چه روزهای سختی که مردمان این نوارمرزی تجربه نکردند؛ غرش توپ ها و موشک ها بلای تازه ای بود که محاسبه گران جهانی آتش تهیه آن را فراهم کردند تا فتح سرزمینی پهناور به نام ایران به دست یک متوهم سرمست(صدام) را رقم بزنند.
همه جا بوی باروت و گلوله می داد؛ آسمان غرب و جنوب ایران جولانگاه انواع و اقسام هواپیماها شد ؛ تانک ها می تاختند و تنها تفنگ های ساچمه های عشایر یا تبربانوی قهرمان قصر شیرینی یعنی فرنگیس سد راهشان بود.
در میان آهوان و وحوش دشت ها از کین این دشمن بی رحم در امان نماندند ودرمیان حجم آتش گلوله ها یا بسوختند یا رم کردند.
آن روزها تلفات پرندگان مهاجر هم کم نبود؛ سراسیمه در کوه ها و گردنه ها بال می زدند تا مفری یابند و خود را به مکانی امن برسانند و این شد که تا پایان جنگ هرگز نوار مرزی را برای رفت و آمد انتخاب نکردند.
مهران ، موسیان و دشت های مرزی ایلام ، قصر شیرین ، سرپل ذهاب و نوار مرزی کرمانشاه، بخشی از مناطق مرزی کردستان و خوزستان پاره تن ایران غرق در خون مرزنشیان شد.
تصورش سخت است که در شرایط به هم ریختگی داخلی،جماعت محاسبه گرجهانی به قصد فتح سرزمینت سازو برگ کنند و هر چه در چنته داشته باشند به میدان بیاورند تا تورا نابود و میهنت را تصاحب شوند.
صحنه های بد و بدتر هر روز تکرار می شد و ماه مهر برای مدرسه ها و دانش آموزان این مناطق دیگر مهر و عطوفتی نداشت؛ کودکان معصومانه در مدرسه ها زیر خروارها بمب و آوار مدفون می شدند و تعدادی هم به اسارت رفتند.
دشمن آنچنان کمر به نابودی این سرزمین بسته بود که در تاریخ ایران مصادقی نداشت؛ گویا ترحم به بزرگ و کوچک برای او گناهی نابخشودنی بود.
سلاح های شکاری عشایر ، مرزنشینان و اندک نیروهای نظامی گاهی مقابل این هجوم نابرابر کارساز می شد و به لطف خداوند مانع ایزایی به وجود می آورد؛ خانواده های مرزنشین دسته دسته آواره به کوه ها و مناطق امن پناه شدند بدون آنکه کمترین آذوقه یا آبی همراه داشته باشند.
شایعات زبان به زبان می چرخید و جنگ روانی و تبلیغاتی دشمن و همپیمانانش حکایت از فتح تهران ظرف چند روز داشت؛ گوشه وکنایه هایی که از مرگ عزیزان و خانه خرابی ها دردناکتر بود.
آسمان را که نظاره می کردی، جولان هواپیماهایی بود که تنوع و تکثر داشتند؛ صدای مهیب و ناخوشایندشان مجالی برای آسودن باقی نمی گذاشت؛ آرزوی هر مرزنشین پائین آوردن این پرنده های آهنین و خشمگین بود که بی محابا می تاختند ؛ نمایش قدرت می دادند و بمب ها را بر سر خانه ها و درختان می ریختند و گاهی هم اطلاعیه های تحقیر آمیز پخش می کردند.
چه سخت گذشت آن روزها که محاسبه گران جهانی، جنگ افزارهای خود را در مرزهای غربی و جنوبی کشورمان می آزمودند و رقابت تسلیحاتی به راه بودند.
هر روز خبرهای ناگوار، هر روز تکرار حادثه های تلخ و هر و روز رقص خون و بمب ها و گلوله ها؛ ناگهان در میان این همه یاس و ناامیدی خبری انتشار یافت که حکایت از فداکاری و جانفشانی یک نوجوان داشت؛ رزمنده کوچکی که غیرت ، تعصب به سرزمین و تمام ارزش ها به نمایش گذاشت ؛ شهید محمد حسین فهمیده نوجوان ۱۳ ساله البرزی را می گویم که امام راحل (ره) وی را رهبر نامید.
انهدام تانک فولادی دشمن با بستن نارنجک به بدن و جانفشانی برای یک سرزمین به غیرت ایرانی تلنگر زد و اسطوره ها را به صف کرد.
