معصومه صفاییراد، نویسنده و مترجم جوانیاست که چندین کتاب پرطرفدار در زمینههای اجتماعی و عاطفی دارد. او متولد ۱۳۷۲ و فارغ التحصیل رشته گرافیک است. صفایی راد در سال ۹۷ به بوسنی و هرزگوین سفر کرده و طبق یادداشتهایی که در طول سفر نوشته بود، سفرنامه به صرف قهوه و پیتا را با همکاری انتشارات سوره مهر منتشر کرد. سفرها و سفرنامههای این بانوی جوان ادامه دارد و در آینده کتابهای بیشتری از او منتشر میشود.
او که در سفری همراه با جمعی از نویسندگان و هنرمندان به مناطق مختلف بوسنی سر زده، روایتی جدید دارد از مردم این کشور پس از اتمام سال ها جنگ و کشمکش. مردم ایران بوسنی را بیشتر با جنگ های خونین و نسل کشی مسلمانان به دست صرب ها به خاطر دارند؛ جنگی که شدت آن سبب شد تا نیروهای ایرانی برای یاری به مسلمانان بوسنی به این کشور سفر کنند. این حضور و همدلی، سبب شد حالا پس از گذشت چند دهه هنوز خاطره و ذهنیت خوبی از ایرانی ها در ذهن مردم بوسنی نقش ببندد.
صفایی راد اما در این سفرنامه تنها به ذکر ماجراهای سفر بسنده نکرده است، او مانند یک واقعه نگار جزئی نگر به موضوعات مختلف مرتبط با مردم این کشور می پردازد. موضوعاتی که شنیدن آن پس از این همه سال دوری از بوسنی می تواند برای مخاطب کنجکاو ایرانی خواندنی و قابل تأمل باشد.
این نویسنده در مورد نگارش کتاب خود گفت: داستان کتاب از جایی شروع شد که من در یک انتشارات گرافیست بودم و فایل کتابی برای طراحی جلد به من سپرده شد و برای طرح جلد کتاب را خواندم. کتاب خاطرات یک دختر مسلمان در جنگ بود که با خواندنش به بوسنی و اتفاقات آن علاقه مند شدم. ژانر تاریخی و جنگی همیشه موضوع مورد توجه من برای مطالعه بود؛ به ویژه فیلم ها و رمان های مربوط به کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم. بعد از خواندن این کتاب با نسل کشی ای روبه رو شده بودم که عجیب سوت و کور مانده بود حتی برای من که واقعاً دنبال دانستن بودم. بوسنی برای من سؤال شده بود و دنبالش کردم. کتاب خواندم، فیلم دیدم و در اینترنت جستوجو کردم. ولی صرف خواندن سیرم نکرد و میخواستم از نزدیک این کشور را ببینم و خروجی این سفر و وقایعش، به صرف قهوه و پیتا شد.
صفایی راد در پاسخ به اینکه چرا برای سفر به بوسنی مراسم «مارش میرا» را انتخاب کردید؟ افزود: حین جستو جوها درباره موضوع بوسنی متوجه شدم که هر ساله مراسم یادبودی با عنوان «مارش میرا» برای این واقعه در بوسنی برگزار میشود و من تصمیم گرفتم به هر نحوی سال بعد در این مراسم شرکت کنم. در این مسیر با گروهی آشنا شدم که هرساله در این مراسم شرکت میکردند و افراد مختلفی که علاقه داشتند با هزینه شخصی برای شرکت در مراسم میرفتند. فهمیدم در بوسنی شهید هم داشتهایم و با پسر شهید رسول حیدری آشنا شدم که دریافت جدیدی از این کشور برای من بود. از آنجایی که خواستن توانستن است و گشتن پیدا کردن، من هم بالاخره گمشده ام را یافتم. گمشده ام گروهی بود که قرار بود به بوسنی سفر کنند. وقتی اسمم را نوشتم تقریباً مطمئن بودم که قبولم نمی کنند. در یک فراخوان از پزشکان و هنرمندان و ... دعوت کرده بودند و من تا آن روز فقط گاه و بیگاه چیزهایی نوشته و ترجمه کرده بودم که فکر نمی کردم به کار رزومه ام بیاید.
