برندپوشی، عملهای زیبایی، مدارس خاص، برگزاری مراسمهای لاکچری همچون عروسی، شب یلدا و ... نوع جدیدی از سبک زندگی در چند سال گذشته به شمار میرود که در کشور رواج یافته و حتی باعث شده است تا ایده ایجاد صفحه «بچه پولدارها» نخستینبار در یکی از صفحههای خارجی اینستاگرام شکل بگیرد و عدهای بچه پولدار با عکس گرفتن از وسایل و لوازم شخصی، خانه و خودروهای لوکس خود در آن به خودنمایی و فخرفروشی بپردازند، یکی از کاربران صفحه بچه پولدارهای تهران در بیان هدف ایجاد چنین صفحهای نوشت: «ما این صفحه را ایجاد کردیم تا نشان دهیم زندگی در ایران همیشه بد نیست». البته بخش زیادی از این نوع زندگی ویژگی ثروتمندان نوخاستهای است که به هر قیمتی به نون و نوایی رسیدهاند و با همین ثروت که این روزها درمان هر درد شده به قدرت هم میرسند.
مصرفگرایی برای تنآسایی و رفاهطلبی
این گروه با مصرف زیاد و مبالغهآمیز، تنآسایی و رفاهطلبی چشمگیر، جلوهگری و عرضه هرآنچه که بلندپایگی را نشان دهد به دنبال برتریجویی هستند. برای آنها آداب و شیوههای زندگی اشرافی با ضابطه تنآسایی و مصرفگرایی سازگاری دارد و مصرف کالاهای گرانقیمت وسیله کسب آبرومندی میشود. بنابراین قدرت و ثروت به عنوان ۲ عامل ساختاری باعث میشود تا این طبقه به نوعی «پرستیژ اجتماعی» دست یابند که نمود عینی آن در سبک زندگی آنها اتفاق میافتد تا آنجایی که سبک زندگی این طبقه به عنوان معیاری برای داشتن منزلت و سرمایه اجتماعی به شمار میرود؛ یعنی داشتن ثروت پایه متداول اعتبار و پایگاه سربلندی اجتماعی این افراد میشود. زیرا دارایی مالی معیاری برای ارجمندی از طرف عامه مردم قرار گرفته است. پس ما هر روز به نسبتی بیشتر شاهد رواج این نوع سبک زندگی هستیم که «چشم و همچشمی و تظاهر» مهمترین ویژگیهای آن است.
مصرف تظاهری کالاهای لوکس
«تورستین وبلن» اقتصاددان و جامعهشناس معتقد است که این افراد با «مصرف نمایشی» به ۲ شیوه میتوانند، موقعیت مالی و پولی خود را نشان دهند: یکی «اوقات فراغت تظاهری» که مختص شرایطی است که افراد یکدیگر را بهتر میشناسند و دیگری «مصرف تظاهری» که این شرایط مربوط به شهرهای بزرگ است که افراد شناخت کامل و دقیقی از همدیگر ندارند که متاسفانه ما شاهد هر ۲ نوع آن در جامعه هستیم. [۱]
البته همه ویژگیهایی را که خاص این نوع سبک زندگی است نمیتوان به صورت قطعی مختص طبقه بالا و مرفه جامعه دانست اما این نوع سبک زندگی نیازمند هزینههای زیادی است که تنها این طبقه از عهده آن برمیآید اما با این حال میبینیم که عدهای با «مصرف تظاهری» به هر قیمتی میخواهند به این نوع زندگی دست یابند؛ یعنی آنها با مصرف تظاهری کالاهای لوکس که واجد وجه زیباییشناسی هستند مانند لباس، دکوراسیون منزل، استفاه از اتومبیلهای گرانقیمت، رفتوآمد به مکانهایی مانند گالریهای هنری، رستورانهای گرانقیمت، باشگاههای بیلیارد و ... که در واقع نمادی از سبک زندگی طبقات فرادست جامعه محسوب میشوند، صرفاً به دنبال کسب احترام و منزلت بیشتر و شباهت به طبقات بالادست هستند.
به نظر میآید که بتوان از مفهوم «تمایز» پیر بوردیو جامعهشناس فرانسوی کمک گرفت؛ یعنی طبقات مختلف کالاهای مختلف را میخرند تا جایگاه خود را در ساختار اجتماعی نشان دهند. افراد در یک رقابت دائمی در تلاش هستند با استفاده از کالاهای خاص و عدم مصرف کالاهای عمومی شده، خودشان را متمایز نشان دهند و به افراد طبقات بالاتر شبیهتر کنند. پس میخواهند با بالابردن سرمایه اجتماعی خود از مزایای مادی و نمادین طبقه بالاتر بهرهمند شده و جایگاه طبقاتی خود را ارتقا دهند.
