۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۲۸
کد خبرنگار: 1483
کد خبر: 84466949
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

دست و پا زدن آمریکایی‌ها در منطقه نشانه چیست؟

۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۲۸
کد خبر: 84466949
دست و پا زدن آمریکایی‌ها در منطقه نشانه چیست؟

تهران- ایرنا- این روزها همه نشانه‌ها، از یک سقوط آزاد خبر می‌دهد که آمریکایی ها در آن قرار گرفته اند، از اجرای عملیات شتابزده خروج از افغانستان تا اظهارات عجیب و غریب درباره برجام و از سوریه تا عراقی که در آن دست و پا می‌زنند.

جایزه ۱۰ میلیون دلاری

یکی از داغ ترین خبرهای هفته گذشته مربوط به اعلام پلیس فدرال آمریکا مبنی بر دوبرابر کردن جایزه به کسانی است که درباره سراج الدین حقانی رهبر شبکه خشن حقانی اطلاعاتی در اختیار آمریکا قرار دهند؛ ۱۰ میلیون دلار! آیا باید این شبه هذیان ها را باور کرد؟

این دوبرابرکردن جایزه برای دستگیری سراج الدین درحالی است که از تغییر و تحول مشکوک قدرت در افغانستان و اهدای میلیاردها دلار سلاح و تجهیزات مخابراتی آمریکایی به طالبان چند هفته نگذشته است.

آیا باید باور کنیم که آمریکایی ها با آن همه دبدبه و کبکبه اطلاعاتی و نفوذ در دل گروه های تروریستی منطقه، طی این سال ها نتوانستند سراج را دستگیر کنند و مهمتر اینکه نمی دانستند که طالبان طیف گسترده ای از گروه های همپیمان را تشکیل می دهد که حقانی ها بیشترین نسبت قبیله ای، مذهبی و سیاسی را با آنان دارند؟

احتمالا طی روزهای آینده در قبال ترکیب و چینش مهره ها در کابینه طالبان هم سر و صدا راه بیاندازند و فریاد اعتراض بر آورند. شاید هم جنبش ها و حرکت های اعتراضی از جمله حضور زنان در خیابان های کابل و هرات را که با خشونت تمام همراه شده، بهانه کنند.

بعد از جنگ نابرابر در پنجشیر نیز آمریکایی ها تائید کردند که پاکستان با نیروهای هوایی و زمینی خود در ورود طالبان به این منطقه مشارکت داشته است.

اینگونه برخوردها با مساله افغانستان از سوی آمریکایی هایی که ۲۰ سال در این کشور همه کار بوده اند و حتی سیستم ناوبری و ثبت اسامی ورودی و خروجی نیز در اختیارشان بوده و هیچ حرکت و اقدامی بدون اجازه آنان در افغانستان صورت نمی گرفته، به این معناست که می خواهند بگویند از نقش پاکستان در افغانستان هیچ نمی دانند.

آیا باید باور کنیم که آمریکایی ها از ابتدا نوع و کیفیت روابط دو طرف را نمی دانستند؟ آیا نباید در صداقت آمریکایی ها در تحولات اخیر افغانستان شک کرد؟

آمریکایی ها باید به این سوال پاسخ دهند که آیا جهانیان باید باور کنند که آمریکایی ها نمی دانستند دیدگاه های طالبان در ارتباط با بافت قدرت و اوضاع اجتماعی افغانستان مانند نگاه به موضوعاتی مانند حضور زنان در جامعه چیست؟ آیا می خواهند بگویند فریب خورده اند و مخاطبان جهانی هم باور کنند؟

اگر چه حوادث اخیر افغانستان همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و مشخص نیست تحت چه توافقی ، کار انتقال قدرت در افغانستان انجام شد، اما هر چه بود، آمریکایی ها نمی توانند افتضاح ببار آمده و شکست خود را در این منطقه توجیه کنند و قطعا نمی توانند انتظار داشته باشند که جهان واکنش های انفعالی آمریکا را در ارتباط با رفتار طالبان، در حالی که در قدرت است، باور کند.

آمریکایی ها با عملیات تخلیه شتابزده نظامیانشان، حتی اعضای ناتو و متحدان غربی خود را غافلگیر کردند، آیا در چنین شرایطی باید انتظار داشت فروپاشی ارتش و دولت افغانستان، با چنین عملیات غیرمسئولانه و بهتر است گفته شود "کثیف" صورت نمی گرفت؟ اما مقام های آمریکایی طوری رفتار کردند که گویی این ارتش افغانستان بود که مقاومت نکرد.

