسائل اجتماعی ایران میپردازند، رگ و ریشه دولتآبادی در آن ها دیده میشود.
وی اضافه کرد: مثلا زویا پیرزاد، نوع بیان و شیوه نویسندگی او متاثر از دولتآبادی است اما دولتآبادی فارغ از جنسیت مینویسد و پیرزاد مسائل زنان را مطرح میکند، یا آثار نویسندگان جوانتر را که میخوانم، به لحاظ نوع اجراهای زبانی اثر پذیری ایشان آشکار است، در حوزه ادبیات واقع گرا، نویسندگان نمیتوانند متاثر از دولتآبادی نباشند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی، جایگاه ادبیات معاصر فارسی در جهان را والا دانست و افزود: ادبیات معاصر چه شعر، چه داستان چه ادبیات نمایشی، هر سه نسبت به ادبیات کلاسیک جدید هستند، اگر بخواهم قضاوت کنم، ادبیات نمایشی ما در کوتاه ترین زمان ممکن خود را به تجربه جهانی رسانده است که در سینمای دنیا، سبک خود را پیدا کرده ایم و در جشنواره ها حضور دارد و جایزه ای معتبر کسب میکند، ادبیات نمایشی ما خیلی خوب فاصله خود را با جهانی کمتر کند.
طاهری گفت: ادبیات داستانی در رتبه بعدی است، ما اکثر داستان نویسانی داریم که آثارشان به زبان های مختلف ترجمه میشود، متاسفانه ما در وزارت ارشاد نهادی را نداریم که آثارمان را ترجمه کنیم و در سطح بین المللی معرفی شوند اگر ترجمه ای اتفاق میافتد، علاقه شخصی مترجمان بوده است و هر جا داستان های ما ترجمه شده، خواننده های خوبی هم پیدا کرده است، ادبیات داستانی ما جایگاه خوبی دارد حتی در حوزه شعر، ما در ۱۰۰ سال اخیر به اندازه ۴۰۰ سال آثار ادبی تولید کرده ایم، بعد از قرن ۸ دیگر شاعر نامداری نداریم تا دوره نیما اما از دوره نیما، دست کم بیش از ۷ شاعر منطقه ای و جهانی داریم که دیگران را تحت تاثیر قرار داده اند و اگر تنگ نظرانه ببینیم دست کم ۱۵ نویسنده ملی و بین المللی معرفی کرده ایم اما به ادبیات معاصر در دانشگاه ها توجه لازم نمیشود که آن هم دلایل خود را دارد، ادبیات صد سال اخیر ما در هر حوزه غنی و پربار است و این عصر را دوره رونق ادبیات دانست.
وی در پاسخ به این سوال که جای خالی کدام درس از ادبیات معاصر را که جوانان باید با آن در دانشگاه آشنا شوند، خالی می داند، اظهار داشت: جوانان خوشبختانه پیش از ورود به دانشگاه به ادبیات معاصر علاقه دارند و نشانه های آن را در انتخاب موضوع پایان نامه می بینیم، در دانشگاه شهید بهشتی سرفصلها را با همکاری چندین دانشگاه عوض می کنیم که در این طرح جدید از هر نویسنده یا شاعر در دو واحد میخوانند و مجموعا ۴۰ واحد را به طور اختیاری مطالعه خواهندکرد و از ۱۴۰۱ این روش را در دورههای کارشناسی به کار خواهیم گرفت.
نظر شما