اینجا غرور و غیرت ایرانی عیان گشت و شور و غوغا به پا کرد؛ اینجا فرزندان ایران از هر رسته و گروه نظامی اعم از ارتش، سپاه و مردم سروش آزادی وطن سرزدند و سیاهی و ناامیدی از آسمان این سرزمین رخت بر بست ؛ اینجا رقص خون بود و گلوله ها و بمب ها که عشق به همه خوبی ها چاشنی آن گشت.
هر قوم و تبار ایرانی از شمال ، شرق ، غرب و جنوب همه یکدل و یکصدا کاری کردند کارستان، سد راه دشمن شدند، سپس والفجرها و کربلا ها خلق کردند و گزافه گویی را از دشمن گرفتند.
خبرهای خوش دمساز روزهای جنگ شد اگر چه شهادت عزیزان غم انگیز بود؛ مردان مرد پنجه در پنجه کرکس ها جهانخوار انداختند و یکی پس از دیگری سلاح هایشان را ناکارآمد ساختند.
ایام به نفع ایران و ایرانی ورق خورد، رزم نام آوران جواب داد؛ فتوحاتی خلق شد که جهان را در حیرت و شگفتی فرو برد؛ اراضی اشغالی یکی پس از دیگری به میهن اسلامی باز گشت و اینک هجوم به خاک دشمن بود؛ فتح فاو ، بندر ام القصر عراق و اراضی دیگر به پیروزهای رزمندگان اسلام جان تازه ای بخشید؛ محاسبات سیاسی و نظامی دشمنان به هم ریخت.
آری اسطوره ها جان دادند تا ایران و آرمان هایش بماند، اسطوره ها به آسمان ها پر کشیدند تا سبک زندگی افلاکیان را ترویج کنند؛ آنان رفتند و به جهانیان فهماندند که تهدید و تجاوز به خاک ایران، حاصلی جز پشیمانی ندارند.
آنان غیرت و شجاعت را با ایمان و اخلاص آمیختند به طوریکه سپاه دشمن مجذوب این معنویت شد و دسته دسته به رزمندگان اسلام تسلیم می شدند.
سرانجام دنیا فهمید که ایران فرزندانی دارد که ارادشان آهنین و عزمشان پولادین است و در مقابل هیچ زورگویی تسلیم نمی شوند و آنکه باید صحنه را باشکست ترک کند متخاصم و دشمن شیطان صفت است و اینک که سال ها دوران دفاع مقدس می گذرد همسنگران و یادگاران شهدا افزون بر ایمان و اخلاص ، علم و دانش را بر داشته ها افزوده اند و لرزه بر اندام قدرت های زورگو انداخته اند.
امروز با اینکه هنوز آثار جنگ در نوار مرزی غرب و جنوب کشور باقی است اما درختان بلوط و خرما دوباره قد کشیدند و آبادانی و سرسبزی به آنها بازگشته است.
امروز مهران ، قصر شیرین ، خرمشهر ،آبادان ، سرپل ذهاب و سایر شهرها و روستاهای نوار مرزی به برکت خون پاک اسطوره ها زیبا و آباد شده اند و باید سفری به کشورهمسایه غربی داشت تا این تفاوت را حس کرد و باید برای مجد و عظمت روح این ستارگان صلوات ختم کرد.
آری گشودن رموز این همه فتح و نصرت به نگارش هزاران کتاب نیاز دارد چرا که ناگفته ها ی دفاع مقدس فراوان و تنها اکتفا به چند سطر گزارش یا تصویر و چند جلد نمی تواند مفاهیم کلیدی این جنگ نابرابر را به نسل های آینده انتقال دهد.
و نکته پایانی اینکه رزمندگان البرزی در هشت سال جنگ تحمیلی در فتوحات مختلف نقش آفرینی کردند این روزها به مناسبت هفته دفاع مقدس در آیین ها و برنامه های مختلف به بیان رشادت ها و حوادث تلخ و شیرین آن روزها می پردازند .
استان البرز افتخار دارد که زادگاه و میزبان خانواده های شهدای اسطوره و شاخص از جمله شهیدان محمدحسین فهمیده، بهنام محمدی ، سرلشکر ولی فلاحی و سرداران شهید همچون شرع پسند ، میررضی ، آجرلو و شهدای دیگر است که در مناسبت های مختلف یاد و خاطره آنان گرامی داشته می شود.
نظر شما