آمریکایی ها اگر نگران افغانستان بودند، حداقل کاری که باید می کردند این بود که نیروهایشان را بعد از تشکیل یک دولت فراگیر با حضور همه طیف های سیاسی و قومی و مذهبی و به شکل آبرومندانه از افغانستان خارج می کردند و برای این کار ۲۰ سال فرصت داشتند.

اما یک نکته را در ارتباط با حوادث افغانستان هم باید مد نظر داشت و آن اینکه نشان داد سیاست های و تصمیمات آمریکا منفعلانه هم بوده است؛ حوادث افغانستان حتی اگر در قالب یک سناریوی آمریکایی و در چارچوب منافع عمومی آمریکا ارزیابی شود، اما این نکته را یادآور می شود که عملیات فوق نشانگر نوعی سردرگمی ، پریشان حالی و سیاست گذاری های منفعلانه و مفتضحانه است و به جهان نشان داد که دوران ابرقدرتی یانکی خاتمه یافته است؛ حال می ماند آینده این کشور که بستگی به روند تحولات اجتماعی ای دارد که زنگ های آن در حوادث دوره انتخابات ریاست جمهوری در زمستان گذشته به صدا درآمد و موجودی به نام ترامپ در سیاست آمریکا که از همین حالا شمشیرش را از روبسته است.

برجام

آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا که از شش ماه پیش تاکنون کار مهمی از خود بروز نداده است، در تازه ترین اظهاراتش در خصوص برجام گفته که "در حال نزدیک شدن به نقطه ای هستیم که بازگشت به برجام فایده‌ای ندارد".

این اظهارات وزیر خارجه آمریکا را چگونه باید تفسیر کرد؟ کشوری که یک توافق بین المللی را نقض کرده و تحریم های ظالمانه و بی دلیلی را به ایران تحمیل کرده است، حالا برای احیای همان توافق چه انتظاری دارد؟

یعنی وزیر خارجه آمریکا که باید ظرافت ها و ریزه کاری های دیپلماسی را خوب بلد باشد، نمی داند که توپ در زمین آمریکاست؟ و تاکنون این آمریکایی ها بوده اند که وقت کشی کرده و مانند فوتبالیست ها  حاشیه خلیج فارس تمارض کرده اند؟

مقام های آمریکایی که دائم درحال دید و بازدید از منطقه هستند و با متحدان خود در حال رایزنی ، نمی دانستند و نمی دانند که کدام بازیگران از ابتدا دنبال کارشکنی بودند و حالا هم در حال سنگ اندازی هستند؟ و اساسا منافعشان در تداوم و حتی تشدید وضع موجود است؟

ماجرای برجام هم به نوعی نشان از آن دارد که آمریکایی ها دیگر توان لازم را برای ایفای نقش  جهانی به عنوان بازیگر اول ندارند و کش کنترل متحدانش نیز از دستشان در رفته است؛ آنها اکنون حتی نمی دانند که کدام متحدان قدیمی دارند به واشنگتن خدمت می کنند یا خیانت، ضمن اینکه برخی از آنان عملا با رقبا یا دشمنان آمریکا درحال نرد عشق هستند.

غیر از عربستان و ترکیه که در حال حرکت به سمت قطب های جدید قدرت جهانی یعنی روسیه و چین هستند، آمریکایی ها تمایل شدید اسرائیلی ها را برای کار با چینی ها را چگونه توجیه می کنند؟

اینگونه که به نظر می رسد کل سیستم سیاسی آمریکا در حال حاضر فشل شده است و به جای اینکه واشنگتن برای بازیگران منطقه ای عضو تیمش برنامه ریزی و سیاست گذاری کند، آنها هستند که براساس منافع خود دارند کاخ سفید را به این سو و آن سو می کشند؛ از تل آویو تا برخی پایتخت های عربی!

حالا اوضاع آمریکایی ها در سوریه و عراق بماند که داستان دارد، اما اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی از سیاست های پاندولی واشنگتن به دست بدهیم، می توان چنین نتیجه گیری کرد که پایه های امپراتوری به لرزه در آمده و مردان قدرت در کاخ سفید در گیجی ناشی از قرار داشتن در سراشیبی سقوط به سر می برند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha