محمد پروین گنابادی در ۱۲۸۲ خورشیدی در شهر کاخک شهرستان گناباد در استان خراسان (رضوی) متولد شد. پدرش شمسالذاکرین از برترین و بزرگترین مداحان اهل بیت و نیز از شیفتگان ادبیات پارسی و عربی بود. گنابادی پس از آنکه دوره مکتب خانه را در زادگاه به پایان رساند در ۱۵ سالگی برای تکمیل معلومات به مشهد رفت. در آنجا در زمره شاگردان برجسته ادیب نیشابوری از برجسته ترین استادان ادبیات در عهد خویش درآمد. گنابادی توانست خیلی زود علاقه و اعتماد ادیب را جلب کند و از شاگردان خاص وی لقب گیرد. تخلص او در شعر، پروین بود که بعدها جزیی از نامش شد.
گنابادی در ۲۰ سالگی به تدریس در دبستان دولتی احمدی مشهد پرداخت و پس از گذشت چهار سال در دبیرستان شاهرضا به عنوان دبیر ادبیات استخدام شد و از ۱۳۱۷ خورشیدی به بعد علاوه بر تدریس در دبیرستان ها در اداره تحقیق اوقاف و بازرسی فنی مدارس مشهد نیز خدمت می کرد. در ۱۳۲۲ خورشیدی ریاست دانشسرای دختران مشهد را بر عهده گرفت و در اواخر همان سال به نمایندگی مجلس شورای ملی از سبزوار انتخاب شد. پس از پایان دوره مجلس از سیاست کناره گرفت و در وزارت فرهنگ مشغول به کار شد.
همکاری با دهخدا
گنابادی در اوایل ۱۳۲۸ خورشیدی به جمع همکاران دهخدا در تألیف لغت نامه پیوست و تمام حرف «ذال» و قسمتی از حرف «ط» و «ی» را تألیف کرد و به ترجمه احوال و استخراج لغات از آثار مهم عربی و فارسی همت گماشت. این گونه دوستی و همکاری ایشان با ملک الشعرای بهار و علامه دهخدا به پدید آمدن گرانسنگ ترین آثار تحقیقی ادبیات پارسی منجرشد و بخش بزرگی از لغتنامه علامه دهخدا با پایمردی و کوشش بلیغ علامه پروین به سرانجام رسید. محمد پروین نزدیک ترین و مهمترین همکار دهخدا در کار لغتنامه بود. در واقع پس از مرگ دهخدا، پروین گنابادی در کنار محمد معین، محمد دبیرسیاقی و سیدجعفر شهیدی از ارکان چهارگانه موسسه لغتنامه محسوب میشد.
فعالیتهای ادبی و فرهنگی
گنابادی در ۱۳۲۲ خورشیدی رییس دانشسرای دختران شد. همچنین وقتی که ملک الشعرای بهار مصمم شد که کتاب تاریخ بلعمی را تصحیح کند، بخش مهمی از کار را گنابادی انجام داد و بعد از پرکشیدن روح بلند بهار، این استاد پروین بود که آن کار بزرگ را از نو تصحیح کرد و این متن فوق العاده مهم و ارزنده ادبیات و تاریخ ایران زمین را به دست عاشقان فرهنگ ایرانی رساند. در دورهای که علی اکبر سیاسی رییس دانشگاه تهران بود، تصحیح کتابهای علمی دانشگاهی به وی واگذار شد. در ششم مهر ۱۳۵۵، شورای دانشگاه تهران به پاس خدمات ارزنده او در زمینه شناسایی و شناساندن متفکران ایرانی و اسلامی به وی دکتری افتخاری در رشته الهیّات و معارف اسلامی اهدا کرد. این ادیب سخت کوش علاوه بر مشارکت در تألیف لغتنامه و مشارکت با علی اصغر حکمت در چهار جلد کشف الاسرار در تدوین دایره المعارف فارسی و فرهنگ تاریخی زبان فارسی نیز همکاری داشت. از او چند اثر پژوهشی در املا و انشا و دستور زبان فارسی و نیز مقالات بسیاری در مطبوعات به جای مانده است. که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
یکی از مهم ترین خدمات وی به تاریخ و ادبیات این مرز و بوم ترجمه ایشان بر روی کتاب گرانقدر ((مقدمه ابن خلدون)) است که به بهترین شکل ممکن آن را به چاپ رساند، ترجمه وی بر روی این کتاب بزرگ به راستی بی نظیر است. در واقع ترجمه عالمانه او از مقدمه ابن خلدون شهرتی خاص دارد. وی در نثر شیوه خاص خود را داشت و با وجود تبحّر در ادب تازی از به کاربردن ترکیبات عربی پرهیز می کرد. کتاب مقدمه ابن خلدون در حقیقت مقدمه اوست بر تاریخ مفصلش و در این مقدمه مفصل دوجلدی، ابن خلدون فلسفه تاریخ را در نهایت دقت واکاوی می کند. همچنین این کتاب یکی از بزرگترین آثار علمی و تاریخی عالم اسلام در سده هشتم و نهم هجری است که در آن نخستینبار از فلسفه تاریخ و جامعهشناسی و مبادی علم اقتصاد سیاسی و عدالت اجتماعی سخن به میان میآید. به تعبیر دیگر ابن خلدون در کتابش از همه علوم زمانه خود سخن به میان میآورد و مطالب خود در این زمینه را شکلی دایرةالمعارفی میبخشد. بدون شک ترجمه چنین کتاب مهم، بزرگ و ممتازی، مترجمی بزرگ و ممتاز را طلب میکرد. شخصی که علاوه بر اشراف بر زبان عربی و پارسی با تاریخ ملل اسلامی و پیش از ظهور اسلام با دانش بی انتهای فلسفه و با ژرفای علم جامعه شناسی، حداقل در آن حد که ابن خلدون مطرح کرده است، آشنا باشد.