تغییر سبک زندگی
این اتفاق در جامعه باعث شده تا به هر ترتیب سبک زندگی طبقهای با تغییر مواجه شود و شماری دیگر هم به دنبال آن باشند تا به هر طریقی که شده به این نوع زندگی دست یابند؛ یعنی در شرایط کنونی نوعی از سبک زندگی که برندپوشی، عملهای زیبایی، مدارس خاص، عروسیهای لاکچری و دیگر تفریحهای نمایشی از جمله مهمترین ویژگیهای آن شده، رواج پیدا کرده و برای نمونه خرید از برندهای مطرح دنیا یکی از الزامهای اصلی آنها شده به گونهای که برندپوشی به عنوان یک فرهنگ در میان آنها جا باز کرده است یا اینکه انجام عملهای زیبایی که در این مورد بحث جنسیت نیز به میان میآید و بانوان در این خصوص پیشتاز هستند به واسطه ثروتی که دارند میل به دیده شدن دارند.
پس ما شاهد آن هستیم که این نوع سبک زندگی در میان دیگران نیز به دلیل اینکه فکر میکنند، اعتبار و جایگاه اجتماعی برای آنها به ارمغان می آورد، رواج یافته است و عدهای به جای اینکه زندگی خردمندانه و فهیمانه در پیش بگیرند با هدر دادن پول و بزرگ جلوه دادن خود، همتشان را صرف تأثیرگذاری و روشهای متظاهرانه میکنند.
البته معیارهای آنها در دورههای مختلف تغییر پیدا میکند و نمیتوان برای این نوع زندگی معیارهای مشخصی در نظر گرفت. زمانی تحصیلات به عنوان عامل تمایزبخش عمل میکرد اما امروز ثروت این نقش را برعهده گرفته است. پس جراحی برای زیبایی مُد میشود و دور دور کردن با خودروهای چندصد میلیونی و چند میلیاردی تفریح میشود که برای طبقههای دیگر به اندازه دودیکردن شیشههای ماشینشان و نصب سیستم روی آنها خلاصه میشود. بنابراین گاهی شاهد آن هستیم که این نوع سبک زندگی در میان دیگران نیز به دلیل اینکه فکر میکنند اعتبار و جایگاه اجتماعی برای آنها به ارمغان میآورد در اولویت قرار میگیرد.
بنابراین در بازتعریف از این طبقه نوظهور، معیارهایی برای رفتار انسانها مطرح میشود که در نظام سرمایهداری نمود و بروز یافتهاند. در چنین نظامی شخص برای اینکه آرامش فکری داشته باشد باید مانند دیگران آنقدر ثروت به دست آورد که در طبقه خود مورد پذیرش قرار بگیرد و اگر ثروتی به مراتب بیشتر از دیگران داشته باشد برای او بسیار خشنودکننده است. بدین ترتیب ما شاهد خودنمایی طبقهای میشویم که ارزشهای آن و ملاکهای منزلتیابیاش نسبت با شرایط تاریخی و فرهنگی که در آن زیست میکند، تعریف میشود. طبقه تنآسا کار بدنی را پست و حقیر میشمارد و آن را مختص به طبقه پاییندست جامعه میداند. در نتیجه ثروت و سرمایه به خودی خود برای این طبقه دارای ارزش نیست بلکه باید به نمایش گذاشته شود تا منزلت را برای صاحبش به ارمغان بیاورد. چنین طبقهای کار بدنی را پست و حقیر میشمارد و آن را مختص به طبقه پاییندست جامعه میداند، هرچقدر سرمایه و ثروت بیشتری به دست آورد و این دستاورد بیزحمتتر باشد، دستاوردش ارزش بیشتری دارد. در نتیجه ثروت و سرمایه به خودی خود برای این طبقه دارای ارزش نیست بلکه باید به نمایش گذاشته شود تا منزلت را برای صاحبش به ارمغان بیاورد.
آسیبها
این تغییر فرهنگ و سبک زندگی که همراه با مصرفگرایی است باعث شده تا جامعه با آسیبهایی مواجه شود. یکی از این پیامدها تغییر ارزشها است؛ یعنی بسیاری از مسائلی که در گذشته به عنوان ارزش محسوب میشد و موجب فخر افراد بود، امروز دیگر نه تنها در میان جوانان و نوجوانان بلکه تا حدودی در میان خانوادهها هم ارزش به حساب نمیآید، بلکه بیشتر به جنبه مادی توجه میشود که این اتفاق خود میتواند خطرهای غیرقابل جبرانی برای جامعه به دنبال داشته باشد.
مولد نبودن و مصرف بدون تولید از ویژگیهای چنین طبقهای است که از طریق مکانیسمهای مختلف خود را بازتولید میکند که این اتفاق به ضرر طبقه متوسط در کشور است چراکه به دلیل ایجاد بحران اقتصادی که گریبان دنیا را گرفته است؛ طبقه مرفه پولدارتر و طبقه متوسط به سمت طبقه فقرا پرتاب میشوند و به مرور زمان طبقه متوسط کوچک و کوچکتر میشود.
منابع
[۱] وبلن، تورستین(۱۳۹۵). نظریه طبقه تنآسا، ترجمه: فرهنگ ارشاد، تهران: نی.
نظر شما