محمدتقی بافقی یزدی، فرزند حاج محمد باقر تاجر بافقی در ۱۲۹۲ هجری در روستای بافق در ۱۰ فرسنگی یزد به دنیا آمد. وی تا ۱۴ سالگی تحت پرورش و تربیت پدر پرهیزکار خود قرار گرفت و سپس برای تحصیل علوم دینی به یزد رفت و تحصیلات حوزوی خود را آغاز کرد. او مدت ۱۴ سال در یزد به کسب دانش پرداخت و در این دوره کتاب «قوانین الاصول» میرزای قمی را در محضر میرزا سید علی مدرس یزدی فراگرفت و سپس در ۲۸ سالگی به عتبات عالیات مهاجرت کرد.
آیت الله شیخ محمد رازی صاحب کتاب «کرامات صالحین» در مورد محمد تقی بافقی می گوید: در طول ۱۷ سالی که در نجف اشرف مشغول به تحصیل و کسب کمالات بود، در تمام شبهای پنجشنبه که دروس تعطیل میشد، به مسجد سهله میرفت و شب را تا صبح درآنجا بیتوته می کرد و صبح از همانجا به سمت کربلای معلی حرکت میکرد و فاصله ۱۴ فرسخی ( ۸۴ کیلومتری) آن را یک روزه، پیاده میپیمود و نزدیک غروب وارد کربلا میشد که حتی اعراب بیابانی و راه نوردان آنها نیز کمتر میتوانند این کار را بکنند.
وی فقه و اصول را نزد استادانی همچون آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و سید محمدکاظم یزدی آموخت و نزد محدث بزرگ، میرزا حسین نوری، درس حدیث خواند و نزد حاج سید احمد موسوی کربلایی، به تهذیب و تحصیل اخلاق پرداخت. از استادان دیگر او، می توان به آخوند ملا حسینقلی همدانی، شیخ محمد بهاری همدانی و سید حسن صدر کاظمینی اشاره کرد.
راهاندازی حوزه علمیه قم
آیت الله بافقی پس از ۱۷ سال اقامت در نجف اشرف و بعد از تکمیل خارج اصول فقهی و دروس اعتقادی، به درجه اجتهاد ارتقاء یافت و به ایران مراجعت و ساکن قم شد. در آنجا و با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاشهای خود را برای احیای حوزه علمیه قم آغاز کردند. آیت الله بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسوولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبهروز بیشتر میشد، بر عهده گرفت. وی همچنین در غیاب آیت اللّه حائری به جای او اقامه جماعت میکرد. علاوه بر این در ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت میکرد.
فعالیت سیاسی
آیت الله بافقی، مبارزه خود با رضاخان را با حربه امر به معروف و نهی از منکر شروع کرد. هنگامی که رضاخان، آیت الله عبدالکریم حائری را تهدید به برچیدن حوزۀ علمیۀ قم میکند، آیت الله بافقی ابتدا با نوشتن نامههایی که با عنوان «از: آخوند بافقی، به: رضا شاه» آغاز می شد، او را از مخالفت با اسلام و بی توجهی به آیین دین بازمیدارد و در آخرین نامه با ذکر سورۀ التکاثر به شدت او را به رعایت احکام و شئونات اسلامی متذکر میشود.
پس از این نامه، آیت الله بافقی بی آنکه دستگیر شود، تحت نظارت و مراقبت قرار میگیرد تا آن که اعلامیۀ قدغن شدن امر به معروف و نهی از منکر توسط رضاخان صادر می شود. آیت الله بافقی با آگاهی از ممنوع شدن عمل به این دستور اسلامی، تمامی اصناف و کسبه را دعوت به تجمع و تحصن در حرم حضرت معصومه(س) کرده، پس از گردآمدن این اجتماع، با ذکر آیه ای از آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر، اجرای این دستور را بر تکتک مسلمانان به ویژه علما و طلاب واجب دانسته، آن را فریضۀ الهی میخواند. پس از ایراد این سخنرانی، دولت عقب نشینی کرده، دستور جمع آوری اعلامیه و لغو قانون را صادر می کند.
اما مبارزۀ اصلی آیت الله بافقی با رژیم پهلوی هنگامۀ نوروز و لحظۀ تحویل سال ۱۳۰۷ خورشیدی در حرم حضرت معصومه(س) رخ میدهد. هنگامی که همسر و دختران رضاخان و تعدادی از خدمۀ دربار به حرم حضرت معصومه (س) می روند. طرز پوشش آنها با اعتراض واعظ حرم به نام سید ناظم مواجه می شود. پیام مؤثر واقع نمیشود و آیت الله بافقی شخصاً به حرم رفته از زنان دربار میخواهد تا حرم را ترک کنند. رییس شهربانی نیز بی درنگ، گزارش اغراق آمیزی از واقعه تهیه و به تهران ارسال می کند که توسط سرهنگ درگاهی دریافت میشود. در بعدازظهر همان روز سرهنگ درگاهی رضاخان را مطلع میکند. رضاخان به قم می رود و به نظامیان دستور ضرب و شتم داده می شود. آیت الله بافقی نیز دستگیر و به توقیفگاه شهربانی در تهران روانه شود و برای چند ماه او را محبوس می کنند.
زندگی تحت نظر در شهر ری
با تلاش آیت الله حائری پس از گذشت ۶ ماه، آیت الله بافقی از زندان آزاد می شود اما به حضرت عبدالعظیم در شهرری فرستاده می شود و تا پایان عمر تحت نظر یک بازرس آگاهی به سر میبرد. وی در مدتی که در شهر ری در تبعید به سر می برد به مرمت مسجد کوچۀ زنگنه، مسجد نو، مسجد دروازه باباخان، مسجد محلۀ درویشی ها و مقبرۀ حجت الاسلام علی اکبر تفرشی پرداخت.
دیدگاه امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) همواره از این اندیشمند دینی به نیکی یاد کرده و به روان پاکش درود میفرستادند. آیت الله شریف رازی در این باره میگوید: بنده به خاطر دارم که امام خمینی(ره) در درس اخلاقی که در مدرسه فیضیه تدریس میکردند، هر گاه میخواست یک مرد مجاهد و یک مؤمن حقیقی را معرفی کنند، مرحوم بافقی را نشان داده و میفرمودند: هر شخصی بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت کند و دیدار نماید فردی که شیاطین تسلیم او و به دست او ایمان میآورند؛ به شهر ری مسافرت کند و بعد از زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام مجاهد بافقی را ببیند.
درگذشت
سرانجام این عالم ربانی در ۱۲ مرداد ۱۳۲۵خورشیدی چشم از جهان فروبست و در کنار مرقد آیتاللّه حائری در قم به خاک سپرده شد.
نظر شما