از دیگر آثار وی می توان به ترجمه روح تربیت گوستاو لوبون، راهنمای مطالعه، اندیشهها، سخن نامه، فن مناظره، دسته گل سوسن، پرورش اراده، شیوه نگارش، هفت خوان رستم، دستور زبان فارسی و خودآموز املاء و انشاء، قواعد کلی عربی با همکاری یدالله شکری و بازی های محلی اشاره کرد. از گنابادی مقالات بسیاری برجای مانده است که در اینجا تنها به ذکر نام بعضی از آنها اشاره میشود. تهذیب نثر فارسی، چه گونه میتوان جوانان را به زبان فارسی دلبسته کرد؟ در نگهبانی و تهذیب زبان فارسی، راه دیگر برای تهذیب و آسان کردن نثر معاصر، راههای پیشگیری از هرج و مرج و لجام گسیختگی، آواز دادن، برخی از لغت های فارسی در عربی، دیباچهنویسی، جنبش علمی ایران پس از اسلام، کشاف اصطلاحات الفنون، زبان و ادب عامیانه، احوال و آثار ابنخلدون و...از جمله این مقالهها هستند.
محمد پروین گنابادی از نگاه ادیبان
سمیعی گیلانی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در خصوص اهمیت و ویژگی فعالیت های پژوهشی گنابادی گفت: این مرد سخت کوش، در سراسر کارهای پژوهشیاش نسبت به زبان فارسی حساسیت دیگری داشت. فکر جوان، روشن، عشق و علاقه مفرطش به زبان فارسی در مقالات او جلوهگر است. وی به طبیعت زبان همچون نهادی اجتماعی می نگریست و به این خطر توجه داشت که با ورود بیگدار واژههای بیگانه به زبان فارسی، الگوهای دستوری آنها نیز وارد زبان فارسی می شوند و از این بابت است که پاسداران زبان فارسی باید مراقب باشند. نظر استاد پروین گنابادی درباره داد و ستد زبانی و حدود مجاز آن، واقعبینانه بود. به باور او، آنچه به استقلال زبان ضرر میزند، رخنه کردن خصوصیات صرفی و نحوی و دستوری از زبانهای دیگر است و نه وارد شدن واژههای لازم و ضروری. پروین گنابادی معتقد بود که اهل زبان هرگز کلمات بیگانه را به لهجه و با تمام خصوصیات معنایی آنها در زبان بیگانه، در زبان خود به کار نمیبرند؛ بلکه آنها را دگرگونه میسازند و بدینسان، آن واژهها، دیگر واژههای بیگانه محسوب نمیشوند. سمیعی گیلانی با تاکید بر این که مقصود پروین، بیرون راندن همه واژههای بیگانه از زبان فارسی نیست، گفت: پروین این کار را نابخردانه و ناممکن می دانست و معتقد بود که آموزش زبان عربی در دبیرستانها، باید ناظر به فراگیری بهتر زبان فارسی باشد. پروین گنابادی از نظر زبان شناسی، دیدی منتقدانه و نزدیک به دید علمی امروز داشت.
احمدی گیوی که در تدوین لغتنامه دهخدا با محمد پروین گنابادی همکار بوده است در خصوص این استاد فقید ادب فارسی میگوید: فروغ فضایل پروین از خطوط سیمایش خوانده میشد. ادب در ذات و صفات او، به هر دو معنی تجلی داشت. او مردی فرهیخته، آراسته، آزاد، نکته سنج، پرکار و بردبار، مهربان، زودیاب، باهوش، خوشذوق و خوشقلم و استعدادپرور و در یک کلام نمونه انسان کامل بود. پروین دانش گستردهای در سبک شناسی، دستور زبان فارسی، فلسفه و حکمت، کلام و فقه، تاریخ ادیان و شعر فارسی و تازی داشت. او از ایران باستان با افتخار و حسرت یاد میکرد. مصحح «گلستان سعدی» گفت ای کاش دانشگاه تهران نیز چون موسسه لغتنامه، قدر او را میشناخت و وی را به استادی بر میگزید تا جوانان بیشتری از او کسب فیض کنند.
خاموشی
سرانجام این ادیب و نویسنده گرانسنگ پس از سالها خدمت به فرهنگ و تاریخ این مملکت در یکم شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی دیده از جهان فروبست و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
نظر شما