روزنامه جوان پنجم آبان یادداشتی به قلم عباس حاجی نجاری منتشر کرد و نوشت: پس از ماجرای الطیونه لبنان که ناشی از برنامه از پیش طراحیشده یک جریان افراطی امریکایی و صهیونیستی برای برهم زدن امنیت لبنان و تضعیف موقعیت نیروهای مقاومت در این کشور بود، رسانههای بیگانه و طیفی از مرتبطان داخلی آنها تلاش کردند القا کنند که این ماجرا نشانگر تضعیف موقعیت منطقهای ایران و جریان مقاومت در منطقه است. این گزاره اگرچه در مورد برخی دیگر از تحولات منطقه نظیر نتیجه انتخابات عراق هم مطرحشده است، نشان میدهد که دشمنان مقاومت تلاش دارند تا با جریانسازی و یا بهرهگیری از هر واقعهای، موقعیت و توان مقاومت را نادیده گرفته و یا تضعیف کنند. اما واقعیت این است که روند تحولات منطقه بیانگر این است که جبهه مقاومت با تحکیم و تثبیت جایگاه خود، اکنون به یکی از مؤثرترین عناصر تعیینکننده درروند تحولات آینده منطقه و جهان تبدیلشده و بدون ملاحظه جایگاه و نقش این نیروها هیچ طرح و برنامهای برای مدیریت تحولات منطقه به سامان نمیرسد.
پس از حادثه الطیونه، سید حسن نصرالله دبیر کل جنبش حزبالله خطاب به جریانها و عواملی که با این اقدام حماقتآمیز تصور میکردند قادر به تضعیف موقعیت حزبالله هستند، برای اولین بار از توان عملیاتی حزبالله رونمایی و اعلام کرد که حزبالله بیش از ۱۰۰ هزار رزمنده آماده دارد، یعنی رقمی بیش از ارتشهای چند کشور منطقه و این درحالی است که کسی در این آمار تردید نکرد. پسازآن نیز یمنیها اعلام کردند که سید حسن نصرالله باید به این عدد، آمار دو و نیم میلیون نیروهای یمنی را نیز اضافه کند و به همین ترتیب اگر نیروهای دیگر اعضای جبهه هم به آن اضافه شوند، این مدعا اثبات میگردد که این جبهه اکنون به یکی از مهمترین بازیگران منطقه تبدیل و قادر است بانی نظم نوین آینده منطقه باشد.
اگرچه قدرتهای سلطه از اذعان به این مهم پرهیزدارند، اما آنگاهکه بحث فرار نیروهای امریکایی از منطقه و یا جابهجایی اجباری آنها در برخی از کشورها از ترس عملیات مقاومت مطرح میشود، چارهای ندارند که اعتراف کنند در برابر این پدیده جدید مستأصل و ناتواناند و این نشاندهنده تضعیف روزافزون موقعیت آنها در برابر نیروهای جبهه مقاومت است. اما نکتهای که در این میان این روزها ناچار به اذعان به آن شدهاند، این است که پیشازاین مدعی بودند که این نیروها عوامل ایران در کشورهای متبوع خود هستند و با این ادعا تلاش میکردند با فشار بر ایران برای عدمحمایت از آنها، بهزعم خود زمینه تضعیف و یا حذف آنها را از عرصه سیاسی کشورهایشان فراهم کنند، اما اکنون ثابت گردیده است که نهتنها این نیروها قابلحذف از معادلات نیستند، بلکه قدرتهای سلطه ناچارند که در تعاملات با کشورها، برای آنها حتی اهمیتی بیش از نظامهای سیاسی حاکم در این کشورها، قائل شوند.
در میان اهداف راهبردی نیروهای جبهه مقاومت شاید مهمترین هدف را بتوان مقابله با رژیم صهیونیستی دانست که این نیروها با بهرهگیری از ابزارهای متفاوت توانستهاند حلقه محاصره این رژیم را تنگتر کنند و اکنون جبهه در فلسطین، سوریه و لبنان تواناییهای خود را در مقابله با رژیم صهیونیستی افزایش داده و ظرفیتهای مقاومت در عراق و یمن نیز در حال پیوستن به آن هستند و این در حالی است که حملات کور صهیونیستها در عراق و سوریه نتوانسته خللی در برنامههای این جبهه ایجاد کند.
اخراج امریکا از منطقه یکی دیگر از اهداف راهبردی جبهه مقاومت است که برنامههای این قدرت استکباری در منطقه را با چالش جدی مواجه کرده و ناتوانی امریکا یا در مواجهه با آن سبب شده است که همپیمانان منطقهای امریکا و در رأس آن رژیم صهیونیستی با چالشهای هویت و بقا مواجه شوند، چراکه نگراناند تحقق این امر علاوه بر چالشهای امنیتی، این کشورها را با چالشهای سیاسی و ساختاری مواجه کرده و دومینوی تغییر در آنها را به دنبال داشته باشد و طبعاً در این میان جایگاه نیروهای مقاومت است که در این کشورها تثبیت میشود. اما بهرغم فرصتها و دستاوردهای جبهه؛ متأثر از راهبردهای دشمن و یا وجود برخی از آسیبهای ساختاری، نیروهای جبهه با چالشهایی نیز مواجه هستند که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتشان در روز تولد پیامبر گرامی اسلام (ص) در جمع میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی به یکی از مهمترین آنها یعنی تلاش دشمنان برای ایجاد اختلاف میان شیعیان و اهل سنت اشارهکرده و یادآور شدند «امروز مرتباً تلاش میشود که بین فِرَق مسلمین، بین شیعه و سنّی اختلاف ایجاد بشود؛ تلاش جدی و برنامهریزیشده. شما ملاحظه کنید، امروز کلمه «شیعه» و «سنّی» وارد ادبیات سیاسی امریکا شده! امریکاییها به شیعه و سنّی چهکار دارند؟
چند سال است که در ادبیات سیاسیِ امریکا مسئله سنّی بودن و شیعه بودن واردشده، که بله، فلان کشور شیعهاند، فلان کشور سنّیاند؛ بااینکه آنها با اصل اسلام مخالفاند و دشمناند، امّا مسئله شیعه و سنّی را رها نمیکنند. پس این چیزها هست؛ اختلافات را روزبهروز دارند زیاد میکنند، سوءتفاهمها را زیاد میکنند؛ بنابراین ما تأکید میکنیم و علّت تأکید ما این است؛ و ملاحظه هم میکنید که دستآموزهای امریکا در هر جای دنیای اسلام که بتوانند، فتنه ایجاد میکنند. نزدیکترین نمونهاش همین حوادث تأسفبار و گریهآور افغانستان در این دو جمعه گذشته است که مسجد مردمِ مسلمان و در حال نماز را منفجر کردند؛ چه کسی منفجر میکند؟ داعش؛ داعش کیست؟ داعش همان مجموعهای است که امریکاییها ــ همین گروه دموکرات امریکا [که الآن در قدرتاند] ــ صریحاً گفتند که این را ما به وجود آوردهایم؛ البتّه حالا نمیگویند، حالا انکار میکنند، امّا این از آنها سرزده، این را صریحاً بیان کردهاند.»
یکی دیگر از مهمترین چالشهای نیروهای جبهه مقاومت تلاش دشمنان برای رودررو قرار دادن آنها با مردم در کشورهای خودشان است. افزایش گسترده فعالیتهای جبهه در عرصههای مختلف امنیتی، سیاسی و... باعث میشود که سطح انتظارات مردم از این نیروها افزایشیافته و طبعاً ناتوانی در پاسخگویی به آنها که میتواند دلایلی فراتر از ظرفیت این نیروها داشته باشد، آنها را بهناچار با مطالبات مردمی مواجه کند که نمونه آن را میتوان در عراق و در مورد نیروهای حشدالشعبی دید که بخشی از آثار آن در انتخابات اخیر این کشور آشکار شد. تقویت کار زیربنایی برای افزایش توان و قابلیتهای نیروها در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی و علمی و...، ارتقای بصیرت سیاسی و دینی، تقویت ساختارها و سامانمند کردن فعالیتها و ارتباطات میان نیرویی و... ازجمله اقداماتی است که میتواند نقش مهمی در تقویت و تثبیت جایگاه نیروهای جبهه مقاومت داشته باشد.
نظر شما