به گزارش روز یکشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، محسن قصابیان در جشنواره سی و نهم فیلم فجر با ایفای نقش شهید ستاری در فیلم منصور همه نگاهها را به سمت خودش جلب کرد. این بازیگر ۵۲ ساله در سال ۱۳۷۲ مدرک کارشناسی نمایش با گرایش بازیگری را دریافت کرد. پس از آن تحصیلات عالی خود را در رشته کارگردانی پی گرفت و در سال ۱۳۷۵ با مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس فارغالتحصیل شد.
قصابیان از سال ۱۳۶۹تاکنون در زمینه بازیگری و نویسندگی فعالیت دارد و در چند فیلم و سریال و نمایش های متعدد بازی کرده است. کارگردانی فیلم سینمایی نیوکاسل (به تهیهکنندگی علی آشتیانیپور، ۱۳۹۸) تهیهکنندگی سریال تلویزیونی بچههای دهکده (محمد باقرینیکو)، بازی در نمایش من که دا نیستم (مهرداد رایانی مخصوص) و نویسندگی و کارگردانی فیلم تلویزیونی ذهن زیبا از جمله فعالیتهایی است که در کارنامه وی ثبت شده است.
او در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا، خود را بازیگری بدقلق معرفی میکند و امیدوار است گزیدهکار بماند و وسوسه پرکاری به سراغش نیاید.
تا قبل از پذیرفتن نقش چه شناختی از شخصیت شهید ستاری داشتید؟
شناخت من زیاد نبود. بعد از خواندن فیلمنامه شروع به تحقیق بیشتر کردم. آقای سرمدی که کارگردان و فیلمنامه نویس هستند چیزهایی جمع کرده بودند. تحقیقات دیگری را هم خودم انجام دادم. بخشی از تحقیقاتم، میدانی و بخش دیگر کتابخانه ای بود.
کارگردان منصور پیشتر مستندی درباره شهید ستاری ساخته است. این مستند را دیدهاید؟
فیلم مستند آقای سرمدی را ندیدم. ایشان درباره تیمسار ستاری خیلی تحقیق کرده بود. آن تحقیقات به اضافه تعدادی کتاب به دستم رسید.
خودتان برای نزدیک شدن به نقش چه تحقیقاتی را انجام دادید؟
تحقیقات میدانی که انجام دادم روی لهجه من تاثیرگذار بود. همچنین میخواستم بدانم مردم چه نظری درباره تیمسار ستاری دارند. در روستای خودشان (علی آباد) که الان شهر شده با تعدادی از مردم صحبت کردم. حتی خانواده ایشان را پیدا کردم. فیلمها و ویدئوهایی را که از ایشان موجود بود دیدم. با آقای سرمدی فکر کردیم چه میزان از دیدههایمان را نگه داریم و چقدر را با توجه به منطق فیلمنامه تغییر دهیم. چیزهایی مثل شکل راه رفتن و حرف زدن شهید ستاری را میشد در آن فیلمها مشاهده کرد. بخشی از این چیزها برای فیلم منصور جذاب بود و بخشی باید تصحیح می شد.
تیمسار ستاری هر کاری را که مثبت میدانست، دنبال میکرد و به نتیجه میرساند. من با کسانی که در نیروی هوایی بودند، صحبت کردم و خاطرات زیادی از همکاران وی شنیدم. تقریبا همه شان می گفتند وقتی تیمسار چیزی میگفت ما می دانستیم میشود و نشد ندارد.
فیلم منصور کمتر به زندگی خانوادگی شهید ستاری می پردازد و بیشتر روی زندگی کاری او متمرکز است. به نظر شما اگر جنبههای احساسی شخصیت او تقویت میشد بهتر نبود؟
این مسائل به مدل فیلم برمیگردد. بستگی دارد به این که کارگردان چه روایتی را انتخاب کند و فیلمنامه نویس چه روایتی را گسترش دهد. الان نگاه کارگردان این است. می شود نوع های دیگری را متصور بود که مخاطب را دچار هیجان بیشتری میکند. ما نمیتوانیم بگوییم فیلمها فقط باید یک نوع باشند. تنوع در ژانرها و شکل ارائه آثار محترم است. منصور هم نوعی از فیلمسازی است که در اندازههای خودش قابل اعتنا و قابل قبول است.
به نظر شما آیا فیلم منصور میتواند برای مخاطب خارجی جذاب باشد و در جشنوارههای خارجی جایزهای را کسب کند؟
درباره حضور جهانی فیلم منصور نمی توانم اظهار نظری کنم. یک چیزهایی ممکن است برای ما خیلی عزیز باشد. خیلی از دلایل مورد نیاز است که یک فیلم برای کشورهای دیگر هم جذاب باشد. این ایراد فیلم نیست که یک جشنوارهای آن را نپسندد. جشنواره ها نسبی هستند. من توجه جشنوارهها را به فیلم ها کمارزش نمی کنم. ولی جشنواره تمام سینما نیست. سینما گستره وسیع تری دارد. خیلی از فیلم های خوب ما در جشنواره های جهانی دیده نشده اند. ولی آثار ارزنده ای هستند.
برای اینکه از کلیشههای متعارف سریالهای دفاع مقدس خارج شوید، در بازیتان چه نکات متمایزکنندهای را رعایت کردید؟
تیمسار یک رفتاری در حیطه کاری خودش دارد. مثلا در برخورد با کسانی که همراهش هستند. فرصت داشتم چند بازیگر قدر تئاتری و سینمایی و تلویزیونی مثل حمیدرضا نعیمی، مهدی کوشکی و علیرضا زمانی نسب کنارم بودند. این سه نفر بازیهای بیشتری داشتند. بده و بستانها با این عزیزان برای من بسیار لذت بخش بود. این دوستان سکانس های بیشتری داشتند. من به عنوان بازیگر در برخورد با این دوستان یک رویه و رفتار دارم. ولی وقتی با اتابک نادری در نقش مرحوم هاشمی رفسنجانی برخورد داشتم، رفتارم کاملا فرق میکرد. چون دیگر آن آدمی نیستم که حرف آخر را میزنم و دیگران باید گوش کنند. موتور حرکتی پیشرفت به سمت هدف بر اساس آنچه من می گویم نیست. شخص بالاتری دارد صحبت می کند. من باید با او تعامل کنم و خواسته ام را هم جلو ببرم. متاسفانه آن سکانس ها حذف شده است.
معادل این اتفاق در برخورد با همسر ستاری اتفاق میافتد. در سکانسهای داخل خانه و خانواده من به عنوان ستاری فرمانده نیستم. فرمانده اصلی همسر ستاری است. اگر سکانس ها را نگاه کنید، من در بازیام خیلی تلاش کردم این رابطه به دست بیاید. از بازی لیندا کیانی راضی هستم. به نظرم آن اتفاق بین ما دو نفر افتاد. البته باید مخاطب قضاوت کند.
خودتان کدام سکانس از فیلم را بیشتر دوست دارید؟
الان از فیلم فاصله گرفتم و نمیتوانم بگویم کدام سکانس را دوست دارم. تمام فیلم را دوست دارم.
نقدهای مثبت یا منفی را که درباره فیلم نوشته شده است خواندهاید؟
نقد برای من همیشه فارغ از این که توسط منتقد حرفه ای یا مخاطب نوشته شود محترم است. البته این گفته به معنای پذیرش یا رد آن نقد نیست. دوستانی که نقد می کنند از بیرون اثر، ماجرا را نگاه می کنند. آنها می توانند به من بازیگر کمک کنند فاصله زیبایی شناختی را با اثر حفظ کنم و به درک بهتری از اندازههای خودم برای ارائه کار هنری برسم.
نقد باعث پیشرفت من میشود. اگر نقد منفی ببینم با طمانینه برخورد میکنم. فیلم نیوکاسل که اکران شد، آقایی در اینستاگرام با لحن بسیار بدی مطالبی را نوشت و برای من فرستادم.
من به عنوان کارگردان فیلم نیوکاسل در جوابش گفتم دوست عزیز! اگر فیلم را دوست نداشتی من عذر می خواهم. فیلمهای خوبی هست. برو آن فیلمها را ببین. پس از حرف من، لحن ایشان تغییر کرد. مکالمه خوبی با او داشتم. ایشان دیدگاههای من را شنید. من هم توانستم برداشت مثبتی از صحبتهای ایشان داشته باشم. مگر بازیگر یا فیلمسازی میتواند ادعا کند در اوج توانمندی است؟ نه. همیشه ایراداتی هست. ما اثر هنری را در مواجهه با مخاطب قرار می دهیم که این بازخوردها را ببینیم.
در آینده چه فیلمها و سریالهایی را از شما خواهیم دید؟
آینده را نمی توانم پیش بینی کنیم. تمرکز من روی فیلمسازی است و می خواهم فیلم هایم را بسازم. البته اگر پیشنهادهای دوستان بگذارد. در فصل تابستان سه سریال پیشنهاد شد و این پیشنهادها را با وسواس بالا و پایین کردم. بالاخره یکی از این سریالها با عنوان اپیدمی (ساخته سیدسجاد حسینی) را انتخاب کردم. سه ماه است سر این سریال هستم و احتمالا پنج تا شش ماه دیگر تصویربرداری طول میکشد. احتمالا سریال ۳۰ قسمتی خواهد بود. بعد از آن میتوانم به فیلم های خودم فکر کنم. صحنه را همچنان دوست دارم و دلم می خواهد روی صحنه هم بازی و هم کارگردانی کنم. اما باید شرایط را بسنجم. در مجموع کار من همین است. مهم نیست کجا قرار بگیرم. مهم است که این راه را ادامه دهم.
در ده سال اخیر مجموعا پنج بار به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفتهاید. علت کم کاری شما در عرصه بازیگری چه بوده است؟
چرا باید پرکار باشیم؟ من در بازیگری بدقلق هستم. الان یک مقدار بهتر شدهام. در دهه هفتاد خیلی از پیشنهادها را رد کردم. آن زمان معروف شده بودم به این که قصابیان نمیآید. اصلا به او پیشنهاد ندهید. شاید بعضی از آنها را اگر به گذشته برگردم بازی کنم. در دهه هشتاد پیشنهادهایم کم شده بود. چون هم کارگردانی و تهیه کنندگی می کردم و هم پیشنهادها مورد قبولم نبود. احساس خوبی نداشتم و پیش بینی ام این بود که نتیجه آن پیشنهاد، کار فوق العاده ای در نمی آید. یک مقدار از این که اثر متوسط و ضعیف انجام دهم، گریزان شده بودم. به اندازه کافی از این کارها در پروندهام دارم. الان ۵۲ سال سن دارم. در ده سال گذشته فکر می کردم چرا باید کاری را انجام دهم؟ شما زمانی کاری را انجام می دهی که احساس کنی نتیجه اش رضایت بخش است. امیدوارم در ادامه هم وسوسه ها باعث نشود این رویه را تغییر دهم. دلم می خواهد گزیده کار باشم و کارهایی که انجام می دهم برای مخاطب و خودم جذاب و دوست داشتنی باشد.
نظر شما