در ادامه گفت و گوی ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ خبرگزاری ایکنا با شهرام صارمی نوازنده، پژوهشگر و کارشناس موسیقی ایرانی آمده است: مردم از رادیو و تلویزیون اصلاً آثار اصیل و خوب نمیشنوند و در هیئتها نباید هرکس اجازه خواندن داشته و باید نظارتی بر نوحهها و مداحیها وجود داشته باشد.
در سلسله گفتوگوهای ایکنا با مداحان اصیل و پژوهشگران به بررسی مداحی و نوحهخوانی دارای اصالت و آسیبشناسی مداحیهای امروزی پرداختیم. در نهمین قسمت از این گفتوگوها با شهرام صارمی، نوازنده، پژوهشگر و کارشناس موسیقی ایرانی، گفتوگو کردیم.
شهرام صارمی متولد ۱۳۴۲ در تهران است. وی دارای کارشناسی موسیقی از دانشگاه هنر است و نزد اساتید سرشناس موسیقی ایرانی ساز کمانچه را آموزش دیده است.
وقتی صحبت از موسیقی اصیل یا مذهبی میشود در حقیقت صحبت از چه چیزی است؟
اگر از منظر موسیقی کلاسیک نگاه کنیم زیربنای اصلی موسیقی مذهبی، موسیقی کلاسیک است و خیلی از اساتید موسیقی کلاسیک سرودهای کلیسایی را ساختهاند و در اکثر آثار آهنگسازان چنین آثاری، زیاد به چشم میخورد. موسیقی مذهبی، عزا، سوگ و...
به صورت کلی موسیقی مذهبی هم یک بخشی از موسیقی رسمی یک فرهنگ است چون در فرهنگهای مختلف، مذهب به صورتهای مختلفی وجود دارد. در کشور ما نیز این مسئله مستثنا نبوده و موسیقی مذهبی از گذشته نشأت گرفته از موسیقی رسمی کشور بوده و بر اساس همان موسیقی ردیف دستگاهی و ردیفهای آوازی اجرا میشده و شکل گرفته است. در کل موسیقی مذهبی به خودی خود هویت جدا ندارد و به لحاظ محتوایی وابستگی کامل به موسیقی آن فرهنگ دارد.
بنابراین در همین راستا بسیاری از خوانندگان و هنرمندانی که موسیقی مذهبی را اجرا میکردند خودشان از هنرمندان رسمی این موسیقی بودند. خیلی از آوازخوانهای ما در مراسم مختلف مثل: تعزیه، نوحهخوانیها و... موسیقی مذهبی اجرا میکردند.
از سوی دیگر اگر نگاه کنیم میبینیم بسیاری از نوحهخوانها و مرثیهخوانها دقیقاً کسانی بودند که مسلط به ردیف آوازی بودند و دستگاههای موسیقی ایرانی را بهخوبی میشناختند و در واقع مجریان این نوع از موسیقی افراد بادانش و توانای این حوزه بودند. در موسیقی نواحی نیز همینطور است و موسیقی مذهبیای که اجرا میشود برخاسته از موسیقی همان منطقه است و با گویشهای مختلفی که دارند موسیقی مذهبی اجرا میشده و همیشه حضور داشته است.
وقتی به موسیقی ردیف دستگاهی نگاه میکنیم نامهایی حتی از نوحهخوانها بر گوشه و یا تحریرخاص مشاهده میکنیم که نشان از جایگاه علمی و توانایی آنها دارد ولی رفتهرفته اتفاقات از این دست به حاشیه رفت و اساتید یا دیگر نبودند و یا بسیار اندک شدند؛ به چه علت چنین اتفاقی رخ داد؟
همانطور که پیشتر ذکر شد، از آنجایی که ریشه این نوع موسیقی در فرهنگ موسیقایی رسمی کشور است و در طی این چهار دهه بیتوجهیای که به موسیقی دستگاهی ایران شده است و در نتیجه رایج شدن شکلهای دیگر موسیقی سبُک که به غلط نام آن را موسیقی پاپ نهادهاند و استفاده از ملودیهای کممایه برخی از فرهنگهای اطراف و وارداتی، نوحهها را به آن سمت کشیده است. این به خاطر همان بیتوجهیای است که به موسیقی دستگاهی شده؛ زیرا نمیشود به اصل چیزی آسیب وارد شود ولی زیرشاخههای آن سالم بماند.
حتی در موسیقیهای اقوام هم اگر نگاه کنیم این اتفاق روی داده و یک سری ملودیهای وارداتی بسیار سبُک، وارد فرهنگ موسیقی بعضی از اقوام شده است که با اصل موسیقی آن منطقه هیچ ارتباطی ندارد. متأسفانه در موسیقی مذهبی، نوحهخوانی و مرثیهخوانی که امروز رواج دارد؛ ۹۰ یا ۹۵ درصد آن از همان ملودیهای کممایه وارداتی پیروی میکند که بسیاری از این ملودیها با محتواهای عاشقانه، دمدستی و بسیار سبُک اجرا میشود و تنها با تعویض و تغییر شعر و محتوای ادبی، آن را تبدیل به نوحه میکنند. متأسفانه این اتفاق خیلی آهسته در طی سه – چهار دهه افتاده است و مثل بقیه قسمتهای حوزههای فرهنگی که دائماً در بیتوجهی است این بخش هم مغفول مانده و تأثیرات بد و بسیار مخربی گذاشته است.