وی افزود: از سال ۲۰۰۵ هر ساله مراسم پیاده روی به نام «مارش میرا» به یاد کشتگان این نسل کشی انجام می شود. «مارش» همان پیاده روی است و «میر» هم به بوسنیایی یعنی صلح. این پیاده روی صلح در روزهای هشتم، نهم و دهم جولای برگزار می شود و شرکت کنندگان مسیری در حدود ۱۱۰ کیلومتری را برخلاف جاده مرگ طی می کنند؛ از نزوک تا سربرنیتسا و روز یازدهم جولای در قبرستان پوتوچاری مراسم یادبودی برای کشتگان برگزار می کنند. ما برای این به بوسنی و هرزگوین رفتیم: مارش میرا.
وی گفت: من از نوجوانی بسیار به سفر علاقهمند بودم و برایم رویا بود اما نقطه شروعی برای آن پیدا نکرده بودم تا اینکه سفر به بوسنی اتفاق افتاد و برای من چه شروع و حسن مطلع خوبی بود. اوایل تصمیم نداشتم که سفرنامه بنویسم اما میدانستم که میخواهم اثری در این رابطه تولید کنم؛ من قبلا کارهای ترجمه، رمان و داستان انجام دادهبودم اما همه چیز به سفر و اتفاقاتش بستگی داشت که چه خروجی داشته باشم. امکان نوشتن رمان و داستان با یک سفر ده روز به این کشور میسر نبود؛ از طرفی به تاریخ شفاهی هم بسیار علاقهمند بودم اما در این سفر امکانات کافی برای انجام یک پروژه تاریخ شفاهی در اختیارم نبود.
صفایی راد در پاسخ به این سوال که ناچار سفرنامه را انتخاب کردید یا به این حوزه هم علاقه داشتید؟ از سفرنامههای دیگه تاثیر گرفتید؟ نیز ادامه داد: با توجه به شرایطی که توضیح دادم بهترین مسیری که انتخاب کردم و امروز از این انتخاب بسیار راضی هستم، سفرنامه بود. این کتاب شروع خوبی برای سفرنامهنویسی من بود. من همیشه به سفرنامهها علاقه داشتم و کتابهای مختلفی را که در این حوزه چاپ شدهاند، خواندهام. البته رمان و داستان هم زیاد میخوانم و حتما در پسزمینه ذهنم از این آثار تاثیر گرفتم اما در نهایت مختصات کار مسیر را مشخص میکند و خود باید راه ویژه را برای نوشتن انتخاب کنم و من سبک خاص خودم را در نوشتن پیدا کردم.
این نویسنده جوان همچنین در مورد ادامه دار بودن به صرف قهوه و پیتا افزود: کتاب به صرف قهوه و پیتا تمام شدهاست اما در ادامه سفرهایم، دهه محرم را به باکو پایتخت کشور آذربایجان رفتم و تجربههای این دهه را در یک سفرنامه جدید به اشتراک گذاشتم که به نظرم سفرنامه متفاوتی نسبت به بوسنی بود؛ چون شرایط سفر بسیار تفاوت داشت و از طرفی من در طول این دو سفر بسیار تغییر کردهبودم. سفر دیگری هم داشتم که بهزودی کار نوشتن آن را آغاز خواهم کرد. هر سفرنامه مسیر جداگانهای دارد و باهم ارتباطی ندارند.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
همین روزهای سفر ما هم در حال پخش سریال soz «عهد» بودند، سریالی اکشن درباره حضور سربازان ترکیه ای در مبارزه با تروریست و داعش در سوریه. ترکیه یک جور اتوپیای آن هاست؛ مدینه فاضله. سهم مهاجرت به ترکیه هم در زمان جنگ زیاد است. در کل جمعیت بوسنیایی های ساکن ترکیه از بوسنیایی های بوسنی بیشتر است؛ بهتر است بگوییم بوشنیاک. اما بین سی ساله ها به بالا کسانی هستند که ایران را زمان جنگ یادشان هست. یک «دُبار حُمینی» (خمینی خوب) می گویند و معمولاً خاطره ای از غذا و کمکی که از ایرانی ها گرفتند دارند. با این خاطرات خوش دوستمان دارند و تقریباً همه شان یک سؤال می پرسند.
ـ این همه سال کجا بودید؟!
کجا بودیم؟ از صدقه سری صلح دیتون نبودیم. شرطی بود که آمریکایی ها بعد صلح برای این کشور گذاشتند؛ خروج تمام نیروهای خارجی. کم کاری خودمان هم که البته همیشه حرف اول را می زند توی این طور کارهای فرهنگی...
به صرف قهوه و پیتا را انشارات سوره مهر در ۲۰۸ صفحه منتشر کرده است.
نظر شما