در گذشته مداحان و نوحهخوانها به موسیقی ردیف دستگاهی احاطه کامل داشتند و دستگاهها و گوشهها کاملاً میشناختند ولی امروزه اصلاً چنین نیست؛ نظر شما درباره این موضوع چیست؟
دقیقاً همینطور است و دانش این موضوع را ندارند. نکته دیگری اینکه در دورههای قبل به این صورت نبوده است که هرکسی اجازه داشته باشد هرچیزی که بخواهد، بخواند. الان متأسفانه هرجا را که میبینیم یک هیئت وجود دارد و یک نفر میکروفن در دست دارد و میخواند که نه تخصص این کار و نه شناخت و تجربهای دارد و نه در این موضوع کار و تمرین کرده است. مثل سایر بخشهای موسیقی این اتفاق برای موسیقی مذهبی هم رخ داده و بخشی از موسیقی که عموماً در شهرهای بزرگ، عام جامعه به آن گوش میدهند و رایج است؛ توسط کسانی اجرا میشود که عموماً تحصیلات و دانش موسیقی ندارند.
به نظر شما اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم این آسیب از کجا شروع شد؟
در رابطه با موسیقی پاپ اشارهای کردم که اساساً اینطور نیست که همه آن چیزی که به عنوان موسیقی پاپ ارائه میشود کممایه است بلکه منظور این است که آن چیزی که رایج شده و میشود کممایه است. سلیقه شنیداری مردم در این چند دهه به این سمت کشیده شده که اگر موسیقی و محتوای ادبی اساس درستی داشته باشند، کمتر مورد توجه و شنیدن قرار میگیرد. متأسفانه ما شاهد اشاعه سلیقه بد شنیداری در جامعه بودهایم. در کشور ما به خاطر نبود فضاهای مناسب برای انواع موسیقی، در کنسرتها و سالنهای رسمی کشور موسیقیهای سخیف اجرا میشود که اصلاً جای آن در این سالنها نیست.
متأسفانه در کشور ما به خاطر بعضی شرایط، اجناس موسیقی، تعریف نشده است. امکان ندارد در یک کشور خارجی آلبومی تولید شود و جنس و نوع موسیقی بر آن نوشته نشده باشد. در اینجا ژانرهای موسیقی تعریف نشده است؛ صورتهای کلی دارند، به هرچیری موسیقی دستگاهی، موسیقی مذهبی، پاپ و... گفته میشود و تعریف محتوایی موسیقی نداریم. سازبندی یک اثر اصلاً موسیقی را تعریف نمیکند؛ میشود با سازهای ایرانی قطعاتی را زد که اصلاً محتوای دستگاهی نداشته باشد.
در موسیقی نواحی اوضاع چطور است؟
نواحی ایران کمتر در معرض این تهاجم موسیقیایی سبک هستند و تا حدود زیادی توانستهاند که فرهنگ خود را حفظ کنند. تاثیر کمتر رسانههای جمعی، مخصوصاً ماهواره و موسیقیهای سبُکی که در شهرهای بزرگ اجرا میشود؛ در شهرهای کوچک و نواحی تاثیرات کمتری داشتند در نتیجه موسیقیها و نوحهخوانیهایی که در نواحی اجرا میشود بعضاً بکرتر مانده است.
آیا آثار اصیل، چه در موسیقی مذهبی و در دیگر ژانرها کممخاطب است یا کم تولید میشود؟
این یک موضوع دو طرفه است و از یک جنبه نمیشود بررسی کرد. نکتهای که وجود دارد این است که سلیقه شنیداری مردم در این سالها به هم خورده است و سلیقه شنیداری عمومی در جامعه تقویت نشده. در طی چندین سال این اتفاق افتاده است و صحبت از یکی، دو روز نیست و کاری در این موضوع نشده است و رسانهها منفعل بودند. مردم از رادیو و تلویزیون اصلاً آثار اصیل و خوب نمیشنوند. شبکههای ماهوارهای حجم زیادی از موسیقیهای سبک و سادهفهم را پخش میکنند. حتی موسیقی رسمی خودمان که یک موسیقی جدی، ارزشمند، پرشکوه و توانا است از سیما پخش نمیشود؛ آن وقت چه توقعی از جامعه میتوان داشت.
برای برونرفت از این وضعیت چه کار باید کرد؟
این اتفاق به مرور رخ داده و برای ترمیم آن کار یک سال و دو سال نیست. مدت زیادی زمان نیاز دارد و باید برنامهریزی کرد تا آهسته و پیوسته سلیقه جامعه را تقویت شود. حتی از همین هیئتها باید برنامهریزی را شروع کرد. نباید هرکس اجازه خواندن داشته باشد و باید نظارتی بر نوحهها و مداحیها وجود داشته باشد. همانطور که برای اجرای ساز تنها در کنسرت نیاز به مجوز است برای اینکه در هیئتها بخواند باید امتحان گرفته و ارزیابی شود. با این موضوع بسیار سبک برخورد میشود؛ درصورتی که بسیار موضوع جدیای است و اساتید بزرگ و بهترین آوازخوانهای ایران در موسیقی مذهبی بودند و کار کردند.
نظر شما